| مهدی یساولی| دبیر روایت نو |
جناب مختاری! آنگونه که منابع تاریخی به ویژه اسناد روایت میکنند، حکومت پهلوی به ویژه در دهههای اول قرن جاری خورشیدی بسیار برنامههایی در چند زمینه در ایران به اجرا درآورد؛ آنچه بسیاری از پژوهشگران و تاریخنگاران از آن به عنوان تجدد و مدرنیزاسیون در ایران معاصر یاد میکنند. بخشی از این کوشش، به ورود مظاهر تمدن نوین غرب به ایران بازمیگردد. همچنین کوشش حکومت در زمینه ایجاد هویت ملی از دریچه منابع تاریخی نمایان میشود. از بررسی اسناد مرتبط با آغاز به کار رادیو در ایران درمییابیم که کارگزاران حکومتی برنامههایی به ویژه با هدف هویتبخشی و وحدت ملی در این زمینه تدارک دیده و اجرا کرده بودند. این کوششها چگونه نمایان شده است؟
بخی مهمی از فعالیت حکومت، به ترویج و گسترش زبان بازمیگشت. زبان فارسي از آغاز بنیانگذاری راديو در ايران، جايگاهی ویژه داشت. زبان فارسي، عامل پيوند اقوام گوناگون ايراني و نقطه پیوند آنان به گذشته مشترک تاريخي به شمار میآمد. تقويت بنيانهاي وحدت ملي، از جمله وظايف راديو در سالهای آغازین تاسیس طراحی شده بود. زبان فارسي در این میانه از بنيانهای مهم و تاثيرگذار در وحدت ملي برشمرده شده بود. سياستگذاران راديو در دهه 20 و 30 خورشیدی، ترويج و حفظ زبان فارسي را با ترويج درستنويسي و درستگويي آن ممکن میدانستند تا بدینترتیب دلبستگي به زبان و ادبيات فارسی پدید آید. اهتمام به درستگويي در راديو چنان بود كه سعيد نفيسي در استوديو راديو حضور یافته، واژگان اخبار به زبان فارسي را به گويندگان آموزش ميداد. تلفظ درست واژگان خارجي به فارسي هم مهم جلوه میکرد، از همینرو دكتر هوشيار، استاد دانشگاه كه به چند زبان خارجي مسلط بود و در زبان فارسي مهارت كافي داشت، به معاونت رئيس اخبار راديو برگزیده شد. احمد متيندفتري، در نامهای به تاريخ 24 ارديبهشت 1319به حكيمي، معاون كميسيون راديو در اینباره نوشته بود «گويندگان شخصا بايد مراقب باشند كه اگر ترديدي در طرز تلفظ واژههاي خودي و بيگانه و مخصوصاً در تلفظ واژههاي جغرافيايي و اسامي اشخاص دارند، قبل از وقت بپرسند و رفع اشتباه كنند». نخستوزير در نامه خود همچنین گويندگان راديو را مكلف کرده بود تلفظ درست واژگان را از سعيد نفيسي فرابگیرند. این سند تاریخی با این تهدید به انجام رسید که خدمت گويندگان در راديو در صورت اصلاح نکردن كار، پایان خواهد یافت. از این نامه تاریخی، حساسیت دولت را در این زمینه میتوان دریافت. دولت بر همین اساس، نظارت بر كيفيت كار گويندگان را از وظايف وزارت پست و تلگراف و تلفن جدا ساخت. علي منصور، نخستوزير در 23 ارديبهشت 1320 در نامهای که به وزير پست و تلگراف و تلفن نگاشت، مراقبت در «كار گويندگان و پرورش علمي» آنها را برعهده اداره كل انتشارات و تبليغات زیر نظر وزارت فرهنگ دانست؛ با آن که وزارت پست و تلگراف و تلفن بر دیگر امور حتي بر حقوق كاركنان رادیو نظارت و دخالت داشت. منصور در توجيه اين كار وزير را به اين نكته رهنمون ساخت «راديو موثرترين وسيله تبليغ است و اين قبيل اشتباهات در پشت دستگاه عملي است برخلاف منظور. اشتباه تلگرافي را ميتوان با برگ اصلاحي تصحيح نمود، ولي واژه ناروايي كه در هوا پخش ميشود، قابل ترميم و اصلاح نيست».
این اندیشه و نیز کوششهای انجامگرفته بر اساس آن، چگونه بر باور کارگزاران دولتی در آن روزگار نشسته بود؟
باید به برنامههای کلان رادیو در آن زمان توجه داشت. همه رسالت رسانه راديو البته اهميت به درستگويي در آن نبود. نیاز بود ترويج زبان فارسي با ايجاد جذابيت صورت پذيرد. اين جذابيتها باید به روشهای گوناگون مختلف، با احترام به خردهفرهنگها و اقوام گوناگون ايراني انجام ميشد. خطرهای تجزیهطلبی در برخی مناطق همچون آذربايجان، زنگ خطري در عرصه فرهنگ به شمار میآمد. خطر جداشدن بخشهایی از سرزمین ملی گرچه از نظر سياسي، التهابهایی برمیانگيخت اما در عرصه فرهنگ هم تأثيرگذار بود. دولت بدینترتیب در پی چاره برآمد. فرهنگ رسمي از توجه به مسایلي چون باورهاي مذهبي و فرهنگهاي بومي غفلت كرده و همين مساله موجب شده بود بيگانگان و عوامل آنها فرهنگ بومي را رویاروی فرهنگ ملي گذاشته، حتي مخالفت با شاخصههايي چون زبان فارسي را به عنوان يك اصل هويتي جای دهند. با این که زبان فارسي در همه تاریخ ایران هيچگاه شاخصه هويتي قومي ویژه نبوده است؛ اقوام گوناگون ایرانی همچون آذري، بلوچ، تركمن، گيلك، كرد، عرب، تالش و لر افزون بر گويش خود، از زبان فارسي براي پيوند با دیگر ايرانيان بهره بردهاند. زبان فارسي بدینترتیب نقطه پيوند اقوام گوناگون و شناساننده فرهنگ ايراني در تاريخ به شمار میآمده است. از همينرو مخالفت با حكومت مركزي، با مخالفت با اين شاخصه هويتي همراه نبوده است. اتفاقي كه در ماجراي آذربايجان افتاد، افزون بر سياستهاي بيگانه، دستاورد سياست تمركزگراي فرهنگي پهلوی اول و بيتوجهي به فرهنگ بومي مناطق گوناگون ايران بود.
این سیاست آیا صرفا در حوزه سازمانهای فرهنگی خلاصه میشد؟
نه، حتی گستردهتر از آن بود. بر اين اساس توجه به فرهنگ و زبان اقوام گوناگون ايراني در سياستهاي فرهنگي، جايگاهی ویژه يافت تا آنجا كه نخستین اداره تبليغات و انتشارات در آذربايجان بنیان گذارده شد. این توجه به اندازهای بود که در اين زمان ارتش نیز از اقدامات تبليغاتي و فرهنگي به عنوان جایگزین رفتارهای خشن و نظامي پشتیبانی و آنها را پیشنهاد ميكرد. گزارش سرتيپ دانشپور، ریيس شهرباني آذربايجان به وزارت جنگ، از این دیدگاه اهمیتی فراوان دارد. او در گزارش خود، راههاي تبليغاتي در منطقه آذربايجان را توصيه کرده است. توجه به فرهنگ مذهبي مردم منطقه و ايجاد ارتباط با تودهها در مناطق دوردست، از نكتههای مهم اين گزارش به شمار میآید. ارتش، راديو را يكي از وسايل تبليغي مورد توجه قلمداد و به موجب یک سند تاریخی در آرشيو مركز اسناد رياست جمهوري، چنین روشی را توصیه میکرد «تبليغات به وسيله راديو و سخنرانيها و نقل مقالات جرايد در راديو و ايراد نطقهاي مهيج و موثر به وسيله بلندگوها و مطالب مربوط به وحدت ملي و تبليغ مردم به حب وطن و نفرت از اجنبي و اجنبيپرستي». در سندی دیگر میخوانیم که ارتش حتی پيشنهاد کرده است راديو برنامههايي به زبان تركمني داشته باشد تا جلوی جذب قوم تركمن به راديوهاي بيگانه را بگیرد.
این رویکرد آیا دگرگونیهای زمانه را در نظر داشت؟
كارگزاران حكومتي در واقع دريافته بودند با احترام به فرهنگ اقوام ميتوان از ايجاد فرهنگ پنهان و رویارویی آن با فرهنگ رسمي جلوگيري كرد. بر مبنای چنان اندیشه بود که اداره انتشارات و تبليغات آذربايجان همزمان برنامه به زبان فارسي و زبان آذري تهيه ميكرد. ترويج زبان فارسي نیز بر اساس پیوندهای مذهبي و فرهنگي مردم منطقه انجام میپذیرفت. برنامههاي راديو تبريز در سال 1327 به جاي گفتار، با بیتهایی از شاهنامه فردوسي و آهنگ ویژه آن آغاز ميشد. متولیان راديو تبريز به درستي دريافته بودند ترويج زبان فارسي و جذب تودهها به آن، از راه علايقشان ممکن خواهد بود. آذربايجان از زمان صفويه به عنوان مركز تشيع شناخته میشد و گفتمان مذهبي در آن نیرومند بود. شاهنامه فردوسي نیز همچون شناسنامهاي مشترك براي همه ايرانيان به شمار میآمد. فردوسي جدا از ايدئولوژيهاي جديد، همه طبقات ايراني را به گذشته باستانيشان پيوند ميداد. در شاهنامه او ميتوان همراه با هم نشانههایي از رستم و سهراب و نیز پیشوایان دینی به ویژه امام علی علیهالسلام را يافت. برنامهسازان راديو تبريز با ظرافت، شروع برنامهها را با قرآن و شاهنامه جای داده بودند و اخبار و گفتار را به زبان آذري اجرا ميكردند. همچنين همزمان با اخبار تركي و كردي در راديو سرّي از جمهوري آذربايجان، اخبار به اين دو زبان از راديو تبريز پخش میشد. اين اقدام نه تنها حساسيتي در برابر فرهنگ رسمي برنميانگيخت، كه همراهي با آن را در پی داشت. وضعيت یادشده از همان دگرگونی متاثر میشد كه در ناسيوناليسم ايراني رخ داده بود. راديو تنها به آموزش شيوههاي نوین رفتاري بسنده نمیکرد. اين رسانه، زبان فارسي را به اقوامي آموزش میداد كه شايد تا آن روزگار سخن گفتن به اين زبان را چون نوشتن به آن نميدانستند؛ به گونهای كه در زمان رسميتيافتن زبان تركي آذري براي ثبت اسناد توسط فرقه دموكرات در هنگام غائله آذربایجان، افرادي بودند كه با وجود سخن گفتن به تركي، نوشتن به اين زبان را نميدانستند زیرا زبان مكتوب و اداري، فارسي بود.
آنگونه که اسناد تاریخی روایت میکنند، رادیو در آن روزگار حتی برنامههایی برای آموزش الفبا داشت.
دقیقاً! افزون بر اينها، راديو در آموزش بيسوادان و نوباوگان ایرانی اهتمامی ویژه داشت. آموزش الفباي فارسي يكي از مواردي بود كه اگر راديو میتوانست آن را انجام دهد، گامی مهمي برای ريشهكني بيسوادي در مناطق دوردست به شمار میآمد. اين اقدام براي نخستین بار در دولت محمد مصدق در آبان 1331 خورشیدی به گونه آزمايشي انجام شد. اين پروژه با همكاري اداره كل انتشارات و تبليغات و اداره تبليغات وزارت فرهنگ در روستاي كهريزك به صورت مطالعاتي به اجرا درآمد. در پروژه آزمايشي از بلندگو به عنوان جایگزین راديو بهره گرفته شد. كشاورزان و روستایيان بيسواد منطقه، برای بررسي برگزیده شده بودند. ناظران گزارش دادند که «نتيجه خوب و رضايتبخش» بوده است. به اعتقاد مجريان و ناظران پروژه، با تامين راديو روستاها و بهرهگیری از يك يا دو راهنماي باسواد كه ميتوانستند از همان باسوادان ده باشند، اجراي گسترده اين پروژه در ايران امكانپذير بود. تهيه و انتشار كتاب ویژه براي اين آموزش از ديگر مواردي بود كه تهيه كنندگان گزارش تأكيد کردند. حتي اداره كل انتشارات و تبليغات به الزامات بومي و محلي توجه داشت . اداره كل انتشارات و تبليغات بر اساس یک سند تاریخی، تاکید کرده بود در نقاطي مانند لرستان و كردستان و آذربايجان كه زبان فارسي چندان ميان روستایيان رايج نيست، فرستندههاي محلي درسها و مواد برنامه تعليمات روستايي را كه از راديو تهران به فارسي ادا ميشود، به زبان محلي تبديل و تعليم كنند تا ساكنان اين نقاط نيز از نتيجه مساعي كه در اين زمینه انجام ميشود، محروم نمانند. آگاهیهایی چندان از این پروژه وجود ندارد؛ احتمالا گرفتاريهاي دولت مصدق در بحرانهاي داخلي و خارجي موجب شده است پروژه در زمان دولت وي به سرانجامي نرسد. بودجهای قابل ملاحظه كه وزارت فرهنگ براي چاپ يكصد هزار جلد كتاب تقاضا ميكرد خود نيز میتوانست دلیلی باشد كه در هنگامه مشكلات سياسي و اقتصادي، طرح به فراموشي سپرده شود. اين طرح اما هفده سال بعد یعنی سال 1348، نه درباره آموزش الفبا كه برای آموزش زبان فارسي به ايرانيان عربزبان اجرا شد.
بررسی دگرگونیهای برنامههای رادیو بیانگر این واقعیت است که طبقات گوناگون جامعه، به عنوان نمونه کودکان و نوجوانان، گروههای هدف این سیاستها بودهاند.
تعليم و تربيت كودكان يكي ديگر از عرصههاي فعاليت راديو در گستره تقدیت بنیانهای وحدت ملی بود. این سیاستگذاری و فعالیت، از آنرو بود که در واقع قصههاي دوران كودكي براي افراد يك ملت، گذشتهاي مشترك به شمار میآمد. ايرانيان، از هر قوم و زبان، قصههايي در كودكي شنيده بودند كه به آنان با ديگر افراد ملت، هويتي مشترك ميبخشید. این قصهها از نگاه کارگزاران حکومت همچنین، فرهنگ و ادبيات ملي را به كودكان آموزش میداد. در یک منبع تاریخی در اینباره چنین میخوانیم «قصه، اطفال ما را به اين آب و خاك دلبسته ميكند و محبت به وطن را در جان و دل آنان ميروياند و زنده نگه ميدارد، به مدد قصه و از راه گوش، نوباوگان با چند هزار كلمه آشنا و مأنوس ميشوند و پيش از رفتن به دبستان جملهسازي ساده و سخن گفتن بيپيرايه و شيرين را بيرنج و تعب ميآموزند، هوش و حافظه آنان به كار ميافتد، قدرت تخيلشان قوي و زاينده ميشود، با دنياي خارج ارتباط پيدا ميكنند، درباره روابط بين اشياء و اشخاص به تفكر ميپردازند، ذهنشان به حركت افتاده، كنجكاوي پيدا میکند».
این برنامهها با چه محتوا، چگونه و با حضور چه کسانی اجرا میشد؟
راديو از همان آغاز تأسيس، گفتاري ویژه برای آنان داشت. فضلالله صبحي مهتدي، گوينده گفتار كودكان يا به تعبیر امروز، گوینده قصه كودكان بود. صبحي تنها يك گوينده صرف نبود. او اهل شعر و ادب و آموزگار بود و شايد بر اساس پیشینهاش اجراي برنامه كودك راديو را برعهده گرفت. نخستین گفتار كودكان دو روز پس از گشایش راديو تهران با نام «عمو ماندگار» اجرا شد. او برنامه خود را با گفتن «بچهها سلام» آغاز ميكرد و پس از آن اشعار مولانا را در مايه افشاري ميخواند. بخش ديگر برنامه صبحي، قصه براي كودكان بود. او از دوستان صادق هدايت بود و در پاتوق او و دوستانش در قنادي فردوسي حضور مییافت. اهميت كار صبحي در آن بود که می کوشید ادبيات عامه را براي كودكان و نوجوانان گرد آورد. در حالي كه پیش از وي صادق هدايت به گردآوري و تحقيق در زمينه ادبيات عامه يا فولكلور پرداخته بود، صبحي براي اين كار نيز از راديو بهره گرفت. بر اين اساس از راديو فراخوان عمومي داد مردم قصههاي شفاهي زادوبوم خود را مكتوب كرده، براي او بفرستند؛ دعوتي كه پاسخ گرفت و صبحي از آن قصهها گفت و نیز درباره آنها نوشت. از جمله کتابهایی که او در این زمینه منتشر کرد، میتوان به حاج ملازلفعلي، داستانهاي ملل، افسانهها در دو جلد، عمونوروز و افسانههاي كهن در دو جلد اشاره كرد. از آنجا كه صبحي متاثر از صادق هدايت در راديو قصه میگفت و اين کار در زمانی ویژه آغاز شد، ميتوان قصهگويي صبحي را تلاش براي معرفي هويت و پيشينه ايراني به كودكان از راه قصههاي گذشتگان دانست؛ كاري كه روسها میکوشیدند با قصهگويي در راديو انجام دهند و كودكان ايراني را شيفته فرهنگ خود کنند. زماني كه مديركل فني وزارت فرهنگ در ارديبهشت 1335 براي صبحی، نشان درجه 3 سپاس تقاضا كرد، دليل آن را کوشش صبحي «در ارشاد و راهنمايي اطفال و دانشآموزان» به ويژه تلاش او در بازگشت جوانان فراري به كانون خانوادگي خود اعلام کرد.
جز اینها آیا برنامههایی دیگر نیز مورد توجه بود؟
راديو به جز برنامههاي صبحي، از راههای گوناگون، در آموزش كودكان و نوجوانان توجه داشت. به عنوان مثال، وزارت فرهنگ در سال 1334 با همكاري اداره تبليغات و انتشارات درصدد تهيه برنامههايي براي دانشآموزان برآمد. اداره تبليغات و انتشارات وزارت فرهنگ، طرحی پيشنهادي تهيه و ارایه كرد. در این طرح، زمان برنامههاي فرهنگي راديو در «ساعات درس» پيشنهاد شده بود. حکومت در آن زمان هنوز پيوند خود را با مذهبيون نگسسته بود و گفتمان مذهبي در برنامههاي راديو جايگاهي داشت، از اینرو شروع برنامهها با تلاوت كلامالله مجيد در آغاز برنامه و سپس ارایه مطالب سودمند اخلاقي، علمي و مذهبي پيشبيني شده بود. اداره تبليغات همچنین پیشنهاد داشت براي علاقهمندي دانشآموزان به گفتارهاي یادشده، موضوع انشا، از سخنرانيها و مطالب گفتهشده راديويي برگزیده شود تا دانشآموزان در زمان اجراي برنامهها كاملا به گفتهها توجه داشته باشند.
حکومت در واقع در نظر داشت این برنامهها و آموزههای خود را به فضای آموزش رسمی کودکان و نوجوانان نیز گسترش دهد؟
بله! از اینرو بود که قرار شد شوراي عالي تبليغات براي نظارت بر اين برنامهها تشكيل شود. آنگونه که از مكاتبات وزارت فرهنگ برميآيد، برنامه راديويي فرهنگ، پیشتر از آن هفتهاي دوبار در بخش صبح راديو اجرا ميشده و در اين سال قرار بوده به صورت روزانه پخش شود. وزارت فرهنگ بر اين اساس، در ابلاغي از همه روساي آموزشگاهها، دبيران و آموزگاران دعوت كرد در زمينه ايراد سخنرانيهاي علمي، ادبي، اخلاقي، مذهبي، سرود و موسيقي به اين برنامه كمك کنند. وزارتخانه حتي به آنان وعده داد در برابر همکاریهایشان در این زمینه، جايزه خواهند گرفت. این برنامه، صداي فرهنگ نام گرفت که در دو بخش «آهنگ» و «گفتار» تنظيم شده بود. در توصيف گفتارها آمده بود ساده، روان، مفرح آموزنده باشند و به گونهای تهيه و اجرا شوند كه شنوندگان احساس قصد تعليم و درس کنند. صداي فرهنگ را با توجه به مخاطبان آن ميتوان پرشنوندهترين برنامه راديو تهران در آن زمانه دانست كه به گزارش احمد مهران، مديركل فني وزارت فرهنگ، بيش از يك ميليون دانشآموز در سراسر كشور از آن بهره میبردهاند. صداي فرهنگ بسيار كاراتر از نظام آموزشي وزارت فرهنگ ميتوانست سياستهاي حکومت را دنبال كند. در گستره مدارس و مراكز آموزشي سراسر كشور، معلمانِ بسيار با سلیقهها و عقيدههای گوناگون، به تعليم و تربيت دانشآموزان مشغول بودند. روند فعاليت آنان هرچند با بازرسيهاي گوناگون كنترل ميشد اما نميتوانست چندان جزیي باشد كه معلمان چه بگويند و چه اهدافي دنبال كنند. از همين رو به نظر ميرسد حکومت به ویژه پس از كودتاي 28 مرداد 1332 در نظر داشته با اجراي برنامههاي صداي فرهنگ، اين بخش بزرگ اجتماع را از آموزه هاي مورد نظر خود متأثر کند. صداي فرهنگ را میتوان افزون بر جنبههاي آموزشي، يك برنامه تبليغي براي تامين سياستهاي حکومت به شمار آورد.