شماره ۱۸۹۰ | ۱۳۹۸ شنبه ۲۸ دي
صفحه را ببند
مسئولان مبارزه با موادمخدر، سازمان بهزیستی و کارشناسان حوزه اعتیاد اما و اگرهای پاک‌سازی دره فرحزاد و تبدیل آن به «اکوپارک» را در گفت‌وگو با «شهروند» بررسی کردند
اخراج «دوزخیان» از تبعیدگاه
امسال برای هر فردی که وارد درمان اجباری می‌شود، روزانه مبلغ 20‌هزار تومان تعیین شده است، یعنی ماهانه 600‌هزار تومان. براساس پژوهش‌های موجود، میزان اثربخشی این شیوه در درمان معتادان عددی بسیار کوچک و نزدیک به صفر است

‏  [مرضیه نوری]    مدتی است که طرح پاک‌سازی منطقه فرحزاد از معتادان بی‌خانمان آغاز شده است. مسئولان اعلام کرده‌اند قرار است معتادان این منطقه جمع‌آوری شوند و دره فرحزاد به اکوپارک تبدیل شود. چند روز بعد از پاک‌سازی  این منطقه محسن فتاپور، سرپرست معاونت توسعه پیشگیری و درمان بهزیستی استان تهران اعلام کرد که در طرح سه روزه حدود ۶۴۶نفر دستگیر شدند، همه این افراد را بهزیستی غربالگری و ۴۲۹ نفر از آنان را در مراکز ماده ۱۶ جانمایی کرد.
محمدمسعود زاهدیان، رئیس پلیس مبارزه با موادمخدر ناجا دراین‌باره به «شهروند» می‌گوید در آخرین مرحله جمع‌آوری معتادان در این منطقه نیروی انتظامی فقط 6 نفر را جمع‌آوری کرد که نشان‌دهنده این است که دیگر حضور معتادان در دره فرحزاد چشمگیر نیست. به گفته او نیروی انتظامی همه پاتوق‌های منطقه فرحزاد را شناسایی و پاک‌سازی کرد و دره فرحزاد هم مانند درکه می‌تواند تبدیل به مکانی شود که مردم از طریق معابری که ایجاد خواهد شد، به دل طبیعت بروند و از آن استفاده کنند. اما به گفته کارشناسان حوزه اعتیاد و فعالان حوزه کاهش آسیب، منطقه فرحزاد به دلیل ویژگی‌های جغرافیایی، مکان مناسبی برای شکل‌گیری پاتوق‌های مصرف مواد است و پاک‌سازی آن از معتادان بی‌خانمان بسیار سخت است. معاون توسعه پیشگیری سازمان بهزیستی کشور پاک‌سازی این منطقه را غیرممکن نمی‌داند. نیروی انتظامی با تجهیزات و فرستادن تعداد زیادی نیرو به این منطقه می‌تواند متر به مترش را بازرسی و معتادان آن منطقه را دستگیر کند: «مسأله مهم این است که ما چقدر هزینه می‌کنیم و چه بهره‌ای می‌بریم.» مجید رضازاده معتقد است مهم نتیجه نهایی و بلندمدت کار است، نه نتیجه یک‌روزه و یک‌هفته‌ای و یک‌ماهه. نیروی انتظامی نمی‌تواند همیشه در آن منطقه حضور گسترده داشته باشد، شرایط جغرافیایی فرحزاد هم به‌گونه‌ای است که مصرف‌کنندگان مواد را به سمت خود می‌کشاند و جای بسیار مناسبی برای شکل‌گیری پاتوق است. او می‌گوید بهترین کاری که می‌توان در آن منطقه انجام داد، ارایه خدمات کاهش آسیب به مصرف‌کنندگان مواد است، همان کاری که سال‌هاست بهزیستی و سازمان‌های مردم‌نهاد در آن منطقه انجام می‌دهند. «شهروند» برای بررسی زوایای مختلف این موضوع نظرات تعدادی از کارشناسان و مسئولان دستگاه‌های دولتی مرتبط را دراین‌باره پرسیده است.

مجید رضازاده، معاون توسعه پیشگیری سازمان بهزیستی کشور: درمان اجباری بی‌اثر است حتی اگر مدت درمان صد‌سال باشد

مجید رضازاده، معاون توسعه پیشگیری سازمان بهزیستی معتقد است با هل دادن افراد به سمت دیگر و کسانی که به خدمات حمایتی نیاز دارند، مشکلی حل نمی‌شود. او می‌گوید برای معتادان متجاهر باید آنچه نیاز دارند، فراهم شود و هر اقدامی خلاف این مسیر، مشکل را پیچیده‌تر و عوارضش را ماندگارتر می‌کند.

   با جمع‌آوری معتادان متجاهر در دره فرحزاد موافقید؟
با جمع‌آوری، از جایی بیرون کردن و هل دادن به سمت دیگر، افرادی که به خدمات حمایتی نیاز دارند، مشکلی را نمی‌توانیم حل کنیم، با این اقدام آسیب را از نقطه‌ای‌ به ‌نقطه دیگر منتقل‌می‌کنیم و باعث آسیب بیشتر به افراد نیازمند حمایت اجتماعی و جامعه می‌شویم. راه برخورد درست با افراد آسیب‌دیده، حمایت‌کردن است، باید آنچه نیاز دارند برای آنها فراهم کنیم، هر اقدامی برخلاف این مسیر، مشکل را پیچیده‌تر و عوارضش را ماندگارتر می‌کند.
   به نظر شما با توجه به شرایط جغرافیایی خاص منطقه فرحزاد می‌توان آنجا را از وجود معتادان پاک کرد؟
پاتوق‌های منطقه دره فرحزاد سخت در دسترس هستند و دقیقا به همین دلیل هم ماندگار شده‌اند، اما کار نشد ندارد. نیروی انتظامی با تجهیزات و فرستادن تعداد زیادی نیرو به این منطقه می‌تواند متر به مترش را بازرسی و معتادان آن منطقه را دستگیرکند، اما مسأله مهم این است که ما چقدر هزینه می‌کنیم و چه بهره‌ای می‌بریم. مهم، نتیجه نهایی و بلندمدت کار است، نه نتیجه یک‌روزه و یک‌هفته‌ای و یک‌ماهه. نیروی انتظامی نمی‌تواند تا همیشه در آن منطقه حضور گسترده داشته باشد، شرایط جغرافیایی فرحزاد به‌گونه‌ای است که مصرف‌کنندگان مواد را به سمت خود می‌کشاند و جای بسیار مناسبی برای شکل‌گیری پاتوق است، بنابراین بهترین کاری که می‌توان در آن منطقه انجام داد، ارایه خدمات کاهش آسیب به مصرف‌کنندگان مواد است، همان کاری که سال‌هاست بهزیستی و سازمان‌های مردم‌نهاد در آن منطقه انجام می‌دهند.
   مسئولان اعلام کرده‌اند می‌خواهند دره فرحزاد را به اکوپارک تبدیل کنند. فکر می‌کنید این اقدام می‌تواند راهگشا باشد؟
راه‌اندازی پارک و ایجاد دسترسی به استراحتگاه‌ها و مکان‌های تفریحی حتما خوب است. براساس تئوری‌های علمی، هرچه دسترسی به موادمخدر سخت‌تر شود، مصرف هم کمتر می‌شود، بنابراین هرچه زمینه‌های ایجاد بزه و آسیب در کشور کمتر شود، بهتر است و بحثی در این نیست، اما مسأله این است که راه‌اندازی اکوپارک باعث ریشه‌کن‌شدن معتادان متجاهر نمی‌شود. این افراد می‌گردند و مکان‌های دیگری پیدا می‌کنند تا به کارشان ادامه‌بدهند و پاتوق‌های دیگری شکل می‌گیرد. این مسأله بارها در نقاط مختلف شهر آزموده شده است و در بلندمدت نتیجه‌بخش نبوده است. مناطقی که محل حضور معتادان بوده، بارها پاک‌سازی شده و نتیجه این بوده که یا معتادان بعد از گذشت مدتی دوباره به آن مناطق بازگشته‌اند یا در جای دیگری جمع‌شده‌اند. بازهم می‌گویم راه‌حل این است که از افراد آسیب‌دیده‌ای که نیاز به حمایت دارند، حمایت کنیم و به آنها خدمات بدهیم.
   هفته گذشته امیرعباس لطفی، سخنگوی ستاد مبارزه با موادمخدر اعلام کرد در‌ سال گذشته 168‌هزار و از ابتدای‌ سال تاکنون 158‌هزار معتاد متجاهر جمع‌آوری شده است. محسن فتاپور، سرپرست معاونت توسعه پیشگیری و درمان بهزیستی استان تهران هم چند روز پیش اعلام کرد که از ابتدای ‌سال تاکنون بیش از ۲۶‌هزار معتاد متجاهر در استان تهران غربالگری شدند و بهزیستی آنها را جانمایی کرد و پذیرش شدند. این درحالی است که به گفته اسکندر مؤمنی، دبیرکل ستاد مبارزه با موادمخدر حدود 50 تا 60‌هزار معتاد متجاهر در کل کشور و 15‌هزار معتاد متجاهر در تهران داریم. تحلیل شما از این آمار و ارقام چیست؟
من نمی‌دانم این آمار چقدر درست است، چون این آمار را ندارم. ما درحال راه‌اندازی سیستمی هستیم که هر بیماری که وارد پروسه درمان اجباری می‌شود، شناسه فردی داشته باشد. در آن صورت می‌توانیم بگوییم این اعداد و ارقامی که برای دستگیری معتادان متجاهر مطرح می‌شود، بر افراد دلالت دارد یا بر تعداد دستگیری‌ها. براساس آمار و ارقامی که مطرح شده است، تحلیل ساده به نظر می‌رسد، احتمالا یک فرد در یک‌سال چندین بار وارد فرآیند درمان اجباری شده، یعنی پس از آزادی به پاتوق رفته و دوباره دستگیر شده است که اتفاق عجیبی هم نیست، چون وقتی بیماران وارد درمان اجباری می‌شوند، کار درمانی درستی روی آنها انجام نمی‌شود، بنابراین طبیعی است که پس از پایان دوره درمان دوباره مصرف‌شان را شروع کنند.
   از دیدگاه هزینه و اثربخشی آیا درمان اجباری مقرون‌به‌صرفه است؟ برای هر فردی که وارد چرخه درمان اجباری می‌شود، روزانه چقدر هزینه می‌شود؟
امسال برای هر فردی که وارد درمان اجباری می‌شود، روزانه مبلغ 20‌هزار تومان تعیین شده است، یعنی ماهانه 600‌هزار تومان. براساس پژوهش‌های موجود، میزان اثربخشی این شیوه در درمان معتادان عددی بسیار کوچک و نزدیک به صفر است. البته در منابع علمی هم آمده است که استفاده از فشار قانون برای کنترل رفتارهای پرخطر و اصلاح آن می‌تواند اثربخشی داشته باشد، اما باید خیلی دقیق از این ابزار فشار استفاده کرد، آن هم برای عده معدود و در مدت زمان کوتاه، یعنی نمی‌شود فردی را در مدت‌زمان طولانی با فشار قانون برای تغییر رفتار نگهداری کرد و انتظار داشت که اصلاحی در او رخ دهد، حتی اگر فشار قانونی هم در میان باشد، از ‌زمانی به بعد فرد باید به مرحله‌ای برسد که با میل و اراده خود در روند درمان باقی بماند. مراکز درمان اجباری ماهانه 600‌هزار تومان برای نگهداری معتادان متجاهر هزینه می‌کنند، این درحالی است که در مراکزی با عنوان «مراکز جامع درمان و بازتوانی اعتیاد مبتنی بر استمرار درمان» که به‌تازگی سازمان بهزیستی راه‌اندازی کرده و در اصفهان درحال گذراندن مراحل پایلوت است، ماهیانه برای نگهداری و درمان بیماران 500‌هزار تومان هزینه می‌شود. این مراکز نتیجه جلسات مستمری است که همه مدیران کل بهزیستی کشور از ابتدای انقلاب تاکنون داشتند. بعد از هشت جلسه بحث و گفت‌وگوی این افراد، این مراکز متولد شدند. البته ساختار عجیب‌وغریبی هم ندارند، بلکه مجموع مداخله‌های درمانی مختلف است که همه را با هم در یک مکان به بیماران ارایه می‌دهیم. این مراکز اجباری نیست و فرد با تمایل خود وارد فرآیند درمان می‌شود. دوره درمان یک‌سال است. بیمار ابتدا مرحله سم‌زدایی را طی می‌کند که حدود یک هفته تا دو هفته به طول می‌انجامد و به‌صورت اقامتی است. در مرحله بعد، فرد باید دوره اقامتی دیگری را که حدود چهار ماه است و درواقع قوانین و مقررات «تی سی» بر آن حاکم است، طی کند. بعد از آن بیمار هشت ماه دیگر هم در فرآیند درمان باقی می‌ماند، اما دیگر درمان اقامتی نیست، اگر فرد خانواده داشته باشد، نزد خانواده‌اش بازمی‌گردد و اگر خانواده‌ای نداشته باشد، به مراکز توانمندسازی که پیش‌بینی‌شده است، می‌رود تا سرپناهی داشته باشد. بیمار در این هشت ماه با تواتری که ابتدا سه بار در هفته، بعد دو بار در هفته، بعد یک‌بار در هفته، بعد دو هفته یک‌بار و بعد ماهی یک‌بار است، به مرکز رفت‌وآمد می‌کند، مداخله‌های روانشناسی و مددکاری صورت می‌گیرد و در کلاس‌هایی شرکت می‌کند، ضمن اینکه خانواده‌ها هم درگیر درمان بیمار می‌شوند. درنهایت هم بعد از گذشت یک‌سال عضو انجمن فارغ‌التحصیلان آن مرکز به‌ حساب می‌آید و تا همیشه به آنجا متصل باقی‌می‌ماند.
   در درمان اجباری هم به افزایش مدت درمان توجه ویژه‌ای دارند، به‌طوری‌که ابتدا دوره درمان سه‌ماه بود، بعد 6 ماه شد، سپس ستاد مبارزه با موادمخدر اعلام کرد به دنبال آن است که طول دوره درمان را به یک‌سال افزایش دهد و در هفته گذشته هم سخنگوی ستاد مبارزه با موادمخدر از تلاش برای افزایش دوره درمان اجباری به دو‌سال سخن گفت.
هرچند به اثربخشی استمرار درمان در منابع علمی اشاره‌ و گفته‌شده است که بعد از 6 ماه درمان اعتیاد، نشانه‌های درمانی تازه در فرد ظاهر می‌شود و ادامه این فرآیند تا یک سال، این احتمال را بیشتر می‌کند که فرد در درمان باقی بماند و درمان در او نهادینه شود، اما آنچه در منابع علمی مدنظر است، با آنچه در مراکز درمان اجباری اتفاق می‌افتد، همخوانی ندارد. در مراکز درمان اجباری ابتدا معتادان را برای یک ماه نگه می‌داشتند، اما متوجه شدند بی‌اثر است و فرد بلافاصله بعد از خروج از مرکز دوباره سراغ مصرف مواد می‌رود، بنابراین فکر کردند احتمالا اشکال در این است که مدت‌زمان درمان کوتاه است، گفتند سه ماه نگهداری کنیم، درمان می‌شوند و بازهم درمان نشدند، گفتند 6ماهش می‌کنیم، مشکل حل می‌شود، اما بازهم به نتیجه مطلوب نرسیدند و حالا می‌خواهند بیماران را یک‌سال نگه‌دارند، شاید جواب بدهد که این مدت نگهداری هم فایده‌ای ندارد. اشکال اینجاست که فرد را نه با میل و اراده‌اش بلکه با زور و اجبار به این مراکز می‌آوردند. فرد هیچ تمایلی به تغییر رفتار ندارد و انگار در زندان گرفتار شده است. درمان زمانی جواب می‌دهد که تغییر رفتار با خواست و اراده فرد صورت بگیرد، اما در این مراکز اراده فرد سرکوب و اختیار از او سلب می‌شد، بنابراین حتی اگر او را صدسال هم در مرکز اجباری نگه‌دارند، به‌محض اینکه از آنجا خارج شود، شروع به مصرف می‌کند. هرچند به نظر می‌رسد بعضی مسئولان ستاد مبارزه با موادمخدر با مراجعه به منابع علمی و با تکیه بر اینکه استمرار درمان، نتیجه‌بخش است، این استراتژی را در پیش گرفته‌اند، اما به نکات اساسی و پایه‌ای این منابع بی‌توجه بوده‌اند.
   مسئولانی که دستور جمع‌آوری معتادان متجاهر را صادرمی‌کنند، می‌گویند به این دلیل است که این افراد مزاحم زندگی شهروندان هستند و مردم دوست ندارند آنان را در محلات‌شان ببینند. آیا معتادان نباید از حقوق شهروندی برخوردار باشند؟
 اگر از منظر قانونی بخواهیم به مسأله نگاه کنیم، فردی که تجاهر به اعتیاد می‌کند، مجرم است و باید به مسئولان حق بدهیم که با فردی که خلاف قانون رفتار کرده است، برخورد کنند، اما این در صورتی است که مسئولان وظایف قانونی که در قبال مصرف‌کنندگان مواد به‌عهده‌شان گذاشته شده است؛ انجام داده باشند. براساس قانون باید امکان درمان رایگان برای بیماران بی‌بضاعت فراهم شود و مراکز کاهش آسیب به میزان کافی وجود داشته باشد. حمایت‌های اجتماعی از این افراد صورت گرفته باشد. اگر با وجود همه این اقدامات و حمایت‌ها باز هم فردی اصرار داشت که در ملأ عام مواد مصرف کند، آن وقت می‌توانیم بگوییم او مجرم است اما مسأله این است که ما هیچ‌کدام از این امکانات را برای افراد مصرف‌کننده فراهم نکرده‌ایم. اگر فردی پول درمان نداشته باشد و بخواهد درمان شود، درمان برایش رایگان نیست؛ درحالی ‌که فردی را که نمی‌خواهد درمان شود با زور و اجبار دستگیر می‌کنیم، به مرکز درمانی می‌فرستیم و ماهی 600‌هزار تومان برایش هزینه می‌کنیم. وقتی فرآیندهایی که تعریف کرده‌ایم اشکال دارد، نمی‌توانیم معتادان متجاهر را مجرم بنامیم.

متن می‌خواهد حاشیه را ببلعد

   [امیر خراسانی، جامعه‌شناس]  آنچه در روزهای اخیر در دره فرحزاد اتفاق افتاده، داستانی نادر و استثنایی نیست بلکه قاعده‌ای است که در مدل شهرسازی نه‌تنها ایران بلکه بسیاری از کشورهای پیرامونی هم حاکم است. این قاعده را در کشورهای شیلی، مکزیک، برزیل و سنگاپور هم می‌توانید ببینید. حالا این قاعده چیست؟ «غلبه بر حاشیه.» معمولا وقتی از حاشیه‌نشینی سخن به میان می‌آید تصور این است که در اطراف ‌و اکناف و پیرامون شهر سکونتگاه‌های غیر رسمی وجود دارد و مردم در آنجا در زاغه‌ها زندگی می‌کنند درحالی‌ که این تصور درست نیست. کم نیست مواردی که حاشیه‌نشین‌ها در دل فضاهای داخلی شهر حضور دارند و حجم زیادی را اشغال می‌کنند. در کشورهای بسیاری این وضع به چشم می‌خورد که هند نمونه بسیار خوبی در این زمینه است. در چنین شرایطی مدیریت شهری چه‌کار می‌کند؟ چون زمین‌های داخل شهر واجد ارزش است، گروه‌های حاشیه‌ای را که عمدتاً معتادان، دست‌فروشان و تهیدستان هستند به سمت زمین‌های کمتر مرغوب حاشیه‌ای می‌راند. این روند معمولا به بهانه‌های مختلف ازجمله پروژه‌هایی که برای طبقه متوسط جذاب است آن‌قدر ادامه پیدا می‌کند که گروه‌های حاشیه‌ای به زمین‌های خلوت‌تر و کمتر مرغوب بروند؛ از گور، کوه و غار سر دربیاورند. یعنی از جایی سر دربیاورند که برای سرمایه‌گذاری جذاب نیست؛ مثلا در بوئنوس‌آیرس حاشیه‌نشینان‌ به کنار رودخانه‌هایی رانده‌ شده‌اند که کاملا آلوده  است، جایی که  هیچ سرمایه‌گذار عاقلی سرمایه‌اش را آنجا نمی‌برد. در بسیاری از کشورهای آمریکای جنوبی گروه‌های حاشیه‌نشین به تپه‌های اطراف شهرها رفته‌اند. مثال دیگر برای این شیوه مدیریت شهری، مصر است. در کنار قاهره، شهری وجود دارد که در آن 500‌هزار نفر در گورستان زندگی می‌کنند؛ یعنی شهر اساساً قبرستانی قدیمی‌ است و مردم داخل قبرها برای خود آلونک‌های کوچکی درست کرده‌اند و در آن زندگی می‌کنند. به همین دلیل است که می‌گوییم، آنچه در دره فرحزاد در حال وقوع است، فرآیندی استثنایی نیست بلکه قاعده‌ای در مدیریت شهری است.
در دره فرحزاد چه اتفاقی در حال وقوع است؟ مدیریت شهری به خانواده‌های طبقه متوسط -که قدرت مشارکت مالی در حیات شهری دارند یعنی عوارض پرداخت می‌کنند، پول تراکم می‌دهند و...- وعده داده است که معتادان کارتن‌خوابی را که آرامش مردم را سلب کرده‌اند، جمع‌آوری کند یا از این منطقه براند و به‌ جای آنها، برایشان اکوپارک راه‌اندازی کند. ساکنان منطقه خوشحال و راضی‌اند، چون هم می‌توانند از محیط مفرح اکوپارک لذت ببرند، هم دیگر معتادان بی‌خانمان در منطقه‌شان حضور ندارند، ضمن اینکه قیمت زمین‌هایشان نیز افزایش پیدا می‌کند. واقعا چه چیزی بهتر از این؟ این وسط همه راضی‌اند و ناراضیان یک عده آدم کاملا بی‌دفاع کف هرم جامعه‌اند که گرفتار آسیب‌های بیشتر می‌شوند، زندگی‌شان به باد می‌رود و احتمالا چند نفرشان هم این وسط تلف می‌شوند. بخشی از آنها در طرح جمع‌آوری معتادان متجاهر دستگیر و به مراکز درمان اجباری برده می‌شوند و بخشی دیگر هم مجبور می‌شوند آنجا را ترک کنند و به مناطق پایین‌تر و حاشیه‌ای بروند؛ درنهایت هم گوشه دنجی پیدا کنند که تا اطلاع ثانوی کسی با آنها کاری نداشته باشد؛ اما این فرآیند رانده‌شدن به بهانه اقدامات توسعه‌ای و پروژه‌های مورد علاقه طبقه متوسط آن‌قدر ادامه پیدا می‌کند که درنهایت این حاشیه‌نشینان به جایی بروند که اساسا برای سرمایه‌گذاری جذاب نیست، بنابراین گورخوابی، کوه‌خوابی و غارخوابی پدیده‌هایی استثنایی نیست بلکه از ذات قاعده «غلبه بر حاشیه» متولد می‌شود. چه می‌شود که مدیریت شهری به‌راحتی این اقدامات را انجام می‌دهد؟ مدیریت شهری دست می‌گذارد روی منطق سرمایه که اتفاقا طبقه متوسط آن را خوب می‌فهمد و به این ترتیب در اتحاد با طبقه متوسط، حاشیه‌نشینان را که مازاد شهری‌اند از شهر می‌راند. قاعده «غلبه بر حاشیه» از منطق سرمایه نشأت می‌گیرد؛ مدیریت شهری نئولیبرال است و نئولیبرالیسم هم یعنی استیلای کامل منطق سرمایه.

قبل از اجرای برنامه‌های ضربتی نگاهی هم به قوانین بیندازید

   [سعید صفاتیان- کارشناس اعتیاد] جمع‌آوری معتادان خیابانی، موضوعی است که 16‌سال است روی آن بحث می‌شود و دستگاه‌های زیادی هم در این سال‌ها به این حوزه ورود کرده‌اند؛ اما سوال مهمی که مطرح می‌شود این است که آیا این جمع‌آوری‌ها اثربخش بوده و نتیجه مطلوب و مورد انتظار حاصل شده است؟ مسلما نه. چون تعداد معتادان خیابانی نه‌تنها کاهش پیدا نکرده، بلکه بیشتر هم شده است.
 مهم‌ترین ایرادی که به این اقدام وارد می‌شود، این است که وقتی معتادان خیابانی دستگیر و وارد فرآیند درمان اجباری می‌شوند، آنچه باید برایشان اتفاق بیفتد، نمی‌افتد؛ یعنی سیستم درمانی، بهداشتی و مددکاری در مراکز ماده 16 به‌گونه‌ای نیست که زمینه بهبود بیماران را فراهم کند، ضمن اینکه بعد از آنکه بیماران از این مراکز ترخیص می‌شوند، حمایت‌های اجتماعی پس از ترخیص برای آنها تعریف نشده است.
از نظر من حمایت‌های اجتماعی پس از ترخیص که آخرین بخش فرآیند درمانی است، حتی از بخش‌های دیگر هم مهم‌تر است. این درحالی است که بودجه خیلی کمی برای این بخش درنظر گرفته شده و عملا هیچ‌کدام از سازمان‌ها و نهادهای مسئول خودشان را درگیر این موضوع نکرده‌اند، بنابراین وقتی نه فرآیند درمانی وجود دارد و نه حمایت پس از خروج تعریف شده است، طبیعی‌ترین اتفاق این است که معتادان پس از ترخیص دوباره به پاتوق‌های‌شان برگردند و مصرف را از سر بگیرند و چرخه دستگیری و درمان دوباره از نو شروع شود.
در ماده 80 برنامه ششم توسعه، دولت مکلف شده است طبق قوانین مربوط و مصوبات شورای اجتماعی به منظور پیشگیری و کاهش آسیب‌های اجتماعی، نسبت به تهیه طرح جامع کنترل و کاهش آسیب‌های اجتماعی با اولویت اعتیاد، طلاق، حاشیه‌نشینی، کودکان کار و مفاسد اخلاقی اقدام کند، به‌گونه‌ای که آسیب‌های اجتماعی در انتهای برنامه به 25درصد میزان کنونی کاهش یابد. در ذیل بند «پ» همین ماده هم به شناسایی نقاط آسیب‌خیز و بحران‌زای اجتماعی در بافت شهری و حاشیه شهرها و تمرکزبخشیدن حمایت‌های اجتماعی، خدمات بهداشتی- درمانی، مددکاری، مشاوره اجتماعی و حقوقی و برنامه‌های اشتغال حمایت‌شده، با اعمال راهبرد همکاری بین‌بخشی و سامانه مدیریت آسیب‌های اجتماعی در مناطق یادشده اشاره شده است. حال اگر دره فرحزاد را جزو نقاط آسیب‌خیز و بحران‌زای اجتماعی در بافت شهری به حساب بیاوریم، متوجه می‌شویم که وظایف دستگاه‌های مربوط در رابطه با معتادان متجاهری که در این دره سکونت دارند، مشخص شده است. جمع‌آوری و فرستادن این بیماران برای درمان شاید بخشی از این راهکار باشد اما قطعا وظیفه دستگاه‌ها در این بخش خلاصه نمی‌شود. شاید بد نباشد مسئولان و متولیان حوزه آسیب‌های اجتماعی قبل از اجرای برنامه‌های ضربتی نیم‌نگاهی هم به قوانین بیندازند.

محمد مسعود زاهدیان، رئیس پلیس مبارزه با موادمخدر ناجا: دیگر حضور معتادان در دره فرحزاد چشمگیر نیست

«نگاه ناجا به منطقه دره فرحزاد مانند سایر مناطق شهر تهران است و در اقدامات‌مان از همان الگوی اجرای قانون و تأمین رضایت شهروندان تبعیت می‌کنیم. وظیفه ما تأمین امنیت شهروندان است. ما وظیفه داریم معابر و محلات شهر را به محیط مطلوبی برای استفاده عموم تبدیل کنیم که این کار را براساس مطالبه‌ شهروندان دنبال خواهیم کرد.» این خلاصه حرف‌های محمدمسعود زاهدیان، رئیس پلیس مبارزه با موادمخدر ناجاست. او می‌گوید دره فرحزاد به دلیل شرایط جغرافیایی ویژه‌ای که دارد، به پاتوق مصرف مواد تبدیل و آلونک‌هایی در بعضی مناطق آن ایجاد شده بود که محل تجمع مصرف‌کنندگان مواد بود: «در چند روز گذشته پلیس با همکاری شهرداری تهران این آلونک‌ها را جمع‌آوری کرد. پلیس با جمع‌آوری معتادان متجاهر می‌خواهد فرحزاد را تبدیل به منطقه‌ای امن کند. هر نقطه‌ای در شهر که متروکه باشد، به محیطی برای سوءاستفاده‌کنندگان تبدیل‌می‌شود، حالا سوءاستفاده‌کننده می‌تواند موادفروش باشد، معتاد باشد یا زورگیر. ما می‌خواهیم دره فرحزاد نقطه‌ای متروکه و دور از دسترس نباشد. ما می‌خواهیم راهی باز کنیم که مردم به این منطقه رفت‌وآمد داشته باشند. حضور مردم و گشت‌زنی‌های نیروی انتظامی در این منطقه می‌تواند شرایط را بهبود ببخشد و زمینه حضور عموم شهروندان را در آن منطقه برقرار کند.» زاهدیان ادامه می‌دهد: «ما ادعا نمی‌کنیم با اقداماتی که نیروی انتظامی انجام داده است و همچنان ادامه دارد، دیگر هیچ معتاد متجاهری در آن منطقه حضور نخواهد داشت، ولی سعی ما این است که معابر و محیط‌های شهری را برای مردم آماده کنیم و  تمام تلاشمان را می‌کنیم.»
او می‌گوید نیروی انتظامی همه پاتوق‌های منطقه فرحزاد را شناسایی و پاک‌سازی  کرده است:  «دره فرحزاد هم می‌تواند مانند درکه بشود؛ یعنی تبدیل به مکانی شود که مردم از طریق معابری که ایجاد خواهد شد، به دل طبیعت بروند و از آن استفاده کنند. حضور مردم منطقه را برای معتادان ناامن می‌کند. پاک‌سازی منطقه فرحزاد در چند مرحله انجام شده است، در آخرین مرحله در این منطقه نیروی انتظامی فقط 6 نفر را جمع‌آوری کرد و این نشان‌دهنده این است که دیگر حضور معتادان در دره فرحزاد چشمگیر نیست.»
به گفته زاهدیان پلیس در تلاش است به‌خوبی وظایفش را در حوزه جمع‌آوری معتادان متجاهر، خرده‌فروشان و قاچاقچیان انجام دهد و همیشه هم در طرح‌های جمع‌آوری موفق عمل کرده است: «اگر دستگاه‌های دیگر هم به‌درستی به وظایف‌شان عمل کنند و در نگهداری و بازپروری این معتادان برنامه‌ریزی‌های درستی داشته باشند، همچنین خرده‌فروشان موادمخدر بعد از دستگیری، به دست مقامات قضائی به زندان یا اردوگاه‌های ماده۴٢ منتقل شوند، مطمئنا دامنه اثربخشی اقدامات پلیس بیشتر خواهد شد.» او می‌گوید: «پلیس مخالف گرمخانه‌ها و مراکز کاهش آسیب نیست، چون به‌هرحال افراد بی‌خانمانی در شهر هستند که به این گرمخانه‌ها نیاز دارند. این مراکز می‌تواند در کاهش آسیب‌های اجتماعی موثر باشد، ولی باید در زمینه جانمایی و مکان این گرمخانه‌ها دقت نظر لازم صورت گیرد. گرمخانه‌ها باید در مناطق مناسب باشد. به‌عنوان‌مثال مراکز کاهش آسیب در مناطق شوش، مولوی و هرندی جانمایی درستی ندارند، به همین دلیل نیروی انتظامی به دنبال تغییر مکان آنهاست که درخواست جابه‌جایی این مراکز درحال پیگیری است، امیدوارم با همکاری سایر دستگاه‌ها این تغییر مکان‌ها انجام پذیرد.»

آزموده را آزمودن خطاست

   [فرید براتی سده، مدیر کل دفتر پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور]اگر بخواهم در یک جمله نظرم را در مورد دستگیری معتادان دره فرحزاد بگویم، باید بگویم: «آزموده را آزمودن خطاست.»  سال‌هاست معتادان متجاهر را جمع‌آوری و به مراکز درمان اجباری می‌بریم؛ این درحالی است که آنان همچنان در شهر حضور دارند. یک پاتوق مصرف مواد را پاک‌سازی کردیم، پاتوق دیگری در جای دیگری سبز شد. اخیراً در جمع‌آوری معتادان متجاهر از شوش، مولوی و هرندی هم همان تجربه همیشگی تکرار شد. درست است که هم‌اکنون تعداد معتادان متجاهری که در این مناطق دیده می‌شوند به نسبت قبل کمتر است اما دلیلش این است که تعداد زیادی از معتادانی که دستگیر شده‌اند هنوز در مراکز درمان اجباری هستند و در این مناطق نیروی انتظامی همچنان حضور فعال دارد و از طرف دیگر، معتادان به دلیل اینکه در این مناطق دیگر مانند گذشته احساس امنیت ندارند به جاهای دیگر شهر رفته‌اند. شهردار منطقه 16 مدتی پیش اعلام کرد که شهروندان این منطقه از وجود معتادان متجاهر در محل زندگی‌شان اظهار نارضایتی کرده‌اند. معتادان حرکت کرده‌اند از منطقه 12 به منطقه 16 رفته‌اند! ما از تجربه‌های گذشته درس نگرفته‌ایم و همچنان راه ‌حل را در جمع‌آوری معتادان متجاهر و درمان اجباری می‌دانیم. این درحالی است که صدها بار طرح‌های این‌چنینی اجرا شده و نتیجه مثبتی در بلندمدت عاید ما نشده است. می‌دانیم این اقدامات ضربتی اثربخش نیست و حتی راه‌ حل را هم می‌دانیم، اما اشتباه گذشته را مدام تکرار می‌کنیم به امید اینکه این‌بار نتیجه‌ای متفاوت از قبل حاصل شود که نمی‌شود. راه ‌حل ارایه خدمات کاهش آسیب به این معتادان و حمایت اجتماعی از آنان است. حالا این‌بار قرعه به نام دره فرحزاد افتاده است و در حال جمع‌آوری معتادان این منطقه‌اند. کاری که ما می‌توانیم انجام دهیم این است که مخالفت خود را با این اقدام بیان و اعلام کنیم که مراکز کاهش آسیب سازمان بهزیستی که در منطقه فرحزاد فعالند همچنان به فعالیت خود در این منطقه ادامه می‌دهند؛ همان‌طور که مراکز کاهش آسیب ما در منطقه شوش، هرندی و مولوی همچنان فعالند و اجازه نمی‌دهیم این مراکز تعطیل شود.

سخنی با رئیس شورای شهر تهران

   [محمد بینازاده، پژوهشگر اعتیاد] آقای مهندس ‌هاشمی، رئیس شورای شهر تهران در آیین افتتاح پروژه‌های منطقه ۲ شهرداری تهران به ناآرامی‌های آبان‌ماه، شرایط بحران مانند تحریم، بیکاری، تورم و به اوج رسیدن ناهنجاری در چنین شرایطی اشاره کردند و «در شرایطی که حال خوشی نداریم»، قول تلاش برای بازگشت خوشی و شادی به تهران را داده‌اند. در روزهای گذشته هم با اعلام خبر دستگیری ۶۴۶ نفر از «نخاله‌ها! و معتادان» در منطقه فرحزاد، شهردار منطقه۲ نوید ساخت اکوپارک را داده‌اند و در منطقه ۵ یک گرمخانه «تمیز و عالی» برای سرویس‌دهی به زنان بی‌خانمان و آسیب‌پذیر راه‌اندازی شده است.
در روزگاری که دیگر نمی‌شود از تراکم‌فروشی به درآمد پایدار شهری رسید، اکوپارک حتما فکر بکری است: فضای سبز چشم‌نوازی ایجاد می‌کند که خیلی هم محیط زیستی است و از قاب پنجره‌ برج‌های متنوع منطقه، لابد دل‌انگیزتر از دیدن نمای آلوده نخاله‌ها و معتادان بی‌خانمان است. افزون بر فضای سبز گسترده، امکانات رفاهی متنوعی در تعریف اکوپارک وجود دارد:   رستوران‌های مختلف، شهر بازی ویژه کودکان یا لابد پردیس سینمایی و پاساژهای نورانی و رنگارنگ با پارکینگ‌های وسیع. البته واضح است که این امکانات مربوط به بخش خصوصی است که قرار است بابتش به شهرداری پول بدهد و بعد سودش را از طبقه متوسط (اگر طبقه متوسطی باقی‌ مانده باشد) و اقشار فرادست بگیرد. منطقه ۲ از این حیث پتانسیل بیشتری نسبت به منطقه ۵ دارد. پس اگر گرمخانه‌ای هم باید، شایسته‌تر آن است که در منطقه ۵ باشد. بی‌خانمان‌ها و زاغه‌نشین‌ها باید از سطح چنین گنج جغرافیاییِ نهفته به مناطق حاشیه‌ای‌تر تارانده شوند زیرا زیستِ هم‌زمان این گروه در جوار اکوپارک، کیفیت لذت‌بخش لحظات لایه‌های جمعیتیِ برخوردار (ساکن یا گردشگر) را ناهمگن می‌کند و عیش دقیقه‌هایشان را مکدر. پس باید راهی دیگر برای آنها یافت: تبعید پیاپیِ از مرکز به حاشیه‌ این دوزخیانِ مازادِ روی زمین، همراه با نسیه‌ خوش آب و رنگ اکوپارک رویایی برای ایجاد همدلی در طبقه متوسط و برخوردار و هم‌سویی آنها با تارانیدنِ نقد گروه مطلقاً محذوف. اما تبعیدگاه کجاست؟ قرار است آنها به مراکز ماده ۱۶ یا همان کمپ‌های اجباری سپرده شوند.
جناب آقای مهندس‌ هاشمی!  اگر فرصت نداشته‌اید آخرین گزارش «ارزیابی سریع وضع اعتیاد ایران، ‌سال ۱۳۹۷» را درباره ویژگی‌های «نخاله‌ها و معتادان» کمپ‌های ماده ۱۶ مطالعه کنید جهت استحضار نکاتی را در جدول زیر با شما در میان می‌گذارم:  

به سخن دیگر، نیمی از آنان تجربه دستگیری قبلی داشته‌اند. دستگیرشان می‌کنید که به کمپ ماده ۱۶ برده شوند و بعد از ۶ ماه رها شوند که بیایند یک‌ گوشه دیگر این شهر که فعلا زمینش مرغوب نیست؟
     ملاحظه می‌کنید که نزدیک به ۸۴ درصد نوع مواد مصرفی آنان شیشه و هرویین است و همین گزارش می‌افزاید بین ۸۰ تا ۹۰‌درصد این نوع از مصرف‌کنندگان دچار علائم یا اختلالات روانی‌اند. میزان بیکاری و تن‌فروشی را در میان‌شان ملاحظه می‌کنید؟ می‌دانید سابقه شغلی نزدیک به ۴۰ درصد آنان کارگر و کشاورز است؟ یعنی روزی روزگاری ارزش‌افزوده تولید می‌کرده‌اند و حالا نقداً حتی ارزش هم‌نشینی در زمین‌های یک اکوپارک نسیه را هم ندارند؟  
 جناب مهندس‌ هاشمی! سخنان سخنگوی محترم ستاد مبارزه با مواد مخدر را خوانده‌اید که به افزایش ۱۶‌درصدی کشفیات مواد طی امسال اشاره دارند، اما درباره کشفیات شیشه از افزایش بیش از ۳۰۰‌درصدی سخن می‌گویند؟ آیا می‌دانید که قیمت هر گرم شیشه از حدود 110‌هزار تومان در 6 ماه پیش، به حدود 40‌هزار تومان یا کمتر در حال حاضر رسیده است؟ اینها را گذاشته‌اید کنار مصاحبه‌های مقامات محترم نیروی انتظامی که از افزایش قابل‌ توجه کشفیات سلاح گرم در کشور خبر می‌دهند؟
جناب مهندس‌ هاشمی! خواهشی از شما دارم و در عوض، قولی به شما می‌دهم: به‌تازگی کتابی منتشر شده به نام «سیاره زاغه‌ها» که از قضا دقیقا به موضوعاتی مانند اتفاقات دره فرحزاد می‌پردازد و نشان می‌دهد در فرآیند توسعه نامتوازن، ناپایدار و به همین دلیل ناعادلانه شهری، چنین مشکلاتی عالم‌گیر است، اما راه ‌حل دارد. خواهشم این است هر شهرداری را که بر سر کار می‌گمارید، مجبور کنید این کتاب را از او امتحان کتبی و شفاهی بگیرند و بعد درباره انتصابش تصمیم بگیرید. متقابلا من هم قول می‌دهم قبل از انتخابات بعدی شورای شهر، به همه دوستان و به‌ویژه کارشناسان حوزه اعتیاد، خواندن این کتاب را توصیه کنم تا اگر سودای رأی دادن دارند، بدانند به چه کسانی رأی ندهند.


تعداد بازدید :  385