اين روزها بحث درباره بيكاري بيش از گذشته مطرح ميشود، ولي واقعيت اين است كه با نگاه سطحي به آمار بيكاري كه از سوي مركز آمار ايران منتشر ميشود، نميتوانيم درك درستي از ماجرا و ابعاد آن به دست آوريم. در واقع اين آمار نادرست نيست، بلكه همه ماجرا را شرح نميدهد. اگر به آمار بيكاري توجه كنيم، طي 10 سال گذشته، بيشترين رقم بيكاري 5/13درصد و مربوط بهسال 1389 بوده و كمترين رقم نيز مربوط به سال 1392، يعني 4/10درصد است. اين ارقام در مقايسه با ارقام بيكاري در كشورهاي ديگر و حتي كشورهاي توسعهيافته مثل اسپانيا، چندان ارقام بدي نيست؛ ولي واقعيت ماجرا چيز ديگري است، زيرا مسأله مهم نرخ فعاليت است كه مورد غفلت واقع ميشود.
نرخ فعاليت چيست؟ نسبت افراد بالاي 10 يا 15سال (هر دو مورد را میتوان در نظر گرفت) كه شاغل بوده يا جوياي كار هستند را به كل جمعيت اين گروه نرخ بيكاري مينامند؛ به عبارت ديگر اگر تعداد جمعيت بالاي 10سال يك جامعه 100 نفر باشد و 40 نفر از آنان شاغل يا جوياي كار باشند، نرخ فعاليت در اين جامعه 40درصد است. حال اگر 4 نفر از اين افراد بيكار و 36 نفر آنان شاغل باشند، نرخ بيكاري نيز 10درصد خواهد شد (4 نفر از 40 نفر). حالا فرض كنيد كه 2 نفر از اين 4 نفر به هر دليلي از پيدا كردن شغل نااميد شوند و ديگر جوياي كار نباشند، بنابراين نرخ فعاليت به 38درصد خواهد رسيد. ولي جالب اين است كه از اين 38 نفر فقط دو نفرشان بيكار هستند، پس نرخ بيكاري به 3/5درصد (2 نفر از 38 نفر) تنزل پيدا ميكند. بدون آنكه هيچ تحولي در وضعيت اشتغال جامعه ايجاد شده باشد. عكس اين هم صحيح است. اگر به هر دليلي به جاي 40 نفر، 42 نفر وارد بازار شوند، نرخ فعاليت 42درصد ميشود، حال اگر دو نفر جديد شغلي پيدا نكنند و به 4 نفر بيكار قبلي اضافه شوند، نرخ بيكاري به 3/14درصد (6 نفر از 42 نفر) خواهد رسيد.
بنابراين براي فهم واقعيت بيكاري در ايران بايد ابتدا تحولات نرخ فعاليت را بررسي كنيم. نرخ فعاليت در ايران در سال 1384، حدود 41درصد بود ولي اين نرخ به دليل نبودن شغل، به مرور كم و كمتر شد و در سال 1390 به 9/36درصد رسيد كه بسيار كم بود و در سال 1394 با قدری افزایش به 7/37درصد رسيده است. اينها به چه معناست؟ در سال 1384، حدود 58 ميليون نفر بالاي 10سال داشتهايم. با نرخ 41درصد افراد موجود در بازار كار حدود 24 ميليون نفر بودهاند كه 5/11درصد آنان، يعني حدود 3 ميليون نفر بيكار بودهاند و حدود 21 ميليون نفر شاغل. در سال 1394 (10سال بعد)، حدود 65 تا 66 ميليون نفر افراد بالاي 10سال داريم، ولي نرخ فعاليت 7/37 است، يعني حدود 5/24 ميليون نفر در بازار كار هستند و از اين تعداد باز هم حدود 3 ميليون نفر بيكار هستند.
پرسش اين است كه سونامي كجاست؟ واقعيت اين است كه اگر يك جامعه پيشرفت كند و افراد آن آموزش بيشتري ببينند، تقاضا براي حضور در بازار كار بيشتر ميشود و نه كمتر. شايد در وضعيت فعلي جامعه ايران حداقل نرخ فعاليت بايد ميان 45/0 تا 50/0 باشد، نه اينكه به حدود 38درصد تنزل كرده باشد. اگر حداقل 45/0 را هم در نظر بگيريم، در اين صورت تعداد افرادي كه بايد يا ميتوانند يا علاقه دارند كه وارد بازار كار شوند، حداقل در شرايط حاضر 5/29 يا 30 ميليون نفر است؛ به عبارت ديگر حدود 5 ميليون نفر پشت بازار كار قرار دارند تا به محض آنكه ظرفيتي براي اشتغال ايجاد شود، وارد اين بازار شوند. در نتيجه حتي اگر بازار كار فعال و اشتغال زياد شود، غيرممكن است كه نرخ بيكاري در بلندمدت و حتي ميانمدت كم شود. اگر نيمي از اين افراد هم وارد بازار شوند، نرخ بيكاري را تا دو برابر افزايش خواهند داد؛ و اين همان سونامي بيكاري است. ريشه اين سونامي در ركود اقتصادي سالهاي 1384 تا 1392 است. اگر سياستهاي دولت اصلاحات ادامه مييافت و سالانه مطابق معمول آن سیاستها حداقل 600 تا 800هزار شغل ايجاد شده بود، امروز نرخ فعاليت در ايران به حدود 46 تا 47درصد ميرسيد و تعداد شاغلان نيز نزديك به 30 ميليون نفر بود و به احتمال زياد نرخ بيكاري نيز تکرقمی ميشد. ولي از دست رفتن اين فرصت 10ساله ميان سالهاي 1384 تا 1394، ضربه جبرانناپذيري به اقتصاد ايران زد كه چند دهه طول خواهد كشيد تا بخشي از آن جبران شود. ولي فراموش نكنيم كه بخش مهمي از آن هیچگاه در آينده نيز جبران نخواهد شد، زيرا ظرفيت توليد و اشتغال در اين 10 سال از ميان رفت، آنچه هم كه در آينده ايجاد شود، مربوط به آينده است و اگر اين ظرفيت در گذشته از ميان نميرفت، ظرفيتهاي آينده نيز به آن اضافه ميشد.