الناز محمدی | «حرف زدن» که میشود «حرفیدن»، «اصلا» که میشود «اصن» و «وضعیتی» که میشود «وعضی». این واژههای ناآشنا که نه، حالا به همراه تعداد زیادی از واژههای دیگر به آشناترین و پرکاربردترین واژگانی تبدیل شدهاند که ایرانیهای عضو شبکههای اجتماعی و شبکههای پیامرسان تلفنهای همراه از آنها استفاده میکنند و آنها را حتی در متنهای رسمی بیرون از فضای مجازی هم به کار میگیرند؛ ایرانیهایی که گفته میشود تعدادشان فقط در نرمافزار «تلگرام» به 5میلیون میرسد و به گفته وزیر ارتباطات در نرمافزار «ویچت» به 4میلیون نفر. این آمارها را اگر در کنار تعداد کاربران دیگر شبکههای اجتماعی موبایلی مانند «وایبر»، «واتسآپ» و «اینستاگرام» بگذارید و فیسبوک را هم به آن اضافه کنید، به رقم زیادی از تعداد کاربران ایرانی این نرمافزارها و شبکهها میرسید که خیلیهایشان در یک موضوع با هم مشترکند؛ شکستهنویسی، استفاده از زبان محاوره برای انواع متنهای جدی و شوخی و البته غلطنویسی واژهها؛ در یک کلام، شلختهنویسی.
شاید آن زمان که سریالهای طنز «پاورچین» و «شبهای برره» از تلویزیون ایران پخش میشد و تا مدتها اثر زیادی روی حرفزدن ایرانیها به زبان و لهجهای گذاشت که در واقعیت، به هیچ شهر ایران تعلق نداشت، کسی فکرش را نمیکرد که چند سال بعد آنقدر کار شبکههای ارتباطی و اجتماعی در تلفن همراه بگیرد که ایرانیها را از صبح تا شب پای آنها به رد و بدل کردن متنها و بهویژه جوکهایی بنشاند که آخرین موضوعی که در آنها رعایت میشود، درستنویسی فارسی است.
حالا اما به نظر میرسد آش «شلختهنویسی» یا همان استفاده از واژههایی که بهعنوان روشی برای طنزپردازی، حروف آن عوض میشود و بیتوجهی به اصول نوشتاری فارسی در شبکههای ارتباطی موبایلی آنقدر شور شده که صدای تعدادی از مسئولان، زبانشناسان و حتی معلمان مدارسی که هر روز با روش جدید املا و نوشتار دانشآموزانشان روبهرو میشوند، درآمده است.
«عحسن» به جای «احسن»؟
همین چند هفته پیش بود که «محسن مومنیشریف»، رئیس حوزه هنری از استفاده غلط از کلمات فارسی در نوشتار و گفتار ایرانیها در فضای مجازی گله کرد و آن را «بیماری بیتعصبی به زبانفارسی» دانست. بعد از آن بود که در یکی، دو هفته گذشته، متنی در همین شبکههای ارتباطی موبایلی مانند «تلگرام» ردوبدل شد که در آن به ایرانیها هشدار میداد به خودشان بیایند و به شکسته و غلطنویسی پایان دهند؛ متنی که پایین آن نام یک جامعهشناس درج شده؛ فردین علیخواه. او در این متن از ایرانیها خواسته که «لطفا هرطور عشقشان میکشد ننویسند» و گفته است: « چند روز قبل با چند نفر از همکاران درباره سبک نگارش در ورقههای امتحانی صحبت میکردیم. همه اشتراک نظر داشتیم که هرسال وضع نگارش عجیبتر میشود. از معلمان دبیرستان هم این موضوع را شنیده بودم . اینکه زبان نوشتن؛ محاورهای و غلطهای املایی هم بسیار زیاد شده است. نکته جالب آنکه یکی از معلمان دبیرستان تعریف میکرد که وقتی به دانشآموز میگویم به جای «اصلا» یا «اصلن» ننویس «اسن»، پاسخ او آن بود که همه جا اینطور مینویسند. وقتی میپرسم منظورت از همه جا کجاست؟ میگوید: تلگرام و دیگر شبکههای اجتماعی. دوست دیگری تعریف میکرد که چون عمل نوشتن در این روزها فقط به تلگرام محدود شده است، چند روز قبل در یک نامه اداری دچار تردید شده بود که بین «لطفا»، «لتفن» و «لودفن» کدام یک درست است؟ واقعیت آن است اگر همینطور پیش برویم در چند سال آینده زبان فارسی نابود خواهد شد. به این کلمات توجه کنید: «عحسن»، «جک»، «این ب اون در»، «مصلا» و «عمانت.» میبینید که هیچ قاعده مشخصی در بکارگیری این کلمات وجود ندارد. مثلا «خواهش» به «خاهش» تبدیل میشود و «جوک» به «جک» بعضیها «لطفا» را «لطفن» و بعضیها هم «لدفن» مینویسند. میتوان نوشتن «اینقد» به جای اینقدر یا «فک کنم» به جای «فکر کنم» را درک کرد ولی «عحسن» به جای «احسن» را نه. یک مطالعه نشان میدهد که بعضی از اعضای شبکههای اجتماعی چون حوصله استفاده از نشانگرهای تصویری (استیکرها) را ندارند، سعی میکنند لوندی، شیطنت، شوخطبعی و طنازی خود را با دست بردن در نحوه نگارش کلمات نشان دهند. کاش بتوانیم دقت کنیم و این کار را نکنیم.»
«اینطوری راحتیم، پس اینطوری مینویسیم»
برگههای امتحانی و املاهای دانشآموزان، شاهد خوبی برای ماجرای غلطنویسی و شیوه جدید کلمات فارسیاند. حالا روزبهروز به تعداد دانشآموزانی اضافه میشود که به دلیل استفاده زیادشان از «تلگرام» و... شیوه رسمی نوشتنشان را به شیوهای که هر روز در این شبکهها با آن مواجهاند، تغییر میدهند. آنها میگویند وقتی میشود مثلا «میخواهم» را «میخاهم» نوشت و خوب هم آن را خواند، دلیلی ندارد یک «واو» اضافه بگذارند. «محمدامین» که در سال تحصیلی جدید به کلاس سوم دبیرستان میرود، یکی از آنهاست. او را که میتوان به راحتی با لقب «گیک» یا «معتاد به نت» شناخت به «شهروند» میگوید خودش و همسن و سالهایش هر طور که راحت باشند، مینویسند و شکل نوشتاری درست کلمات برایشان مهم نیست: «ما شبانهروز از گوشیهایمان استفاده میکنیم و در متنهایی که برای هم میفرستیم هرطور که راحت باشیم، حرف میزنیم. الان بیشتر متنهایی که میخوانیم و برای هم میفرستیم با روشهای جدید نوشته میشوند و خودم و بیشتر دوستانم به جز این نوشتهها، متن دیگری مانند کتابهای غیردرسی و... نمیخوانیم ولی در کل فکر میکنم که چه اشکال دارد هرطور که راحتیم بنویسیم؟ به کجای دنیا برمیخورد؟»
حالا چند سالی میشود که تعدادی از کارشناسان آموزشی و حتی مسئولان آموزشوپرورش درباره وجود نداشتن یک زنگ رسمی برای انشا و کتابخوانی در مدارس گله میکنند؛ مثلا همین دو روز پیش بود که «مهدی علی اکبرزاده»، مدیرکل فرهنگی و هنری آموزشوپرورش گفت که زنگ انشا و کتابخوانی در مدارس مغفول مانده است: «زنگ انشا و کتابخوانی در مدارس اجرا میشود اما بهطور رسمی تبدیل به یک زنگ نشده است؛ چرا که نیاز به تصویب شورایعالی آموزشوپرورش دارد. اگر قرار باشد انشا و کتابخوانی تبدیل به زنگ شوند، باید مورد بررسی کارشناسان قرار گیرد، البته این امر درحال انجام است و اگر شورایعالی آموزشوپرورش بررسی کند و به معاونت پژوهشی ابلاغ شود، بهصورت رسمی در مدارس اجرا خواهیم کرد.»
آسانی دسترسی، آسانی تغییر در گفتار و نوشتار فارسی
میشود یک «کلیک» کرد و تمام؛ حالا در صفحه خانه تلفنهمراه هم «تلگرام» نصب شده، هم «وایبر»، هم «واتسآپ»، هم... . حالا دیگر همه روی این موضوع توافق دارند که این روزها راحتترین کار در فضای مجازی، اضافه کردن نرمافزارهای مختلف ارتباطی در تلفنهای همراه است. برای همین هم هست که تغییر در نوشتار فارسی در این تلفنهای همراه به راحتی هرچه تمامتر پیش میرود؛ موضوعی که به نظر میرسد یافتن راهحلی برای آن چندان آسان نیست.
«سعید عریان»، رئیس سابق موسسه زبان و گویش و زبانشناس در گفتوگو با «شهروند» شیوه جدید نوشتار فارسی را یک موضوع پیچیده میداند: «بیشترین تأثیر را دراینباره کسانی دارند که متولی این موضوع هستند و کاری نمیکنند. مقصرها فقط جوانان نیستند، خط ما میراث ملی ماست. چیزی نیست که در 10سال گذشته به دست ما رسیده باشد. خط فارسی ما موبایل نیست که هر استفادهای که خواستیم از آن کنیم. هزاران سال است که زبان و نوشتار ما این است. شما ببینید تا به حال چقدر آثار مکتوب به این خط نوشته شده و حالا نحوه نوشتار فارسی آرامآرام تغییر فرم و ماهیت میدهد، آن هم به دلیل استفاده بیش از حد نسل جدید از شبکههای ارتباطی موبایلی.» او ادامه میدهد: «مسأله خط با زبان فرق میکند؛ با وجود اینکه این دو خیلی به هم نزدیکند. آنها دو پدیدهایاند که کاملا جوهره متفاوتی با هم دارند. بزرگترین اتفاقی که میتواند بیفتد این است که ماهیت آنها را یکی ببینیم، وقتی خط دارد آسیب میبیند، فکر کنیم زبان هم آسیب میبیند و بعد برای یکی از آنها کاری انجام میگیرد، فکر کنیم به هر دوی آنها نافذ نیست و این بزرگترین آسیب است. زبان پدیده دیگری است و ساعتها باید روی آن بحث شود. خط هم همینطور است، پدیده دیگری است و خیلی آسیبپذیرتر از زبان است، آنقدر آسیبپذیر است که با وجود تصوری که وجود دارد و بهرغم ماندگاریاش در طول زمان، بسیار در معرض خطر است. ما در این سالها دیدهایم که میشود خط یک ملت یکشبه عوض شود و اصلا نمیشود جلوی آن را گرفت. عارضهای که امروز خط فارسی دچار آن شده به معنای واقعی کلمه عارضه است و علتهای آن زیاد است. وقتی مسألهای کنترل نشود همینطور میشود.»
این زبانشناس میگوید خط فارسی به دلایل فنی با محیط نت و فضای مجازی سازگار نیست: «مثلا خط فارسی، خطی است که حروفش و نشانههای نوشتاریاش از دو طرف قابلیت اتصال ندارند و مثل انگلیسی و خطوط لاتین نیست. هر کدام از دو طرف قابلیت اتصال دارند ولی در خط فارسی همه حروف اینطور نیست، الف به بعد خودش نمیچسبد ولی به قبل خودش میچسبد. دال هم همینطور، این یعنی کلمهای که به دال ختم شود و این کلمه مرکب باشد، این دال به حرف بعد از خودش نمیچسبد مثلا واژه خردمند، ر به دال و دال به میم نمیچسبد. خط اینجا دارد فاصلهای را به دال و میم تحمیل میکند ولی کامپیوتر این فاصله را درک نمیکند. کامپیوتر پدیدهای است که یک زبان بیشتر نمیفهمد و آن زبانی است که برایش تعریف شده و نمیتوان دو تا فاصله را برای آن تعریف کرد. اینها سبب میشود وقتی یک متن کامپیوتری را به فارسی میفرستند، میبینیم که قابل خواندن نیست و چهار تا حرف را به هم چسباندهاند.»
نوشتن به زبان محاورهای، موضوع دیگری است که این زبانشناس درباره آن حرفها دارد: « زبان فارسی یکی از زبانهای نادری است که فاصلهای که بین صورت گفتاری و نوشتاری آن وجود دارد، خیلی زیاد است. یعنی عملا مجبوریم به گونهای حرف بزنیم و به گونهای دیگر بنویسیم. این فاصله اگر مدیریت نشود و فاصله کم شود، همین اتفاق میافتد. آدمها همانطور مینویسند که حرف میزنند. این فاصله را باید توجیه میکردند ولی نکردند. بچه امروز، بچه 30سال پیش نیست که سوال نداشته باشد و هرطور که ما خواستیم عمل کند. بچه امروز میگوید چرا باید بنویسم کتاب را به من بدهید ولی بگویم کتاب رو به من بده. نگاه ما به زبان بسیار سطحی است و فکر میکنیم زبان پدیدهای است که مردم از روی عادت به کار میبرند و اصلا نیاز نیست کنترل شود. در فضای مجازی میبینیم که ص را با س و ث قاطی میکنند و میگویند چه فرقی میکنند. بهطور دقیق و مشخص چیزی حدود 100 دهه از زمانی که بهطور جدی میخواستند تغییر خط در زبان فارسی بدهند، گذشته ولی الان دارند موفق میشوند. آدمهای بسیار سرشناس در پی تغییر خط بودهاند ولی حالا که این تغییر دارد اتفاق میافتد، به این نتیجه رسیدهاند که از راه دیگری باید وارد شوند. این اتفاق سادهای نیست چون بیشتر نسل جوان با آن سروکار دارد و کمکم نمیشود جلوی آن را گرفت.»
نقلقولهای قلابی، منتسب به بزرگان ادب
حتما همین یکی، دو سال پیش را یادتان است که شبکههای اجتماعی پر شده بودند از متنهای ادبی مختلفی که به یکی از بزرگان ادبیات فارسی منتسب میشد؛ متنهایی که کمکم از حالت جدی درآمد و به یکی از سوژههای اصلی برای ساخت جوکهای مختلف تبدیل شد. این موضوع همچنان ادامه دارد و میتوان آن را کنار دیگر آسیبهایی گذاشت که در نوشتار و گفتار در فضای مجازی دیده میشود.
«افشین یداللهی»، ترانهسرا دراینباره به «شهروند» میگوید: «فضاهای مجازی برای بعضی افراد تبدیل به مرجع شده است، یک مرجع غلط. لایه اولش نوع نوشتار است، فکر میکنیم اگر اینطوری نوشته شود، بهتر است. مثلا به جای کسره، ه میگذارند یا سپاسگزارم را با ذال مینویسند. این موضوع نشاندهنده این است که کاربران شبکههای مجازی برای خودشان تفکری برای ارزیابی مسائل دور و برشان در فضای حقیقی و مجازی ندارند و به همین دلیل به منابع درست رجوع نمیکنند. این کاربران اینها را در مدرسه خواندهاند اما همینکه میبینند دیگران اینطوری مینویسند، آنها هم همین کار را میکنند. از طرف دیگر رسمالخط زبان محاوره مدتهاست چاپ شده و توسط ترانهسراها به کار میرود ولی نمیتوان آن را برای همه متون استفاده کرد؛ آسیبی که این روزها دامن فارسینویسان مجازی را گرفته است.» او ادامه میدهد: «در حال حاضر متنها و شعرهای مختلفی در فضای مجازی وجود دارد که به شعرا و نویسندگان مختلف نسبت داده میشود مثل شریعتی و سیمین بهبهانی. حتی دیدهام شعری که نیمایی است به صائب تبریزی نسبت داده میشود. این نشان میدهد که تعداد زیادی از کاربران اینترنتی از حداقل اطلاعات هم برخوردار نیستند و این متون را بدون پالایش و ارزیابی برای دیگران میفرستند و بازنشر میشود. ما به این فکر نمیکنیم که فضای مجازی موبایلی مرجع موثقی نیست که هر موضوعی را هم رسانی کنیم. ما قدرت تفکر را از خودمان سلب کردهایم و فقط کورکورانه تبعیت میکنیم.»
«مهشید میرمعزی»، مترجم هم دراینباره میگوید: «بعضی افراد گمان میکنند با اشاعه چند نقلقول از بزرگان ادبی و اندیشمندان مسئولیت فرهنگی خود را انجام میدهند. گاهی که در فضای فیسبوک و دیگر فضاهای مشابه پرسه میزنم با متنها و نقلقولهایی مواجه میشوم که نهتنها از بزرگان ادبیات یا اندیشمندان نیستند، بلکه پر از غلطهای املاییاند. این متنها و نقلقولها درحالی دایما از سوی کاربران بهروز میشوند که هیچکس تلاشی برای بررسی صحت و سقم آنها نمیکند.» این مترجم معتقد است: «متاسفانه در متنهای این شبکههای اجتماعی آنقدر غلطهای املایی زیاد شده که گاهی به نوشتههای نویسندههای معروف هم کشیده شده است. متاسفانه درحال حاضر کپی کردن متنها سهم ما از تمام فعالیتهای فرهنگی است. آنچنان که برخی از افراد در همین شبکههای اجتماعی با چند کپی از کار دیگران دچار توهم میشوند و به اسم نقد شروع به فحاشی به بزرگان میکنند؛ درحالیکه نقد با فحاشی فرق دارد.»
همین حالا که این گزارش را میخوانید، متنهای زیادی همچنان در شبکههای ارتباطی موبایلی درحال رد و بدل و همخوان شدن هستند؛ متنهایی که نویسندگانشان بیاعتنا به آنچه اصول را میگوید و درستنویسی را، همچنان «یک» را «ی» مینویسند و حوصله درست نوشتن را ندارند.