رضا نامجو| «خیام و مینیمال» نام آلبومی است به خوانندگی حسین علیشاپور و آهنگسازی پوریا شیوافرد. آلبوم در نوا شروع میشود و پس از آن گردشی به بیات اصفهان دارد، به دشتی میرود و پس از آن به افشاری مدلاسیون میکند اما از آنجا که آهنگسازی این آلبوم به شکل قرینه انجام شده، بعد از افشاری مجددا به دشتی، اصفهان و در نهایت در نوا و با همان دو بیتی ابتدایی خیام به پایان میرسد این قرینگی یک بُعد ریاضی به آلبوم داده که القاگر خیام است و همین هوشمندیهاست که این آلبوم را خاص کرده است. خیام و مینیمال از آن دست آلبومهای تولید شده با آنسامبل ایرانی است که به اندازهای که بایسته آن بود دیده نشد. با این وجود اما تجربه مشترک شیوافرد و علیشاپور شنیدنی و خاص است. حضور سهیل صادقی، صدف امینی، آفرین نظری، علیرضا دریایی، یاسمین شاه حسینی، مسیح تحویلداری و نازنین غنیزاده در مقام نوازنده این تجربه را که به صورت آنسامبل زنده ضبط شده از آب و گل درآورده و افق جدیدی از بیان خیام بزرگ را پیش روی مخاطب هنر قرار داده است. «شهروند» با آهنگساز و نوازنده این آلبوم گفتوگویی انجام داده که شرح آن در ادامه آمده است:
خیام و مینیمال اگرچه در دستهبندی موسیقی سنتی قرار میگیرد اما به نظر خیلیها پر از نوآوری است.از لحاظ ساختاری میشود گفت این آلبوم با فرم مرسوم موسیقی سنتی که پیش درآمد و درآمد و ... را یکی پس از دیگری در آن اجرا میشود متفاوت است. شما در مقام آهنگساز (شیوافرد) و شما (علیشاپور)به عنوان خواننده بین سنت و مدرنیته ماندهاید!؟
حسین علیشاپور: خود این دستهبندی نیازمند بازنگری است. آیا موسیقی فرای ریشه و ملودی، تعریف میشود؟ یعنی مثلا ارکستراسیون است که ژانرش را تعریف میکند؟ مثلا اگر کسی با گروه سهتار آهنگ فرنگی بزند این موسیقی میشود سنتی؟ یا مثل بسیاری آثار امروز کاری را با ارکستراسیون فرنگی و بکارگیری سازهای دیگر جاها، فرضا در «نوا» بزنند و فواصل موسیقی را هم دستكاری کنند، حالا این میشود سنتی؟ این است که عواملی چند باید دست به دست دهند تا ژانر یک اثر تعریف شود . با این دیدگاه من «خیام و مینیمال» را یک اثر در حوزه جامعتر موسیقی ملی میبینم که متاثر از شرایط خاص ذهنی آهنگساز و خوانندهاش و با تدقیق فراوان به بیان تازهتری یافته است. ضمن آنکه به لحاظ بار ارزشی، سنت و مدرنیته اگرچه در تقابل با همند . اما این تقابل موجب نمیشود که مثل خیلی از ابتلاهای اجتماع، هر کدام از این معانی را به دیده جزم بنگریم و همه یا هیچ کنیم. امیدوارم توانسته باشم پاسخ بدهم.
پوریا شیوافرد: اول از هر چيز بايد نظر شخصي خودم را در باره عبارت مدرنيته توضيح بدم، به نظر بنده مدرنيته براساس دست و پا گير شدن سنت طي روند تاريخ هر تمدني به وجود ميآيد،به عبارتي هنگامي كه يك ژاپني ساختار و چارچوب سنتي خود را به خوبي ميداند و بعد دست به بر هم زدن آن در يك چارچوب بزرگتر میزند میتوان به او صفت مدرن را اطلاق كرد، وگرنه مگر ميتوان بدون دانستن سنت و فرهنگ خواصي مدرن بود؟ در اصل مدرنيته يك نياز است براي ابراز نوع نگاه و تفكري كه در قالب سنت يا نمیگنجد يا معنايي ندارد، ازاين روى در موسيقي ما به نظر بنده اساسا تعريف درستي از مدرنيته در دست نيست چه برسد كه در آن مدعي باشيم. ازاين روى من هيچگونه ادعايي بر مدرن بودن ندارم و تنها توضيحي كه درباره دليل اينگونه از آب در آمدن كار دارم اينست كه من خيام را زندگي كردم و فضاي خيام را همانگونه كه حس كردم به روى كاغذ آوردم و سعي در نوآوري و مدرن بودن هرگز ندارم چون لازمه مدرن بودن علميست كه من هنوز ندارم.
قطعا هر کسی که دست به انتشار اثری میزند، میخواهد آن کار مخاطب داشته باشد و البته شنیده شود. اما این کار با سه قطعه بلند برخی از این فرصتها را از شما نگرفت؟ به عبارت دیگر چرا فقط سه قطعه آن هم سه قطعه بلند در کاری که پتانسیلهای فراوانی دارد گنجاندهاید؟ از اینکه مخاطب شما نتواند با اثر ارتباط برقرار کند هراسی نداشتید؟ نظر شما در مورد آواز روی این سه قطعه طولانی چیست؟
حسین علیشاپور: هر اثری با نظرگاهی متفاوت و با بنای فکری مخصوصی تولید میشود . بدون اینکه بخواهم قصدی بر ارزشگذاری کار داشته باشم، باید بگویم که اصلا بنای خیام و مینیمال بر تراک بندی و نگاه به مخاطب عام و جلب نظر وی به هرشکل درست نشد و خوانده نشد . شیوافرد عمری را صرف آن کرده است و من بهعنوان آوازخوانی که اصولا تالیف خودم را در حوزه اختیاراتم بهعنوان خواننده دارم، دمارم درآمد تا فهمیدمش و خواندمش! کار زحمت و فکر برده است تا چیزی به فرهنگ، با معنای بنیادینش اضافه کند یا لااقل سعی کند که اضافه کند.
در مورد بخش دیگر سوالتان باید بگویم، البته که کار دیده نشد! اگر میشد عجیب بود. در جشن دومین سالانه سایت «موسیقی ما» خط دهندگان فکری جامعه یعنی جماعت رسانه، آلبوم «چارتار» را برگزیده شناختند(هرچند هر اثر موسیقایی را در جایگاه خویش و از منظر آدمهای مختلف محترم میدانم) و زمانی که من در دفتر خودم برای معرفی کار جلسه مطبوعاتی گذاشتم فقط دو نفر آمدند تا ببینند چه خبر است . پیه تمام این حرفها را خود من شخصا به تن مالیده بودم و به گمانم شیوافرد همین بود. اینها را حسب گلایه نمیگویم . فقط شرح ماوقعی است و همانطور که میدانید نخستین بار هم است که از زبان من بازگو میشود.
پوریا شیوافرد: در مورد فرم كار بايد اين توضيح را بدهم كه من طي يك دوره روحي تحت تاثير زندگي شخصيام ابياتي از خيام را انتخاب كردم كه برايم حكمى روايي از خيام را داشت و در فرم روايي ايجاد انفصال گاهي به روايت لطمه ميزند.
بنابراين سه قطعه ايجاد شدكه قطعه مياني بدون كلام است و به اصطلاح وارياسيوني روى تمهاي قطعه اول است و بعد وصل ميشود به قطعه آخر كه كمى فضاي متفاوتي با دو قطعه قبل دارد. در مورد شنونده هم بگويم كه اينكار با هزينه شخصي جمعآوري شده (البته شركتهاي زيادي آن را شنيدند اما كار و اسم بنده را قابل سرمايهگذاري نديدند) و همكاري بيقيدو شرط جمعي از دوستان باعث شد كه بتوانم كاملا تجربي به كار نگاه كنم و در پي بازخورد مادي آن نباشم و نام خيام را در حد توانم با تفكر بازاري آلوده نكنم.
نگاه شاعرانه و ریاضیاتی خیام بهخوبی در این آلبوم هم وجود دارد شما هم از قرینهها استفاده کردید و هم در فضای تکرار به دنبال خلق چیز تازهای بودید. در اینباره صحبت کنید.چطور این هماهنگی بین کلام شاعر و اندیشه آهنگساز و خواننده ایجاد شد؟
حسین علیشاپور: من قرینهها را متوجه میشدم و این جریان در ابتدا کار خودش را نشان داده است . بیش از هر چیز بیان کوتاه اما جامع خیام که دنیا و مافیها را در دو خط کلام تمام میکند و نوع نگاه شیوافرد به ساخت موسیقی که هر دو خط را در دنیاهای جداگانهشان میبیند، مسائلی بود که من و او بارها بر سرشان با یکدیگر صحبت کردیم.
پوریا شیوافرد: من در دورهاي خاص خيام را زندگي كردم و نگاه انتقادآميز او بسيار برايم جذاب و قابل فهم بود، و تنها تلاشم اين بود كه با وسواسي خاص آن را بيشتر درك كنم و دقيقا آنچه كه دريافت ميكنم را بدون هيچ ترسي بنويسم و اگر اينگونه كه میفرماييد فضاي كار با تفكرات خيام همخوني دارد باعث خوشبختي بنده است كه تا حدي دركم درست بوده.
تا چه حد در مقام اثبات این موضوع بودید که صدادهی سازهای ایرانی کامل است و نیازی به یک ارکستر با سازهای غربی نیست؟
حسین علیشاپور: این سوالی است که شیوافرد میتواند بهعنوان آهنگساز در موردش نظر دهد به شکل تخصصی . اما اگر نظر مرا بخواهید خیام و مینیمال در محتوا و بیان نیازی به استفاده از سازبندی بینالمللی نداشته و گواه مسأله هم همان چیزی است که میشنوید .هارمونی که شیوافرد به دنبال آن بوده، به خوبی توسط سازهای ایرانی اجرا شده و اتفاقا چندصدایی گوشنوازی هم از خیام و مینیمال به گوش میرسد . اما اگر نظر شخصی مرا بخواهید، در ارکستراسیون، استفاده از هر سازی باید توجیهی به لحاظ علمی و عملی داشته باشد و توجیه این مسأله که چرا خیام و مینیمال ساز فرنگی نداشته است را شیوا فرد بهتر میداند.
پوریا شیوافرد: گروه سازي ايراني از لحاظ صد دهي در بسياري از مواقع از توانايي كمتري نسبت به سازهاي غربي برخوردارند،اما ترجيح ميدهم كه با همين كمبودها و سختيها در بيان مطالب از اين سازبندي استفاده كنم و صدادهي متفاوتي به دست بياورم كه البته سختتر از اين بود كه از سازهاي غربي استفاده كنم یا مانند برخي از بزرگان دست به ساخت سازهايي بزنم كه نهتنها كمبودي را جبران نكرد بلكه از لحاظ صدادهي هم بسيار ناتوان بودند. در كل تشكر میكنم از شما بزرگوار كه در شرايط سخت و بسته موسيقي ما كه ميدان تنها در دست عدهاي محدود است كه همين هم باعث كم كيفيت شدن روز به روز و بازاري شدن شديد موسيقي ما شده موقعيتي هم در اختيار من كمترين قرار داديد.
آقای علیشاپور شما خیام و مینیمال را شاخصترین کار خود دانستهاید چرا؟
من هنوز هم این کار را شاخصترین کار خودم از منظر تلاش برای ارایه ظریف مفهومی به نام رباعی خیام میدانم . در خیام و مینیمال، صرف آوازخوانی به معنای ایجاد صوت انسانی و بهرهگیری از ادبیات کهن با هدف ارایه چند گوشه موسیقی مدنظر من نبوده است . من در خیام و مینیمال بسیار به دنبال ارایه تصاویر مرتبط با شعر و نغمه بودهام و دراینباره با شیوافرد بسیار صحبت کرده بودم . ارایه مفاهیم خیامی با استفاده از صدا، هدف من از خواندن در این اثر بود . این کار، زمان زیادی را در خلوت من از آن خود کرد تا نهایتا به 9 - 8 ساعت استودیو ختم شد و کار به آنچه خود بهعنوان خواننده میخواستم نزدیکتر شد. اصولا اینکه شیوافرد خواندن این اثر را به من پیشنهاد داد، دغدغه کلی من بر مفاهیمی از این دست است که امروز مغفول مانده و آهنگساز به آن توجه داشت . خیام و مینیمال نقطه تلاقی دغدغه مشترک شیوافرد و من در مورد این ویژگی از موسیقی بود.
آواز این کار تا چه حد شما را در پیچیدگیهایش فرو برد و اساسا تفاوت در چنین کاری با آنچه بهطور مرسوم موسیقی ایرانیاش میخوانند چیست؟
خیام و مینیمال، بخش بزرگی از موفقیتش را مرهون یک ارکستر منسجم و همراه بوده که یکسال پای این کار ماندند و زحمت کشیدند. ضمن آنکه باید از آقای اردستانی، صدابردار اثر یاد کنم که خیلی دلسوزانه پای کار ایستاده بود و اصلا خیام و مینیمال و همه عواملش را جزوی از روزمره خودش قرار داده بود. کم پیش میآید که جمیع اتفاقات آن هم در شرایط کنونی موسیقی که بیانگیزگی و تاجر مسلکی همه زندگی را اشغال کرده است، به بروز این نتيجه منجر شود. با این حال باید بگویم، خیام و مینیمال ساخته نشده تا بیایند و بنشینند و گریه و خندههای هر روزه زندگی را در آن جستوجو کنند. خیام و مینیمال ساخته شد و خوانده شد تا بشود در تاریخی به این سترگی نقطهای کوچک حک کرد . در پایان لازم است بگویم ممنونم از رضا مهدوی که تولید اثر را به عهده گرفت.