سحر قاسمنژاد روزنامه نگار
سال گذشته وقتی دولت سبد کالایی را توزیع میکرد، هجوم میلیونی مردم برای دریافت این سبدها شگفتانگیز بود؛ هر روز هزاران نفر در صف میایستادند و مصائب بسیاری به جان میخریدند تا مبادا کار امروزشان برای فردا بماند. مشکل اساسی هم از آنجا ناشی میشد که مردم مطمئن نبودند فردا صبح که از خواب بیدار میشوند دولت همچنان بر سر قرار خود مانده باشد؟ این بیاعتمادی هم میراثی است که از گذشتگان رسیده است. مردم هنوز به خاطر دارند که حساب یکمیلیون تومانی برای نوزادان پوچ از آب درآمد و پولی دست والدین را نگرفت. آنها از یادشان نرفته که برای 8سال آمارهای رسمی یک نفس خبرهای خوب میدادند و آنها هر روز مشکلات بیشتری را بر گرده خود احساس میکردند. رقم بیکاری، نرخ تورم، آمار اشتغالزایی و رشد اقتصادی از جمله همین آمارها بود که به نظر میرسید در آنها دولت با اعداد بازی میکند و حقایق پشت آنها پنهان میماند. اینها تنها مشتی از خروار دلایلی است که باعث شده مردم امیدی به وعدهها، پیشبینیها و برنامههای دولت نداشته باشند. به همین خاطر است که مدتها طول کشید تا بازار ارز به دلار حدودا 3هزار تومانی اعتماد کند و بازار طلا، سکه کمتر از یکمیلیون تومان را بهعنوان یک واقعیت بپذیرد. با چنین پیشینهای اگر دولت میخواهد مردم را پشتسر سیاستهای اقتصادی خود بهعنوان حامی بسیج کند چارهای نیست جز احیای اعتماد از دست رفته؛ آب رفته هم به جوی برنخواهد گشت مگر اینکه دولت در اعلام حقایق، کمترین تردیدی به خود راه ندهد. اگر آمار رشد اقتصادی بهاره به بهانههای مختلف زیرسوال میرود بهترین گزینه انتشار رسمی اعداد و ارقامی است که بانک مرکزی را به این نتیجه رسانده که از مرحله بحران دور شدهایم. اگر خبرهای خوب نشاط را به جامعه برمیگرداند، انتشار خبرهای بد واقعی هم باعث میشود سطح توقعات از مرز حقیقت خیلی دور نشود. دست آخر اینکه برگشت فصل اعتماد به صبوری هر دوطرف نیاز دارد، البته تلاش مضاعف دولت. چون قدر مسلم این دولت است که باید ثابت کند قصدی برای دلخوش کردنهای زودگذر ندارد و اولویت با حقایق است.