شماره ۱۰۲۴ | ۱۳۹۵ سه شنبه ۷ دي
صفحه را ببند
گزارش ویژه «شهروند» از گورخواب‌های نصیرآباد
زندگی در گور
50 زن، مرد و کودک، شب‌ها در گور می‌خوابند در هر گور یک تا 4 نفر زندگی می‌کنند

مریم روستایی| گورخواب‌ها برگشته‌اند. هر کدام به داخل یک قبر سر می‌خورند. در تاریکی یا مشغول مواد می‌شوند یا به چه فکر می‌کنند، نمی‌دانیم. سکوت گورستان سنگین و هوا سرد است. یکی‌یکی، بنرهای پاره، تکه پتو‌های مندرس و تخته‌ چوب‌های نیمه‌ سوخته روی گورها کشیده می‌شود. آنها مرگ را زندگی می‌کنند.
خیلی که هوا سرد می‌شود، دنبال چوب می‌گردند برای درست‌کردن آتش و گرم‌شدن در گور‌هایی که پایان زندگیست برای همه، اما برای اینها شده سرآغاز و سرپناه. زن، مرد و کودک؛ کارتن‌خواب‌هایی که در قبر نشسته می‌خوابند.  
«دیگه اینجا چوب هم برای آتیش‌زدن، پیدا نمی‌شه» این را یکی از ميهمان‌های ناخوانده این اتاق‌های تاریک و باریک می‌گوید.
یک ماهی می‌شود که سرما کارتن‌خواب‌ها را راهی کرده تا اطراف و درون گورستان بزرگ نصیرآباد باغستان در حومه شهریار ساکن شوند. عده‌ای درون گورستان و در قبرهای از پیش آماده شده و چندین خانواده در اطراف گورستان، در منطقه بلوک‌زنی و زیر کانال در چادر زندگی می‌کنند. در درون گورستان، 300 گور از پیش آماده وجود دارد که 50‌ کارتن‌خواب دست کم 20 گور را اشغال کرده‌اند. در هر گور یک نفر و گاهی هم سه تا چهار نفر زندگی می‌کنند.
 این گورها عموما برای خواب مورد استفاده قرار ‌می‌گیرند و در طول روز و زمانی که افراد برای تهیه پول مواد و غذا ضایعات جمع می‌کنند یا گدایی می‌کنند، خالی هستند؛ اما باید حواسشان به گورشان باشد چرا که از طرف دیگر کارتن‌خواب‌ها مورد سرقت قرار می‌گیرند. به پتوهای پاره و لباس‌های کهنه هم رحم نمی‌کنند.
هیزم‌های سوخته، ظرف‌های یک بار مصرف غذا، پلاستیک و تکه پارچه‌های موجود در بعضی از گورهایی که الان سقف ندارند، نشان‌ می‌دهد که قبلا مورد استفاده یک گروه دیگر بوده است.
گورهای از پیش آماده شده در سمت چپ گورستان، روبه‌روی قبرهایی که در آن تدفین انجام شده و با فاصله کمی از مسیر رفت‌و‌آمد مردم قرار دارند.
یک نفر از سر کنجکاوی گوشه‌ای از پتوی کشیده‌شده روی یکی از گورها را کنار می‌زند تا ببیند درون آن چه خبر است؛ ناگهان با هجوم کارتن‌خواب هایی که در گور خوابند مواجه می‌شود. حسن ناراحت از این‌که چرا خواب بعدازظهرش را بر هم زده‌اند، سرش را از قبر بیرون می‌آورد و با اشاره دست سعی ‌می‌کند فرد کنجکاو را دور کند. آرمان‌ کارتن‌خواب دیگریست که همان نزدیکی در حال قدم‌زدن است و با دیدن این صحنه به‌سرعت به سمت گورها برمی‌گردد. می‌آید تا آن غریبه را از محل زندگی‌شان دور کند. جنگ لفظی که بینشان پیش می‌آید، توجه تعداد بیشتری از مردمی که برای خواندن فاتحه به گورستان آمده‌اند را به این سمت جلب می‌کند. دعوای‌شان بالا می‌گیرد، چند نفر گوشی به دست مشغول عکس گرفتن می‌شوند. آرمان: «عکس نگیر آقا، عکس نگیر. مگه بدبختی هم عکس گرفتن داره؟»
بنر سفیدی که روی یکی دیگر از گور‌ها کشیده شده، کنار زده می‌شود و مردی به‌سرعت خودش را بالا می‌کشد. سن و سالش به‌سختی به 30‌سال می‌رسد. سرما پوست روی بینی‌اش را برده و تبدیل به زخم بزرگی کرده است. سردش می‌شود، لبه‌های کلاه بافتنی مشکی‌اش را روی گوشش پایین می‌کشد. به اطرافش نگاه می‌کند ‌می‌گوید: «امنه، خبری نیست». خم می‌شود تا به زن لاغر‌اندام کمک کند که پشت سرش برای بیرون آمدن از گور تلاش می‌کند.
از چند گور آن طرف‌تر صدایی می‌آید: «شهناز، شهناز» اما جوابی نمی‌گیرد. یکی از رهگذرها می‌شنود و بلند صدا می‌زند: «شهناز کیه؟ صداش می‌کنن.»
همان زنی که چند دقیقه قبل، تا شانه داخل گور بود و حالا خودش را بالا کشیده، دست‌های پینه بسته‌اش را با پشت لباس بلند قهوه‌ایش پاک می‌کند و کشدار می‌گوید: «‌هاااااااا؟ میام الان».
عَبِد کنار شهناز ایستاده، داد می‌زنه: «بلندتر بگو اسمشو تا همه بفهمن»، می‌ترسند نامشان را به غریبه‌ها بگویند. فاش‌نشدن اسم‌شان جزیی از هویتشان است.
تمایلی برای حرف‌زدن ندارند. نگاه‌شان هم که می‌کنی رو برمی‌گردانند. بعد از چند سوال درباره وضعیت‌شان، این‌که این‌جا چه‌کار می‌کنند؟ و چرا این‌جا را انتخاب کرده‌اند؟ شهناز می‌گوید: «پنج روز پیش برای تهیه مواد آمدم اینجا، آخه شنیدم این‌جا مواد ارزانتره، یه نفر بهم حلوا داد. دیدم چند نفر بالای گورها نشستن، از اون حلوا بشان دادم، دیدم همزبان منن، تصمیم گرفتم بمانم، شوهرمم قراره بیاد همین‌جا.»
متأهلی؟ بچه داری؟
ها، 3 تا پسر دارم، پسر بزرگم 18 سالشه و یک دوقلوی 16 ساله هم دارم.
اهل کجایی؟
20 ساله که از شهرستان به تهران آمدم.
خانواده‌ات کجاهستند؟ ازت خبر دارند؟
پدر و مادر و 7 برادرم شهرستانند، خبری از سرنوشت من ندارن. نمی‌تونم برگردم، اگه برگردم، چون معتادم حتما منو می‌کشن.
چند وقته معتاد شدی؟
پنج ساله.
چطور معتاد شدی؟
پنج‌ سال پیش من بهترین آشپز بودم؛ برای یک شرکت ارمنی با 100 تا پرسنل غذا درست می‌کردم، شوهرم سرکار نمی‌رفت، خونه بود و همیشه در حال مصرف مواد بود، من نمی‌دانستم که بخوره (نوعی اعتیاد که از طریق در معرض بوی مواد قرار گرفتن ایجاد می‌شود) معتاد شدم. صبح‌ها سخت از خواب بیدار می‌شدم و سر کار چرت می‌زدم. یه بسته نسکافه خریدم که خوابم بپره، شوهرم دید گفت خاک بر سرت، این چیه خریدی؟ بیا، دوای تو پیش منه، یه چیزی می‌دم که کلا خواب از کله‌ات بپره، بشم شیشه داد کشیدم. بعدش من تا یک هفته نمی‌تانستم بخوابم. وسواس کار کردن گرفته بودم. گفتم مرد خدا ذلیلت کنه، منو ببر دکتر، نمی‌تونم بخوابم. یه چیز دیگه بشم داد گفت اینو بکشی می‌خوابی، هرویین بود، اونو که زدم تا دو روز خواب بودم، انگار مرده بودم. برای آرام شدن، مجبور شدم دوباره بکشم و کم‌کم کارمم از دست دادم.
دانه‌های درشت اشک روی گونه‌های فرو رفته‌اش می‌چکد، نفس عمیقی می‌کشد و انگار به پنج‌سال گذشته برگشته است. حالا تمایل بیشتری دارد که درباره خودش حرف بزند.
چند وقته کارتن‌خوابی؟
«الان سه ساله که کارتن‌خواب شدیم.
پسرات کجا هستند؟
پسرام رفتن خونه عموشان، درس می‌خوانن، زنگ می‌زنم بهشان، اونا فقط گریه می‌کنن، پسر بزرگم میره سرکار؛ اما تا حالا سه بار می‌خواسته خودکشی کنه، می‌گه عمو و زن‌عمو خیلی خوبن اما من دیگه نمی‌توانم بشینم سر سفره‌شان.
می‌خواهد بغضش را قورت بدهد؛ به زور می‌خندد. دندان ندارد. فقط سه دندان خراب و این هم ثمره اعتیاد است. گروهی از زنان و مردان سیاه‌پوش 100 متر آن‌طرف‌تر عزیزی را به خاک سپرده‌اند. صدای مویه و نوار روضه می‌آید. شهناز سرش را آرام و با افسوس تکان می‌دهد. برای این‌که صدا به صدا برسد، صدایش را بالاتر می‌برد.
«می‌خوام ترک کنم، تو را به خدا، تو را به دین‌تان کمکم کنید که ترک کنم، خسته شدم، خسته شدم از هر روز گدایی‌کردن تو عوارضی. من قبلا می‌آمدم قبرستان، حالم بد می‌شد، بار اولی که منو کشیدن پایین تو قبر تا سه روز مریض بودم و نتونستم بخوابم، اما خب چاره‌ای ندارم، جایی را ندارم که برم.»
چرا نمیری کمپ؟
«چندبار رفتم، اما آن‌جا منو میزنن، موهامو می‌کشن. موهامو ‌می‌تراشن، شلنگ رو گره میزنن و با گره شلنگ ما رو میزنن، هنوزم جای کتک‌هایی که خوردم روی بدنم هست، من دیگه جانی ندارم که کتک بخورم.»
در میان حرف‌هایش یک نفر با دو کیسه پلاستیکی سبز و سفید می‌آید. لباس‌ها و وسایلش را آورده. شهناز تشکر می‌کند: «دردت به جانم.»
حالا جمعیت بیشتری جمع شده، مردها آمده‌اند روی لبه‌های گورها، اما زن‌ها با کمی فاصله روی تپه‌های اطراف این گورهای آماده ایستاده‌اند. یکی از میان جمعیت می‌گوید باید ترک کنید و بروید سرکار!
آرمان می‌گوید: «مشکل ما بی‌مکانیه. ترک هم کنیم دوباره باید بیاییم همین‌جا. کنار بقیه که معتادند. دوباره معتاد می‌شیم.»
«من یکی از اینها را می‌شناسم.» مردی که صاحب یک کارگاه صنعتی است می‌گوید.
«یکی از این‌ کارتن‌خواب‌‌ها که اسمش فرشیده، 2‌سال پیش در کارگاه من کار می‌کرد. اون موقع‌ها نامزد هم داشت. درگیر مواد مخدر شد و دیگه نتونست کار کنه، زندگی‌اش هم از هم پاشید. الانم اینجاست.»
با دست به خرابه‌های پشت گورستان اشاره می‌کند. «الان اونجا داره ضایعات جمع می‌کنه. چطور میشه کمکش کرد؟ به حرف که نمیشه. همه باید قدم بردارند.»
هوا گرگ و میش است، مردم پراکنده می‌شوند. مراسم آن خانواده داغدار هم تمام شده. کمی آن‌طرف‌تر، مردم بی‌توجه به گورخوابان، کنار مزار اموات خودشانند و خیرات‌شان را با هم تقسیم می‌کنند.
صدای اذان در گورستان می‌پیچد. با تاریک شدن هوا، کم‌کم سر و کله بقیه‌کارتن‌خواب‌ها پیدا می‌شود. خسته از پرسه‌زنی روزانه، با قامت‌های خمیده و سرهای کج شده، توبره‌ای را با خود می‌کشند و به میان جمعیت می‌روند تا این‌جا هم پولی، چیزی عایدشان شود. انتخابشان بیشتر زنان است. به‌خصوص زنانی که دست یک بچه در دستشان است. دست دراز می‌کنند. جان بچه را قسم می‌دهند و می‌گویند: «پول یه نون به من بدید.» اکثریت بی‌جواب رد می‌شوند. یکی از مردها می‌گوید: «پول ندارم اما نانوایی نزدیک است. بیا برویم برات نان بگیرم.»
نگهبان دم در گورستان از روزها و شب‌هایی که با این گورخواب‌ها می‌گذراند، حرف‌هایی دارد:  
«یک ماهی هست‌ کارتن‌خواب‌ها، به‌خصوص شب‌ها، در بعضی از این قبرها شب را به صبح می‌رسانند. آن اوایل که آمدند اینجا، بیرون‌شان کردیم اما هم تعدادشان زیاد است هم جای دیگری ندارند که بروند. دیوار گورستان کوتاه است، بیرون‌شان هم کنیم از دیوار می‌آیند. نیروی انتظامی هم که می‌آید، متفرق می‌شوند. تعدادی‌شان را هم گرفته‌اند و برده‌اند کمپ. خیلی‌هاشان از کمپ فرار می‌کنند و دوباره برمی‌گردند.»
همه‌شان معتادند؟
«تقریبا همه معتادند. دو زن و یک بچه 8 ساله هم هست که آنها هم معتادند. روبه‌روی گورستان، چند صد متر آن‌طرف‌تر در «بلوک‌زنی» هم یک پیرزن همراه 2 پسر و یک عروس و نوه‌اش در چادر زندگی می‌کنند. خود پیرزن و یکی از پسرهایش معتادند. باز هم هستند، کمی آن طرف‌تر زیر کانال یک زن و مرد هستند که از شهرستان آمده‌اند. آنها هم در چادر زندگی می‌کنند اما معتاد نیستند.»
برخورد مردم باهاشون چطوره؟
«اینجا منطقه فقیرنشینیه. مردم انقد از این کارتن‌خواب‌ها دیدن که انگار واکسینه شدند و بی‌تفاوت. ولی بعضی‌ها هم برای کمک ‌می‌آیند مثل گروه یاشار تبریزی که شب یلدا برای ساکنان گورها و چادرنشین‌های اطراف گورستان غذا و میوه آورده بودن، اما‌ کارتن‌خواب‌ها نیومدن.»
زنی‌ با روسری یشمی، یکی از‌ کارتن‌خواب‌هایی که تازه از بیرون برگشته به گورستان، حرف‌های نگهبان را شنید و گفت: «آره، چند شب پیش غذا آوردن. اینا می‌خوان گولمون بزنن و ببرنمون کمپ. من از ترسم تا 3 نصفه‌شب تو بیابون‌های اطراف بودم. کی می‌خواد به ما کمک کنه؟ مردم ما رو که می‌بینن اذیتمون می‌کنن. ما رو با سنگ می‌زنن. مگه ما غریبه‌ایم؟ ما همون آدم‌هایی هستیم که تا چند‌سال پیش سر سفره‌های هم بودیم.»
یاشار تبریزی، مدیر گروهی که کمپین شب یلدا را شکل داده، می‌گوید: « قصد داریم کار خود را ادامه ‌دهیم.»
شروع کمپین از کجا بود؟
کار ما از صفحات مجازی شروع شد. من 20 روز پیش از حضور‌ کارتن‌خواب‌ها در گورستان مطلع شدم و با کمک دوستانی که نمی‌شناختیم همدیگر را، اما به بنده اعتماد کردند مبلغی را جمع‌آوری و برای شب یلدا مقداری غذا و میوه فراهم کردیم. متاسفانه ‌کارتن‌خواب‌ها از ترس خیلی‌هاشان نیامدند، یا آمدند غذا را گرفتند و رفتند.
با چه هدفی این کار را ادامه می‌دهید؟
هدفمان ایجاد همکاری و همیاری بین خیریه‌هاست برای کمک به این مردم بی‌خانمان. در بین این کارتن‌خواب‌ها زن هست، بچه هست. خیلی‌هاشان معتاد نیستند و از فقر به گورستان پناه آورده‌اند.
بچه در بین‌کارتن‌خواب‌ها؟
بله، علی هشت‌ساله و معتاد است. بعضی شب‌ها را در گورستان سپری می‌کند. برای برقراری ارتباط با او و ایجاد انگیزه با کمک دوستان برایش یک مقدار لباس گرم خریدیم. خودش تمایل دارد که ترک کند. می‌خواهیم ازش حمایت کنیم که این اتفاق بیفتد.
برنامه‌های‌تان چیست؟
ما با چند موسسه خیریه مذاکراتی را انجام دادیم و موسساتی مثل جمعیت امام‌علی(ع)، موسسه مهرانه زنجان، خانه کودکان کوشا و همچنین وزارت آموزش و پرورش قبول کردند که از ما حمایت کنند.
دوباره جمعیت گورستان را ترک کرده و تاریکی همه جا را فرا گرفته، مثل هر شب. بنرهای پاره، تکه‌پتو‌های مندرس و تخته‌‌چوب‌های نیمه‌سوخته را برمی‌دارند. سقف اتاق‌های دوطبقه‌ای که یک متر و نیم ارتفاع دارند. فرششان کارتن‌پاره است و تختشان زمین سفت و سرد. نه چراغی، نه وسیله‌ای. فقط پتو و لباس کهنه. همین.

دیدگاه‌های دیگران

ک
کوروش زرین پنجه |
مخالف 0 - 32 موافق
می توانیم با بخشی از کمک هایی که در موردشون می دانیم به این افراد کمک کنیم
|
مخالف 1 - 10 موافق
چرا (....) نمیشه چرا (...........)
|
مخالف 1 - 40 موافق
اینا باید به گوش مسئولانی برسه که آخرت و خدا و عدالت رو فراموش کردند و نجومی حقوق میگیرند و نجومی دزدی می کنند و به فکر بقیه مردم نیستند
ح
حمید افشاری |
مخالف 1 - 18 موافق
سلام . در صورت امکان راهی برای کمک به این افراد و برقراری ارتباط با گروه یاشار تبریزی را اعلام کنید . ممنون ha1358@
گ
گیتی بابایی |
مخالف 2 - 22 موافق
گزارش عالی است . امیدوارم مسئولان حداقل به عنوان یک داروی مسکن کاری برای این عده انجام دهند وگرنه مشکل ریشه ای و حل آن نیز نیازمند کار اساسی است !
ی
یک هموطن |
مخالف 1 - 28 موافق
خدایا این چه عدالتیست؟یکی صدتا آپارتمان خالی داره یکی یه اتاق هم نداره؟ای خدا تا کی باید تست ظلم وبیعدالتی رو شاهد باشیم؟خدایا تو داد مظلومان رو از ظالمین بگیر😢😢😢😢
|
مخالف 2 - 26 موافق
بسیار بسیار تکان دهنده بود عجیب جایی هست این جا
|
مخالف 44 - 25 موافق
به جاش امنیت داریم
م
مهرنوش |
مخالف 2 - 54 موافق
با سپاس از اطلاع رسانی شما ، هر چند دیگر امیدی به این سیستم نیست لااقل از ساختن فیلمهایی مثل معمای شاه که سرا سر تحریف است دست بر دارند بیش از این نمک روی زخم نپاشند .
|
مخالف 2 - 24 موافق
خیلی ناراحت شدم در صورت امکان ما را یاری دهید. که بیاری انن هم وطنان بشتابیم ما را راهنمایی کنید که ب چه طریق میتوانیم اقدام کنیم متشکر میشوم
فاطمه |
مخالف 2 - 15 موافق
لطفا ما را راهنمایی کنی. که ب چه طریق میتوانیم بیاری این هم وطنان اقدام ککنیم
م
محمدی |
مخالف 1 - 16 موافق
امروز شهردار منطقه باغستان شهریار به همراه فرماندار جلسه ویژه برگزار کردند تا به موضوع کسانی که در این منطقه یعنی در این گورستان زندگی می کنند رسیدگی کنند، نکته مهم این است که شهردار شهریار این موضوع را تلویحا تکذیب کرد اما جای تکذیب وجود ندارد چون عکس هایی که امروز در کانال تلگرام تان منتشر کردید گویای همه چیز هست و این گزارش واقعا گزارشی تکان دهنده بود
ش
شهرام |
مخالف 2 - 28 موافق
دشمن بیرون مرزها توطیه نمیکنه.دشمن فقری هست که باعث شده,خسرالدنیا و الاخره شدیم.
ش
شهروند |
مخالف 0 - 9 موافق
کشور ما که از بزرگترین و قوی ترین نیروی اطلاعاتی برخوردار است چرا نمی تواند توزیع و فروش و قاچاق مواد را جمع آوری کند؟ باور کنیم که می توانند ولی خوب قاچاق مواد مخدر سود خوبی دارد.
A
Ali |
مخالف 6 - 2 موافق
very well-written and impactful and really sad...
j
jalal |
مخالف 11 - 6 موافق
واقعا تکان دهنده است . این مشکل فقط در شهر شهریار یا با غستان وجود ندارد بلکه شهرهای همجوار تهران دچار این مشکل هستند چون در سطح شهر تهران و مناطق 22 گانه گشتهای توسط شهرداری و یکی از سازمانهای وابسته به ان خدمات بسیار خوبی به این کارتن خوابها میدهند از انجاییکه که بیشهر این کار تنخوابها چند بار در این مجموعه مورد پذیرایی قرار گرفته اند و از لذت اعتیاد دور بود و بنابراین حرفه ای شدند و از این مناطق به سمت شهرهای همجوار هجوم برده و در چهار راهها و ..... به عناوین و شغلهای کاذب مشغول هستند پیشنهاد بنده اینه که د رهمه شهر های همجوار شهرداریها با شهرداری تهران همکاری کرده و با خدمات به این افراد در مجموعه های مختلف از تجارب شهرداری تهران و سازمانهای بهره برده و به افراد کار تن خواب خدمات خدا پسندانه بدهند.
م
معصومه |
مخالف 0 - 1 موافق
لطفاً يك راهى براى ارتباط با گروه ياشار تبريزى بديد كه بشه كمكى بهش رسوند
ی
یاسین |
مخالف 0 - 2 موافق
ممنون از گزارش واضح شما. انشاله هر بخش جامعه در مقام خود احساس مسئولیت کند؛ مسئولین شهری مکان مناسب زندگی برای آنها و باقی بی خانمانان فراهم کنند، دولت مشکل را بررسی اساسی کرده و راه های پیشگیرانه برای همه و راه های درمانی برای مبتلایان در پیش بگیرد، شما همچنان به گزارش و روشن نمودن مشکلات جامعه ادامه دهید و ما شهروندان نیز ضمن اطلاع از وضعیت موجود، از حقوق و وظایف خود نسبت به تمام جامعه آگاه تر شویم.
ع
علی |
مخالف 0 - 5 موافق
هرگز نتوانستم به عکس ها خیره شوم ظرفیتش را نداشتم.تمام این هموطنان قربانی شرایطی شده اند که مسئولین بوجود آوردن. تک تک هموطنان باید بیمه باشند که حقوق ماهیانه کارشان را بگیرند یا بیمه بی کاری حق مردم را طبق آنچه در حقوق شهروندی آمده بدهید
a
ali iranparast |
مخالف 0 - 4 موافق
امروز بسیاری ازوعده ها محقق نشده است ،
S
Sina kar |
مخالف 0 - 6 موافق
از زمانی که خبر ضرب و شتم این افراد منتشر شد دلم برای مریم روستا نویسنده این گزارش ریخت بسیار دردناک است
x
x |
مخالف 0 - 6 موافق
اصغر فرهادی کارگردان نامی سینمای ایران در واکنش به گزارش گورخوابی روزنامه شهروند نامه‌ای خطاب به حسن روحانی رییس جمهور ایران منتشر کرده است. در بخشی از این نامه آمده است: "امروز گزارش تکان‌دهنده زندگی مردان، زنان و کودکانی را که در گورهای یکی از قبرستان‌های اطراف تهران شب‌های سرد را به صبح می‌رسانند خواندم و اکنون سراسر وجودم شرم است و بغض. به بهانه این نامه به شما، قصد دارم همه آنان که در این سرزمین و در این سی و چند سال مسئولیتی داشته و دارند را سهیم این شرمساری کنم." "می‌دانم که عده‌ای سیاست‌باز اینگونه گزارش‌ها و خبر‌ها را دستاویزی خواهند کرد برای گرم کردن تنور بازی‌های فرساینده سیاسی و انتخاباتی اما افسوس که گرمای این تنور، تن رنجور کودکان، زنان و مردانی را که شب‌ها در گوشه قبر‌ها، لابه‌لای درختان پارک‌ها و زیر پل‌ها به خواب می‌روند گرم نخواهد کرد."
ي
ياشار |
مخالف 3 - 7 موافق
هي نگوييد مسئولين ، اينا كه وقت ندارن به ايت مسايل رسيدگي كنند
|
مخالف 0 - 11 موافق
درود براین خبرنگار واین روزنامه
ع
علی رضا احمدی |
مخالف 0 - 5 موافق
ای کاش میشد حرکتی تاثیرگذار کرد
ع
علیرضا ترابی |
مخالف 0 - 6 موافق
با تشکر از گزارش شما من خودم ساکن نصیراباد هستم تو خدا یه گزارش از مواد فروشای اینجا هم تهیه نمایید شما یک بچه 5ساله بیارید تا من بفرستم مواد بخره در عرض 2دقیقه عجزانه از شما تقاضا داریم یه گزارش دیگر تهیه فرمایید
ا
الف |
مخالف 0 - 6 موافق
من جای نمایندگان مجلس امشب بالباس مبدل هرچه دارم صرف هموطنانم میکردم...من خودم یک خیرم...اما ناچیز..کاش قدرت داشتم تا به داد تک تک مظلومان برسم.حیف از جان شهدا
م
مصطفی |
مخالف 2 - 2 موافق
عکاس و نویسنده این کار کیست؟من هیچ امضا ئی ندیدم!!!
ز
زينب |
مخالف 0 - 5 موافق
واقعن تو كمپ اينا رو مى زنن؟! آخه چرا؟!!
|
مخالف 0 - 8 موافق
وای بر ما وای بر ما "کمی آن‌طرف‌تر، مردم بی‌توجه به گورخوابان، کنار مزار اموات خودشانند و خیرات‌شان را با هم تقسیم می‌کنند" وای بر مسئولان "چرا نمیری کمپ؟ «چندبار رفتم، اما آن‌جا منو میزنن، موهامو می‌کشن. موهامو ‌می‌تراشن، شلنگ رو گره میزنن و با گره شلنگ ما رو میزنن، هنوزم جای کتک‌هایی که خوردم روی بدنم هست، من دیگه جانی ندارم که کتک بخورم.»"
ف
فریماه میلان |
مخالف 0 - 8 موافق
همیشه بعد از چنین گزارش هایی یه موج احساسی فراگیر همه رو تحت تاثیر قرار میده همه اظهار تاسف میکنند شعر میگند هشتک تو فضای مجازی میذارند و فضای مجازی پر میشه از ابراز همدردی های بیشما راما این موج گرمایشی بعد از چند روز با عبور از فضای جو گرفته کاملا از کشور خارج میشه و باز همان کرختی و بی حسی و باز یک موج ساکن و ایستا ...این گزارش ها غیر از ازرده کردن دل های آزرده هیچ ثمری نداره یه روز گور خواب ها هستن یه روز دستفروشها و یه روز...اخه چه ثمری داره این گزارش ها مسیولینی که از این پدیده های شوم بی خبر هستند دیگر مسیول خطاب نمی شوند و اگر باخبر هستند و بی خیال این پدیده ها صد تا گزارش هم تهیه بشه باز همان است که همان است شمارا به جان خودتان مارو به حال خودمون بذارید دیگه توانی برای سوگواری بشتر در تن و جانمان نمانده ...بی خیال ...
|
مخالف 0 - 4 موافق
بسیار تکتن دهنده بود.من با خواندم این گزارش بخود لرزیدم.باید این گزارش بگوش مسولین برسد و وآنهار جمع آوری و در مکان منا وعالجه کنند .پس از معالجه هم دست از حمایتشان بر ندارند و براشون امکانات کار کردن فراهم کنند و بتدریج بزندگی عادی شان بر گردونند چون حق آن بیچاره ها حمایت کلیه واحد های حکومتی است .برای این منظور مردم هم اطلاع رسانی بشند و تحت نظر انجی او هاکمک رسانی کنیم تا بلکه این ننگ از جامله ما بر داشته شود . سب اسکان و
س
سعید |
مخالف 0 - 6 موافق
وظیفه کمیته امداد دقیقا چیه ؟
ح
حسن |
مخالف 4 - 0 موافق
جناب اقای فرهاد ی خانه ساکنین فیلم ابد یک روز خودش گور دسته جمعی بود شما حالا یادتان امده شما هنرمندان مسیولیت بیشتر دارید
ح
حسنی مقدم |
مخالف 0 - 4 موافق
سلام کشوری که توش اختلاس بشه دزدی ورشوه خ‌اری باشه دیگه کمر مردمش میشکنه متءسفانه مسؤولینمون دزدای بزرگو میبینن عکس العمل خاصی نشون نمیدن مردمم کارهای زشت خودشونواینجوری توجیه میکنن والاتو یک کشور شیعه مسلمان که نباید این جورآدما ت‌ش پیدابشن.همه مادرمقابل این آدمامسئولیم
ا
ابوالفضل |
مخالف 0 - 3 موافق
از چه حقیقت تلخی چه زیبا نوشته اید. بسیار گریستم. امیدوارم بتوانم کمکی بکنم.
ف
فرشته |
مخالف 0 - 4 موافق
اگر پولدارها جمع شوند و چند زمین بزرگ بخرند و مهندسینی که طرح میدن برای طرحشون مبلغ کمی بگیرن یا اصلا به عنوان هدیه طرحی بدهند و اهن فروش و بقیه جنسشون رو ارزان تر یا به عنوان هدیه بدهند تا چند شهرک برای بی خانمان ها ساخته بشه همه چی درست میشه ... مثلا دولتی ها با هم یک شهرک بسازند ... کارخانه دارها با هم یک شهرک دیگر بسازند و بازاری ها با هم یک شهرک بسازند .. و از بی خانمان ها هیچ پولی دریافت نکنند .. فکر نمیکنین مشکل ها حل میشه ؟ این مهربانی در حق بی خانمان ها و در حق خودشان و روحشان هست ... یا علی
ف
فرشته |
مخالف 0 - 4 موافق
ببخشید یادم رفت اینو بگم ... به جای توهین به همدیگه همیشه بهترین کار اینه که راهی برای حل مشکل پیدا کنیم.. من نمیدونم کی خلاف میکنه یا کی درست کار میکنه .. اما اینو میدونم که همیشه پیشنهاد ها میتونه چاره ساز بشه ... در هرلباسی خلافکار هست و در هرلباسی انسان های واقعی هستند... پس فکر کنیم و راهی پیدا کنیم و به هیچ شخصیتی در هر زمینه ای توهین نکنیم .. ممنون
م
محبوبه |
مخالف 0 - 1 موافق
حالا دیگه خدا اقاوصاحب مارو برسونه حضرت ولیعصر(عج)عدالت را برقرار نمایند ان شا الله
ر
رضا پارسی پور |
مخالف 0 - 1 موافق
به گزش گزارش گورخوابها دوبیتی / سرکویری زندگی در گور به یک سو سوگ و یک سو سور دیدم چه نزدیکان که از خود دور دیدم خیالاتی شدم یا در حقیقت به چشمم زندگی در گور دیدم ؟! رضا پارسی پور دامغان / چهارشنبه / هشتم دی ماه 1395 ************** از وبلاگم / باغ باران http://baghebaran.blogfa.com/post-629.aspx
ح
حسین |
مخالف 0 - 2 موافق
سلام باتشکر از گزارش تکان دهنده شما ، بنظر من فقر فقط فقرمادی نیست،بلکه فقر اخلاق وفرهنگ ودین و...باهم منتهی به همچنین واقعیتهای تلخی شده که البته هم مسؤولین کشور سهم( اصلی ) دارن وهم ملت ، مسؤولین هستن که نگاه جامعتری دارن وبیشتر باید بفکر ملّتشون باشن ویادمون نره که مسؤولین ازهمین مردم بودن ، ومردم این ملت باسکوتشون اجازه اشتباه به مسؤولینشون دادن .اگه تک تک من وشما باهم احساس مسؤلیت کنیم واول خودمان را اصلاح کنیم اون مسؤول هم که ازجنس من وشماست نمیزاره هموطنش وکشورش به این واقعیتهای تلخ برسه، واقعاًازخودم شرمم شد از خودمون شروع کنیم ، فامیل ، همسایه ، همکار، همشهری ، وهموطن منتظر نباشیم کسی برای ما کاری بکنه خودمان کاری بکنیم هرچند درسطح خیلی پایین باشه ولی سالهابعد نتیجه معلوم میشه لطفاً همه تقصیرهارو گردن دیگران نیاندازیم ولطفاًچندروز بعد این واقعیات تلخ روفراموش نکنیم تا حادثه تلخی دیگر مجدداًاظهار ناراحتی وشرمگینی بکنیم ، وتورخدا ازاین حوادث استفاده سیاسی نکنیم کشورعزیزمون با کل اون سوابق فرهنگی ودینی داره ازبین میره، اللهم عجّل لولیّک الفرج ، خداوکیلی باچه رویی منتظرشون باشیم
م
میلاد |
مخالف 0 - 2 موافق
واقعلا متاسفم واس دولت که اسمش تدبیرو امیده هه
ت
تنها از خاش |
مخالف 0 - 2 موافق
سلام تنها هستم معتاددر حال بهبودی سه ساله پاکم بهترین راه به نظر من اینه که اول باید خودشون بخوان یعنی تمایل برلی ترک داشته باشن تا قدم بعدی برداشته بشه دوم اینک بعد از ترک باید حمایت بشن اگه حمایتشون نکنیم باز برمیگردن سر نقطه اول
م
محمد |
مخالف 0 - 2 موافق
آفرین به مریم روستایی شجاع... کم این اتفاق می افته که که یک گزارش ایران رو تکون بده. باید به سردبیر هم بابت تیتر کردن این گزراش آفرین گفت
ن
ناصر |
مخالف 0 - 2 موافق
آفرین به تهیه کننده این گزارش بسیار عالی بود کاش بیشتر خبرنگاران به فکر موشکافی دردهای این جامعه بودند تا لاپوشانی معایب افراد مورد نظرشان
س
سهیلا |
مخالف 0 - 2 موافق
سلام واقعا چندروز که دیدم ابن خبرو ناراحت شدم و بغض و گریه تو دلمه .
m
masih |
مخالف 0 - 2 موافق
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت نویسنده ی گزارش گزارشتون بی نظیر بود! اما چند کلمه ای با هموطنام حرف داشتم دوستان! جای حرص و جوش خوردن، بیایم هر کدوممون هر کاری از دستمون برمیاد انجام بدیم با متهم کردن، چه بجا و چه نا بجا کاری پیش نمیره. نشون به اون نشون که تا حالا بابت خیلی از اتفاقات پیش از این دست به دامن مسولین شدیم اما فرجی حاصل نشد
ش
شهریار سید جلالی |
مخالف 0 - 2 موافق
آفرین به روزنامه شهروند آفرین به تیم سردبیری آفرین به خبرنگاران اجتماعی این روزنامه و عکس های خوبی که کار کردید
م
معاد طبرستانی |
مخالف 0 - 2 موافق
به جاي جمع‌آوري اين افراد از گورها يا خيابان‌ها يا پارك‌ها و كانال‌هاي آب، بهتر است درباره اعتياد و مسئوليت اجتماعي خویش نسبت به همنوعان خودمان فراتر از هرگونه تعلقي گفت‌وگو كنيم. راه مقابله با كج‌روها و حتي منحرفين اجتماعي، طرد اجتماعي نيست. طرد اجتماعي سلاح برنده‌اي است، ولي تيغ دو دم است. استفاده كردن بیش از حد از آن خطرناك است.
ب
بی نام |
مخالف 0 - 3 موافق
در این چند روز دیدم که موج بزرگی به راه انداخته اید و مسئولان هم خوب روی این موج در حال حرکت هستند امیدوارم به جاهای خوب برسه و امیدوارم شما را وجه المصالحه بازی های سیاسی نکنند
|
مخالف 0 - 1 موافق
با سلام مردم ما چرا اینطورن به جای اینکه خودشون کاری کنن یا مسولین کشور کاری کنن میگن انشالله ولیعصر میاد و درست میشه والا امام زمان تا زمانی که مردم خودشون به خودشون رخم نمیکنن و حس دلسوزی ندارن نمیاد با تشکر از تهیه این گزارش که بهونه ای شد تا مردم و دولت چشمشون باز بشه
ر
رضا |
مخالف 0 - 1 موافق
سلام گزارش تکان دهنده ای بود و خدا شما را خیر دهد شما دید خیلی از مردم رو که نگاه بدی به این جور افراد دارن رو عوض کردید .چرا اینقدر سنگ شدیم ما ...
ن
ناصر |
مخالف 0 - 1 موافق
وای به حال ما البته اینها چیزهای عادی هست زیاد مهم نیست توجیه وجوابها اماده هست نمایندگان کجایند فقط زمانی پیدا میشن که به رای احتیاج دارن
د
دکتر صفری |
مخالف 0 - 0 موافق
این که روسپی ها و معتادان و کارتن خواب ها را عقیم کنند خیلی خیلی چیز خوبی هست حتما به نظرم باید اینها را عقیم کنند به خصوص روسپی ها را که همش بچه دار می شوند و مسئولیت اینها را هم به عهده نمی گیرند همین طور زنان معتاد که بچه هایشان را می فروشند یا واگذار می کنند یا روانه بهزیستی می شوند پس به نظرم عقیم سازی باید خیلی زود انجام شود
j
jafar |
مخالف 0 - 0 موافق
این ویژه ی شهرهای بزرگ نیست تمام شهرهای ایران حتا کوچکترین شهرها نیز به این پدیده دچار هستند کار از حرف گذشته تمام جامعه با کل حکومت که مدعی حکومت جهانیست مسئولند و نمیخواهد وضع درست شود تعارف و خودسانسوری تا کی؟ عقل اول راند بر عقل دوم ماهی از سر گنده گردد نی زدم آقایان حکومتی مدعی دنیا و قیامت مردم جهان و محافظانشان کاملاً به وضع موجود آگاهند ..........!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

تعداد بازدید :  54562