شهروند| نمره 20 گرفته بود؛ در کمد جایزه را برایش باز کردند و او از بین همه اسباببازیها یک دفتر را برداشت و گفت: «اگر دفترم تمام شود، بابا برایم نمیخرد.» خانواده یک نهاد اجتماعی است که در تمامی طول تاریخ و تمدن انسانی وجود داشته و در رشد کودکان و تولید نسل نقش اساسی دارد. زبان در دهانِ باز، بسته میماند. هیچ صدایی نمیتواند تصویر درد کشندهشان را بازگو کند؛ فقط خودشان میدانند آن لحظه که زیر مشت و لگد، سیخ داغ و بساط مواد آدمبزرگها قربانی شدند، چه زجری کشیدهاند. چه درد بیمرهمی است درد کودکانی که قربانی پدر و مادری میشوند که کودکی فرزندانشان را از او میگیرند. همه ما بارها با صحنههای دردآوری از آزار و اذیت کودکان بیپناه روبهرو شدهایم، کودکانی که توسط پدران و مادران ناآگاه و گرفتار اعتیاد خود، در معرض انواع آسیب قرار دارند. آسیبهای جسمی و روحی که قانون درباره آنها سکوت کرده و تحت هیچ شرایطی اختیار عزل سرپرست بدون صلاحیت را به مقام قضائی نداده است؛ حالا اما در یک حرکت داوطلبانه و خودجوش کمپین «حمایت از کودکان بدسرپرست» برای اصلاح قانون شروع به کار کرده است. کمپینی که افراد مشهور، بازیگران، چهرههای سرشناس موسیقی و ورزش داوطلبانه به آن پیوستهاند تا شاید زخمهای بیمرهم این کودکان روزی مداوا شود. مهناز افشار بهعنوان سخنگوی کمپین «بدسرپرست تنهاتر است» معتقد است که والدین مالک کودکان نیستند و در نخستين نشست خبری این پویش گفت: «چه خوب میشود اگر این تفکر جا بیفتد که والدین صاحب و مالک کودکان خود نیستند. من عامیانهتر درباره این کمپین صحبت میکنم و حرف دلم را میزنم. من اول از همه یک شهروند هستم و بعد از آن یک مادر. حدود دو سال پیش ویديوهایی منتشر میشد از کتک خوردن برخی کودکان توسط والدینشان که بسیار آزاردهنده بود. این صحنه که پدری پای منقل پسر چند ساله خود را لگد میزد یا تصویر دختربچهای که موادمخدر مصرف میکرد، من را بسیار آزار میداد. اگر آن زمان ویديوهای بیشتری در این رابطه میدیدم، به جرأت میگویم کارم به تیمارستان میکشید! متأسفانه از این ویديوها استقبال هم میشود و دست به دست میچرخد؛ نمیدانم چرا ما این روزها مخاطبان خشونت شدهایم. به نظرم کودکانی که در فقر اقتصادی هستند، تنها بدسرپرست محسوب نمیشوند؛ بلکه من خانوادههای مرفهی را میشناسم که در فقر عاطفی به سر میبرند».
برای اصلاح قانون داوطلب شویم
چند سال پیش مجلس شورای اسلامی قانون کودکان بدسرپرست و بیسرپرست را وضع کرد؛ اما چیزی که این روزها شاهد آن هستیم هنوز نتوانسته کمکی به وضع موجود کند. مونیکا نادی، مشاور حقوقی پویش «بدسرپرست تنهاتر است» نیز درباره ابعاد حقوقی این پویش معتقد است كه نیاز به حمایت از کودکان از جایی آغاز میشود که آنها بیدفاعترین قشری هستند که در جامعه حضور دارند. سیر تحول قوانین در سالهای اخیر به نفع کودکان بوده اما قوانین این حوزه فاقد جامعیت و مانعیت لازم است. اعضای تحت پویش و مورد نظر کمپین «بد سرپرست تنهاتر است» در معرض آسیبپذیرترین کودکان هستند. این افراد زیر ۱۸سال دارند و تحت نظر والدینی هستند که صلاحیت نگهداری از آنها را ندارند. آنها هنوز بزهکار نشدهاند و اگر حمایت کافی از آنها صورت نگیرد، ممکن است دچار آسیب شوند. ما هنوز شاهد چرخه معلول قانونی در عرصه حمایت از کودکان بدسرپرست هستیم. نیاز به نگاه جدی به مسائل و حقوق کودکان احساس میشود تا حقوق و وظایف کودکان را به خود و خانوادههایشان آموزش بدهیم. همچنین قوانین با عرف جامعه منطبق شوند و امکان استفاده از نیروهای اجتماعی را فراهم کنیم. نادی میافزاید: «ما میتوانیم بهعنوان شهروند کودکآزاری را که یک جرم عمومی محسوب میشود، اطلاع بدهیم و مراجع قضائی ملزم به پیگیری هستند. خط ۱۲۳ یک اورژانس اجتماعی است که این وظیفه را دارد و البته من نسبت به میزان کارایی آن مطمئن نیستم.»
اگر باور داشته باشیم که ما هم بهعنوان یک شهروند مسئول آسیبهای اجتماعی و اطرافیانمان هستیم، میتوانیم داوطلب شویم تا جزیی از این کل شویم؛ جزیی از اعضای کمپینهایی که میخواهند در کنار حمایت معنوی از کودکان قربانی، قانون را هم اصلاح کنند. با این توضیح باید گفت كه در قانون مربوط به کودکان و نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست (مصوبه دهم مهر ماه سال ۹۲ مجلس شورای اسلامی) قانونگذار برای نخستینبار به سرپرستی سپردن کودکان بدسرپرست را تجویز کرده است. با این حال بهخاطر عدم نظارت و رصد دایمی، بسیاری از فرزندان معصوم توسط خانوادههای گرفتار با فقر، بیسوادی و انواع آسیبهای اجتماعی مورد آزار قرار میگیرند. کودک بدسرپرست یعنی کودکی که به خاطر فقر خانواده امکان ادامه تحصیل ندارد و ناگزیر از تحمل شرایط کاری طاقتفرساست. کودک بدسرپرست یعنی کودکی که اگر مخارج اعتیاد پدر دایمالخمر یا معتاد خود را تأمین نکند، انواع آزارهای جسمی و شکنجه در انتظار او است. کودک بدسرپرست یعنی کودکی که به اجبار والدین ناگزیر به خریدوفروش و جابهجایی مواد مخدر است. کودک بدسرپرست یعنی کودکی که والدین ناآگاه توانایی حفاظت از او را ندارند و توسط سودجویان مورد تعرض و آزار جنسی قرار میگیرد. کودک بدسرپرست یعنی کودکی که توسط پدر و مادر معتاد به گروههای مافیایی قاچاق و تکدیگری اجاره داده میشود. گزارش مطالعه سازمان ملل متحد در زمینه خشونت علیه کودکان که در سال 2006 ارایه شد، نشان میدهد که بیشترین اعمال خشونتآمیز بر روی کودکان توسط آشنایان و معتمدین آنها ازجمله والدین، همکلاسیها، معلمان و کارفرمایان انجام میشود. این مطالعه همچنین نشان میدهد که این خشونتها از لحاظ اجتماعی پذیرفته شده و قابل اغماض هستند؛ گاهي توسط قوانین کشوری مجاز شمرده میشوند یا ریشه در رویههای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی دارند. خشونت علیه کودکان ارتباط مستقیم با فقر، اعتیاد و ناهنجاریهای روانی نیز دارد. به علاوه این خشونتها میتوانند ناشی از ناآگاهی از روشهای فرزندپروری مثبت و در نتیجه بیتوجهی و سهلانگاری باشند. با این تعریف باید گفت مصداق کودکان بدسرپرست در جامعه ما فراوان است و به اندازه فراوانی موجود، نیاز به تدبیر و تدبر دارد. مشکلی که از آن یاد میشود محصول دوران شهرنشینی معاصر و نتیجه اتفاقاتی نظیر مهاجرت، فقر، بیکاری و بیسوادی است.
حرکت مانا داشته باشیم
به تعداد آدمهای جهان عقیده وجود دارد؛ ما باید چراغ راه داشته باشیم. اینها را مینا ربیعی، کارشناس نهادهای مدنی به «شهروند» میگوید و درباره مسیر درستی که لازمه حرکتهای داوطلبانه و موج کمپینها است، میافزاید: «به طور کلی باید بدانیم که ما برای هر کاری در ابتدا یک پیشفرض داریم، به این معنا که آیا کاری را که میخواهیم انجام دهیم، اعتقادی انفرادی است یا جمعی؟ اگر یک موضوع براساس اعتقادات انفرادی باشد، ما نیاز داریم تا دیگران را با منطق و استدلال قانع کنیم. پس در هر حوزهای که بخواهیم کار کنیم، باید این کار کارشناسی شده باشد. ما باید برای بیان همان منطق و استدلالی که به مخاطبانمان تفهیم میکنیم یک چراغ راه و الگو داشته باشیم؛ مثلا پیمان جهانی حقوق کودک که براساس خرد جمعی تعداد زیادی از وکلای کشورهای مختلف نوشته شده یک نمونه خوب است که اتفاقا ایران نیز یکی از کشورهایی است که این کنوانسیون را امضا کرده است. این پیماننامه 54 ماده دارد که تمام منافع کودکان در آن ثبت و ضبط شدهاند. بنابراین میتواند بهعنوان یک سند قابل اتکا و الگو مدنظر فعالان و داوطلبان کمپین قرار بگیرد.»
ربیعی معتقد است که معضل کودکان بدسرپرست ابعاد مختلفی دارد که باید به همه جوانب آن پرداخت و در اینباره میافزاید: «این مبحث بیشترین تکیهاش به مسائل حقوق کودکان است. بنابراین اگر چه برای ایجاد یک موج برای احقاق حق کودکان، همه ما مسئول هستیم، اما باید بدانیم که لازمه این کار یک تیم کارشناسی متشکل از حقوقدانان و روانشناسان کودک است. این معضل نیاز به ریشهیابی و ریشهکن کردن دارد؛ چرا که اگر به فرض ما الان مشکل همه کودکانی که در حال حاضر والدین بدسرپرست دارند را هم حل کنیم، باز کودکانی به دنیا میآیند که دچار چنین معضلی شوند. پس وقتی میگویم این موضوع نیاز به تیمی از کارشناسان دارد برای این است که ما در کنار حمایت از این کودکان آسیبدیده و تغییر قانون، رویکرد آموزش و پرورش را از رویکرد معلممحور به رویکرد کودکمحور تغییر دهیم یا مثلا برای دختران و پسرانی که قصد دارند با یکدیگر ازدواج کنند، آزمایش سلامت روان را الزامی کنیم؛ کلاسهایی برای زوجها برگزار کنیم تا نقش پدر و مادر شدن را آموزش ببینند. به نظر من چنین نگاهی به این معضل میتواند به ریشهکن کردن آن کمک بیشتری کند.»
مونیکا نادی، مشاور حقوقی کمپین:
نیاز به حمایت از کودکان از جایی آغاز میشود که آنها بیدفاعترین قشری هستند که در جامعه حضور دارند. سیر تحول قوانین در سالهای اخیر به نفع کودکان بوده اما قوانین این حوزه فاقد جامعیت و مانعیت لازم است. اعضای تحت پویش و مورد نظر کمپین «بدسرپرست تنهاتر است» در معرض آسیبپذیرترین کودکان هستند. این افراد زیر ۱۸سال دارند و تحت نظر والدینی هستند که صلاحیت نگهداری از آنها را ندارند. آنها هنوز بزهکار نشدهاند و اگر حمایت کافی از آنها صورت نگیرد، ممکن است دچار آسیب شوند. ما هنوز شاهد چرخه معلول قانونی در عرصه حمایت از کودکان بدسرپرست هستیم.
مینا ربیعی، کارشناس نهادهای مدنی:
اگر چه برای ایجاد یک موج برای احقاق حق کودکان، همه ما مسئول هستیم، اما باید بدانیم که لازمه این کار یک تیم کارشناسی متشکل از حقوقدانان و روانشناسان کودک است. این معضل نیاز به ریشهیابی و ریشهکن کردن دارد؛ چرا که اگر به فرض ما الان مشکل همه کودکانی که در حال حاضر والدین بدسرپرست دارند را هم حل کنیم، باز کودکانی به دنیا میآیند که دچار چنین معضلی شوند. پس وقتی میگویم این موضوع نیاز به تیمی از کارشناسان دارد، برای این است که ما در کنار حمایت از این کودکان آسیبدیده و تغییر قانون، رویکرد آموزش و پرورش را از رویکرد معلممحور به رویکرد کودکمحور تغییر دهیم.