نیره خادمی| پل بابازید که خراب شد، اهالی پلدختر جانشان را در پایشان جمع کردند و رفتند بالای تپه، علیرضا حیدرپور و بقیه کتابفروشیهای شهر هم همراهشان بودند و از همانجا به تماشای صدای ویرانی آب نشستند. سیل مغازه کتابفروشی او و چند نفر دیگر را با خود شست و برد و بعد دیگر چیزی جز گلولای در خیابانهای پلدختر نماند.
پویشی برای بقای کتابفروشیها
هشت ماه بعد از این ماجرا، رضا ساکی، مدیر مسئول پایگاه خبری گلونی همزمان با هفته کتاب پویش اهدای کتاب به پلدختر را با همراهی خانه کتاب در موسسه کتابفروشی خانه کتاب واقع در خیابان انقلاب راهاندازی کرد تا مرهمی بر زخمهای کتابفروشان پلدختر باشد. او به «شهروند» میگوید تا همین حالا بیش از 14هزار کتاب به این پویش اهدا شده است که 11هزار جلد از آنها نو است: «بعد از سیل لرستان 9 کتابفروشی در پلدختر آسیب دیدند. ساختمان چهار کتابفروشی بهطور کامل تخریب شد و فقط زمین برایشان باقی مانده است. بقیه کتابفروشیها هم حدود 40درصد آسیب جدی دیدند و حالا خسارت این کتابفروشیها از 400میلیون تا یکمیلیارد تومان برآورد شده است، به همین دلیل از مردم خواستیم کتاب نو به آنها هدیه بدهند تا با فروش آن دوباره کسبوکارشان احیا شود.» البته راهاندازی این پویش با قطعی اینترنت در کل کشور همزمان شد، بنابراین اطلاعرسانی آنطور که باید پیشنرفت و این پویش را تا پنجم آذر ماه تمدید کردند. «اتحادیه ناشران 10هزار جلد به این پویش کمک کرد، البته خانه کتاب قبلا هم 18هزار کتاب به این کتابفروشیها کمک کرده بود، اما همچنان انتظار داریم کمکها از طریق پویش اهدای کتاب به پلدختر به بالای 20هزار جلد برسد. «از آنجا که کتابخانههای مدارس شهری و روستایی آن منطقه آسیب زیادی دیدهاند، کتابهای اهدایی دست دوم هم برای راهاندازی دوباره آن کتابخانهها به کار گرفته میشود.» او در میان صحبتهایش نکته دیگری را هم مطرح میکند: «برخی میگویند «در این منطقه هنوز خانه و درمانگاه ساخته نشده، در این شرایط درباره کتابفروشی صحبت میکنید!» اما ما دغدغهمان فرهنگ است بنابراین اعتقاد داریم اول باید این مشکلات حل شود، برای همین چنین پویشی را راهاندازی کردیم.»
کتابفروشیام حالا در طرح افتاده است
تقریبا صاحب تمام آن 9 کتابفروشی از پویش اهدای کتاب به پلدختر اطلاع دارند؛ موضوعی که دستکم روزنه امیدی به آینده زندگی آنهاست، اما با وجود این گلایههای زیادی دارند. آنها صبح 12 فروردین غافلگیر شدند، چون هیچ کدام از آنها فکر نمیکردند سیل با این شدت تبدیل به فاجعه شود. یک هفته قبل هم سیل آمده بود، اما شدت آن روز را نداشت و حالا آنها اسمش را گذاشتهاند: «سونامی». علیرضا حیدرپور که انگار خود را از همه کتابفروشها داغدارتر میداند، به «شهروند» میگوید ای کاش به جای کتابفروشی، خانهام را سیل میبرد: «کتابفروشی کل سرمایهام بود. شغل پدرم و آنچه از گذشته با خود داشتم، در این کتابفروشیام بود. کل خانه زندگیام شاید 500میلیون تومان هم نشود، اما کتابفروشیای با دستگاههای کپی، کتابها و ابزارهای دیگر در آن داشتم، بیشتر از یکمیلیارد میارزید. کتابفروشی من قدیمی بود، 45سال قبل پدرم آن را اداره میکرد و بعد به من رسید. از هر کس میپرسیدید، کتابفروشی حیدرپور را به شما نشان میداد، اما حالا چیزی از آن نمانده است. جز همه اینها دفترچههای حسابوکتابم هم از بین رفت و دیگر نمیدانم از چه کسانی طلب دارم. بدهکارها میآیند، اما من نمیدانم حساب آنها چقدر است.»
یک هفته قبل هم سیل آمده بود، اما ظاهرا آنقدر شدید نبود که هشداری جدی برای اهالی باشد. آنها وقتی شدت آب را دیدند، مجبور به فرار شدند و بعد از بالای تپههای نیمهشرقی شهر به تماشا نشستند و غصه خوردند. کتابفروشی حیدرپور حالا در حریم رودخانه افتاده است و حتی برای ساخت آن هم مجوز ندارد: «27سال قبل مغازهام در خیابان امام یعنی بهترین نقطه پلدختر بود، اما شهردار وقت برای تعریض خیابان از ما خواست مغازه را تخلیه کنیم و به جای آن در بلوار ساحلی مجوز ساخت تجاری با 32 متر بنا را داد، اما حالا دولت دستور داده است در اطراف رودخانه دیوارهسازیهای بزرگتری انجام شود تا آب بیشتری از آن عبور دهند. طبق این دستور زمین مغاز من در طرح میافتد و هیچ مجوزی برای ساخت آن ندارم. تا به حالا مسئولان زیادی از وزیر مسکن تا معاونان او آمدند و قول همکاری دادند، اما هیچ نتیجهای نداشته است. از همه وعدهها فقط 40میلیون تومان وام، دست ما را گرفت؛ 40میلیون کجا و یکمیلیارد کجا؟»
فکر نمیکردیم کتابها را آب ببرد
ماجرا برای امیر پورنصیر هم تقریبا همینطور رقم خورد. او یکی دیگر از کتابفروشهاست که البته فقط سرمایه کارش را از دست داده است: «شاید حدود 60 تا 70میلیون تومان خسارت به من وارد شد.» برای نصیرپور البته آن روز اصلا توصیفکردنی نیست: «15سال زحمت کشیدم و با هزار بدبختی سرمایه جور کردم، اما از دست رفت. آن روزهای اول مثل کسی بودم که عزیزش را از دست داده و داغدار شده است: «حتی وقتی بالای تپهها بودیم، فکر نمیکردیم همه اجناس را آب با خود ببرد، اما زمانی که برگشتیم، دیدیم اجناسمان رفته است. برخی نهتنها مغازههایشان تخریب شد که حتی زمین مغازههایشان هم حدود 6 متر گودافتاد.» او قبل از عید نوروز 90میلیون تومان هم برای تجهیز کتابفروشی وام گرفته بود و جز خسارتها حالا باید پاسخگوی مدیران بانک مهر اقتصاد باشد که هرازچندگاهی برای پرداخت قسط وامها تماس میگیرند: «قسط عقبافتادهاست و میخواهند پرونده وام را برای پیگیری به وکیل واگذار کنند.»
حتی یک برگه هم نماند
روزگار امیر قدمپور، کتابفروش دیگر پلدختر هم تقریبا همینطور است و شاید کمی بدتر: «ما هم قسمت غربی یعنی در بلوار ساحلی بودیم و وقتی آب تا سه متر درحال گرفتن دیوارههای شهر بود، فرار کردیم، وقتی برگشتیم دیدیم حتی یک مداد و برگه نمانده است.» کتابفروشی قدمپور مثل کتابفروشی حیدرپور به طور کامل تخریب شده است و حالا او هم در انتظار کمکهای دولتی برای ساخت دوباره کتابفروشی است تا در کنار کتابهای نو پویش اهدای کتاب به پلدختر بتوانند بخشی از مشکلاتشان را حل کنند.