شماره ۷۴۲ | ۱۳۹۴ چهارشنبه ۲ دي
صفحه را ببند
دنیای واقعی

مانلی فخریان روزنامه‌نگار

گذشت... به همین سادگی ۹ماه اول یک‌سال دیگر هم گذشت و طولانی‌ترین شب‌سال هم از کنار ما رد شد. حالا هر روز هوا یک دقیقه روشن‌تر از قبل است و شمارش معکوس ماه‌ها برای تمام‌شدن‌ سال شروع شده. به همین سادگی و با همین سرعت یک‌سال دیگر هم رو به اتمام است. همین که «یلدا» می‌گذرد انگار نیمه بزرگ سال را طی کرده‌ایم و کمر ‌سال شکسته است. حالا می‌توانیم در انتظار زمستان باشیم و امیدوار به این‌که فصل سرد و برفی‌ای داشته باشیم. اما همه اینها آن‌قدر با سرعت می‌گذرد که تا چشم بر هم بزنیم، این 3ماه هم رفته و ما داریم با‌ سال جدید سروکله می‌زنیم. این یعنی یک‌سال دیگر از عمر همه ما گذشته و فردای دیگری را آغاز کردیم. یعنی یک‌سال به پیرشدن نزدیک شده‌ایم و یک‌سال از فرصت زندگی‌کردن کم شده است. این فکر‌ها که در سرت رژه می‌رود، با خودت فکر می‌کنی چرا ما آدم‌ها تازگی‌ها آن‌قدر از هم دور شده‌ایم؟ چرا از همدیگر بی‌خبریم؟ چرا آن‌قدر دیر همدیگر را می‌بینیم؟ چطور شد که دوست‌های مجازی جای رفاقت‌های نزدیک و فامیلی را پرکردند. از کی ما دیگر از اقوام بی‌خبر شدیم و ‌گاه و بیگاه خبر فوت کسی یا ازدواجشان به گوشمان رسید و از راه دور فاتحه یا تبریک بدرقه راهشان کردیم؟ چه شد که دیگر جمع خانواده‌ها کم شد و قرار‌ها مناسبتی و دیدار‌ها بنا بر یک چارچوب خاص شکل گرفت. این فضا‌ها کم‌وبیش برای همه ما آشناست. مدت‌هاست که نوجوان‌های فامیل همراه پدر و مادرشان به میهمانی نمی‌روند. کودکان در یک اتاق جمع‌اند بر سر بازی‌های کامپیوتری و تبلت و موبایل با هم جدل می‌کنند. غذا خوردن‌ها دیگر سر سفره‌های شلوغ و پرهمهمه نیست. همه عجله دارند زود‌تر بروند سرشان را در گوشی‌هایشان فرو کنند و سرگرم ارتباطات مجازیشان شوند. از روزی که تکنولوژی سروکله‌اش در زندگی بشر پیدا شد و بساطش را در دل خانواده‌ها پهن کرد، دیگر رابطه‌ها سرد شد و کم‌کم همه از هم بی‌خبر شدیم. فاصله‌هامان زیاد و زیاد‌تر شد تا این‌که امسال شب یلدا یک ایده سرخ و سبز هندوانه‌ای به ذهن کسی رسید و آن را درهمین فضای مجازی باز نشر کرد. این‌که یک شب آن هم برای چند ساعت موبایل‌ها را خاموش کنیم و درکنار اعضای خانواده باشیم. دور شویم از فضای غیرواقعی اینترنت و به همدیگر نزدیک‌تر شویم و شب یلدا را کنار سفره‌های بزرگتر‌ها بگذرانیم. این‌که چند‌درصد از افراد جامعه ما توانستند این ایده را عملی کنند و چند ساعتی بدون تکنولوژی زندگی کنند را نمی‌دانیم اما حتی اگر نیم‌درصد افراد موبایل به دست، به‌ویژه جوان‌ها، این ایده را اجرا کرده باشند و چند ساعت درجمع خانواده‌شان نشسته باشند، می‌تواند سرآغاز یک اتفاق خوب باشد. اتفاقی که اگر یک روز می‌افتاد، حتما دنیا دوباره جای بهتری می‌شد. طعم خانواده را چشیدن و درکنار پدر و مادر شب‌ها را سپری‌کردن و مناسبات سنتی را جشن‌گرفتن می‌تواند شروع یک زندگی خانوادگی گرم باشد. تصویری که مدت‌هاست از میان مردم ما رفته و همه را از هم دور کرده است. اگر می‌شد این چنین ایده‌هایی را درجامعه رواج داد و بیشتر از مردم بخواهیم قدر هم را بدانند و این فرهنگ را در بین بچه‌ها و جوان‌ها که درحال بالندگی و یادگیری‌اند، جا بیندازیم، می‌توانستیم دوباره فردای گرم‌تری بسازیم. همین فرداهایی که با سرعت برق می‌آیند و امروز می‌شوند، باید از دیروزشان ساخته شوند. بیایید از حالا هرکدام از ما ایده‌هایی برای فرار از دنیای مجازی پیدا کنیم و آن را بین دوستان و خانواده پخش کنیم و هرچه بیشتر به هم نزدیک شویم. شاید دوباره یلداهایی برسد که سفره مادربزرگ‌ها انتهایش دیده نشود و همه خانواده‌ها کنار هم بی‌‌تکنولوژِی نشسته باشند.

 


تعداد بازدید :  542