شماره ۱۱۲۲ | ۱۳۹۶ پنج شنبه ۲۱ ارديبهشت
صفحه را ببند
روشنگران و مطالعات زنان

انتشارات روشنگران و مطالعات زنان از جمله ناشرانی است که با رویکرد خاص خود به‌تدریج جایش را بین مخاطبان باز کرد و حالا به ناشری معروف و مقبول تبدیل شده. در این نمایشگاه نیز با کتاب‌های فراوانی حضور پیدا کرده که پاسخگوی تقاضای اقشار مختلف علاقه‌مندان کتاب و متخصصان و پژوهشگران است. از جمله این کتاب‌ها می‌توان به کتاب «جنسیت و فلسفه سیاسی انتخابات» نوشته عباس محمدی اصل اشاره کرد. نویسنده این کتاب، در بخش‌های مختلف به برابری زنان و مردان در عرصه انتخابات سیاسی اشاره می‌کند و می‌نویسد: «بدون حضور نیمی از جامعه در مبادی قانونگذاری جهت تمشیت امور اجرایی مشترک با مردان و حتی قضاوت در این خصوص و بازخوراند نتایج اصلاحی ارزیابی چنین جریانی، تحقق توسعه پایدار با شاخصی چون عدالت اجتماعی دور از ذهن می‌نماید. این همه به معنای نزدیک شدن دوران مرد-پدرسالاری به پایان عمر خود در فجر هزاره سوم است.» از دیگر آثار انتشارات روشنگران و مطالعات زنان در این نمایشگاه می‌توان به رمان «از روزهای اخگر و زنگار» نوشته دکتر صدرالدین طاهری اشاره کرد. او استاد دانشگاه هنر اصفهان است و در این کتاب به نسلی پرداخته که تازه پا به دانشگاه گذاشته است. نسلی که هنوز رویاهایی دارد، آرمان‌هایی در سر می‌پزد و برای رسیدن به آن‌ها مهم‌تر از همه امید دارد. شخصیت اصلی رمان او به نام آزادچهر شیوا، دختری است که علیه وضعیت موجود ایستاده و پیش می‌رود. در این مسیر قطعا ناملایماتی را تجربه می‌کند که همگی تصویری از جامعه ایران را پیش رو می‌نهد. رمان دیگر این ناشر متعلق است به محمدرضا مرزوقی که چهره‌ای شناخته‌شده بین اهالی داستان و داستان‌نویسی است. این رمان با عنوان «پسین شوم» به عواقب جنگ می‌پردازد و داستان خلبانی بوشهری است که در طی جنگ تعدادی از نزدیک‌ترین دوستانش را طی سوانح هوایی مربوط به جنگ از دست می‌دهد. این وقایع وضعیت روحی روانی او را دچار اختلال کرده، طوری که بعد از تمام شدن جنگ از زندگی اجتماعی کناره می‌گیرد و به اعتیاد رو می‌آورد.اما شاید یکی از پرنام و نشان‌ترین کتاب‌های این ناشر در نمایشگاه امسال همان «سفر به شب» اثر بهرام بیضایی باشد. در ابتدای این فیلم‌نامه می‌خوانیم: «روستا خُود دورتَر، در زمینه، بر دامنه است. میان حلقه‌ای از کسانی که کف‌ْ‌زَنان بر شورِ آهنگ و ساز می‌اَفزایند، چند تَنی دامنْ‌کِشان چرخ می‌زنند؛ نُقل‌پاشان بَر سَرِ دستْ‌افشانی؛ چند بچه پای‌بازی‌شان را تقلید می‌کُنند. ساززَن ناگهان خندان از خستگی وِلُو می‌شود و صدای ساز می‌مانَد.»


تعداد بازدید :  681