شماره ۷۷۹ | ۱۳۹۴ شنبه ۱۷ بهمن
صفحه را ببند
تنها لباس بِرند، نشان آدمیت است!؟

محمدرضا نیک‌نژاد آموزگار

 چند‌ سال پیش ژاکتی خریده بودم که به گفته رندی رنگش جیغ بود. نوروز همان ‌سال و چندبار هم در میهمانی‌های جشن پوشیدمش. با این‌که دوستش داشتم، در کلاس و جاهای رسمی پوشیدنش برایم سخت بود. چندین‌بار به او گفتم این ژاکت قشنگ است، برای تو. هر بار بهانه‌ای می‌آورد. تنگ است، رنگش بد است، بافتش خراب است، کهنه است و... درحالی ‌که برای او تنگ نبود، رنگش به سن و جنس‌اش می‌خورد و نویِ نو هم بود. روزی از در آمدوگفت شلوار خریدم. با هیجان تکه‌های نوشته‌ای از داخل شلوار را نشانم داد و گفت ببین مارک‌دار و برند است! رفت شلوار را بپوشد تا آن را درتنش ببینم. بیرون که آمد، دیدم ژاکتِ صورتی من را هم پوشیده. گفتم چه بهت میاد! خیلی قشنگه. گفت تا حالا نمی‌دونستم این ژاکت هم برندهِ! تُرکه‌ها! گفتم الان که پوشیدی برای قشنگی پوشیدی یا برای این‌که بِرنده؟ گفت هر دوش. اما می‌دانستم به خاطر برند بودنش پوشیده!
ما قدیمی‌ها از این چیزها بلد نیستیم. پیراهن یا شلوار یا کفش را می‌پوشیم، اگر قشنگ باشد به این حرف‌ها کاری نداریم. راستش کسی هم که به بِرندبودن پوشاکش می‌نازد، برایم چندش‌آور و آزاردهنده است! شاید به خاطر شهرستانی یا قدیمی‌بودنم باشد. نمی‌دانم! هنوز هم در 45سالگی با دیدن چکمه‌های لاستیکیِ دوران کودکی‌ام قلبم تند تند می‌زند و با نوستالژی آن چکمه‌ها در ذهنم مزه‌ گَس مانندی آمیخته از درد و شیرینی را می‌چشم. پوشیدن آنها تا هفته‌ها دلخوشم می‌کرد و توپِ توپ. به باورم هر چیزی باید به دل بنشیند و زیبایی‌اش کانون آرامش اندیشه و جان و تن گردد. چه برند باشد و چه...
برادر بزرگم با دگرگونی در خوانشِ شعرِ سعدی می‌گفت: «تن آدمی شریف است به جان آدمیت!؟/ نه!؛ همین لباس زیباست نشان آدمیت». اما گویا امروزه برای خیلی از ما ایرانیان نه‌تنها لباس زیبا و گران و توی چشم برو نشان آدمیت است بلکه بینی عمل کرده‌ سر بالا، اندام مانکنی وکفش و کیف چرمی و سامسونت و کروات و پوشاک مارک‌دار و برند است، نشانه آدمیت و البته کلاس و پرستیژ و فخر و...
راستش چند روزی است به این می‌اندیشم که آیا بِرند تنها در پوشاک و سر و چهره معنی پیدا می‌کند؟ یعنی اندیشه و دانش و رفتار و گفتار نمی‌تواند برند باشد؟ به‌گونه‌ای که برای دستیابی به آنها خود را به آب و آتش زد و تلاش کرد و با آنها به دیگران و به جهان فخر فروخت؟ برای نمونه بیش از 10- 15‌سال است، فنلاند در قله‌ آموزش‌وپرورشِ کامیاب و کارآمد ایستاده است و آموزش از پیش از دبستان تا پایان دکترا رایگانِ رایگان است. آمار باسوادان درکشورهای اسکاندیناوی صد درصد است. ژاپنی‌ها با میانگین 90 دقیقه در روز، ده‌ها‌ سال است در اوج آمار کتابخوانی در جهان‌اند. ریودوژانیرو و برزیلی‌ها درعرض 15-10سال از آلوده‌ترین شهرهای جهان به شهرهایی با آلودگی زیر میانگین و پاک رسیده‌اند. در یکی- دو تا از کشورهای آسیای جنوب‌شرقی بوق‌زدن و آب دهان انداختن و سیگارکشیدن درخیابان‌ها و گذرگاه‌های عمومی جریمه دارد و...
بی‌گمان شعر و ادبیات و تاریخ ما نیز برند است اما از آنچه بهره‌ای برده‌ایم، جز نشستن و پزدادن به بزرگی‌های گذشته- که خود کرخت‌کننده است. راستی درجهان نوین برند ما ایرانیان چیست؟ مارک و برندی که با آن بتوان سرافراز بود و سری در سرها درآورد. به گذشته نیندیشید، اکنون چه؟

 

دیدگاه‌های دیگران

z
zuhre |
مخالف 0 - 0 موافق
سپاس

تعداد بازدید :  607