شهروند| چهارمین همایش کنکاشهای مفهومی و نظری درباره جامعه ایران به مناسبت یادمان دکتر محمدامین قانعیراد در دانشگاه علوماجتماعی تهران برگزار شد. 90 سخنران در 18 نشست این همایش در چهار سالن دانشکده به مسائل جامعهشناسی در ابعاد مختلف پرداختند. در این همایش محمد توکلی از وضع بیماریهای روانی جامعه ایران گفت و جوادی یگانه که از مدرسان دانشگاه است به شرایط جامعه ایران در دوران قاجار و مسأله عامدانه خود را به حماقت زدن که در میان نزدیکان پادشاهان باب بود، پرداخت. در این همایش حمیدرضا جلاییپور با مقالهای با عنوان موضوع فروپاشی اجتماعی و جایگزین کردن واژه آشفتگی اجتماعی بهجای آن حضور داشت. آخرین سخنران این همایش مهناز علیزاده بود که قالبهای معرفتی اعتیاد و ابژهسازی معتاد در ایران پس از انقلاب اسلامی را مطرح کرد.
چراغ هشدار روشن شده
*محمد توکل نخستین سخنران این همایش بود که پشت تریبون رفت تا از بیماریهای روانی و وضع روانی جامعه بگوید؛ جامعهای که همبستگی و واحد کل بودن مجموعه انسانها اهمیت جامعه را فراهم میآورند. توکلی برای شفافتر شدن موضوع بحث به ارایه آماری از وضع روانی جامعه ایران پرداخت: «38.4درصد جمعیت تهران دچار بیماریهای روانیاند و این رقم قابل توجه و هشداری برای سیاستگذاران است. این رقم در شهر صنعتی مانند اراک به 28.4درصد میرسد؛ شهری که بخش عمده جمعیتیاش را مهاجران روستایی تشکیل میدهند. در واکاوی چرایی این حجم از بیماریهای روانی، مهمترین عامل بیکاری شناخته شده است؛ دلیلی که پشتسر آن تعطیلی 50درصدی صنایعی است که حرفی برای گفتن داشتهاند. البته در کنار بیکاری، اعتیاد، سرقت و اختلافات خانوادگی که همگی معلول یک علت بزرگ هستند را داریم. وضع همسرکشیها و قتلهای خیابانی همگی چراغهای هشداری برای سیستم اجتماعی هستند و وظیفه جامعهشناسان است که این هشدارها را دیده و گوشزد کنند.» توکل با اشاره به گزارش سازمان بهداشت جهانی مبنی بر اینکه در جهان امروز بیماریهای روانی جایگاه نخست را پیدا کردهاند، گفت: «آمارهای مربوط به بیماریهای روانی تهران برگرفته از تحقیقات و مطالعات در شهرهای بزرگ صنعتی بوده. این آمارها که تقریبا در همه بین یکونیم تا دو درصدشان به زنان اختصاص پیدا میکند، گویای این مسأله است که از هر دونیم نفری که روزانه با آنها در ارتباط هستیم، یک نفر بیماری روانی دارد. در چنین وضعیتی گفتن از برنامههای دیگر یا خوشبختی و ... بیشک کمرنگ میشود. » توکل با اشاره به16میلیون و 321هزار و 325 پرونده قضائی که به گفته معاون قوهقضائیه درسال 96 تشکیل شده گفت: «240هزار زندانی آماری است که سازمان زندانها اعلام کرده است؛ یعنی با سرشکن کردن این تعداد پرونده باید گفت هر خانواده ایرانی یک پرونده قضائی دارد و این درحالی است که هرساله چندمیلیون به این تعداد پرونده افزوده میشود. اگر چنین شرایطی چراغ هشدار نیست پس چیست؟ این وضع حاکی از این است که اصل و مبنای یک جامعه به خطر افتاده است، البته راهکارش تربیت روانشناس و روانپزشک یا احداث بیمارستانهای روانی نیست، بلکه بررسی و تحقیق در مورد پارامترهای اجتماعی و ساختاری جامعه است.»
چاپلوسی، مکانیسمی برای بقا
*محمدرضا جوادییگانه، جامعهشناس و مدرس دانشگاه سخنگوی بعدی این همایش بود که اشارهای به جامعه در دوران قاجار داشت تا پاسخ برای چرایی عدم رسیدن به توسعه پیدا کند. این جامعهشناس رسیدن به توسعه را یکی از دغدغههای 200ساله ایران دانسته و گفت: «بیش از 200سال است که دغدغه توسعه وجود دارد، اما سوال اصلی این است که چرا به این توسعه نرسیدهایم؟ شاید یکی از دلایل تصمیمات ابلهانهای است که پادشاهان میگرفتند.» یگانه واژهای جدید برای این نوع رفتار و کسانی که از نزدیکان رضاشاه بودند و میخواستند شرایطشان را حفظ کنند انتخاب کرده؛ «تخرخر».«این یعنی عامدانه خود را به نفهمیدن زدن. فردی که تعمدا خود را تحقیر میکند تا آگاهانه به مکانیسم بقا رو بیاورد..» این مدرس دانشگاه مکانیسم بقای آگاهانه که در آن دوران باب بود را اینگونه تعریف کرده و گفت: «اغلب افراد نزدیک پادشاهان تعمدا خود را به حماقت میزدند تا شاه احساس خطر نکند و از طرفی شرایط بقای خود را فراهم کنند. در چنین شرایطی اینکه کارگزار چگونه بتواند زیست کند و شرایط را برای خود و دیگران قابل تحمل کند از مسائل اصلی است که یکی از راهکارها را میتوان در چاپلوسی یافت. یعنی پایین آوردن خود و بالا بردن پادشاه. کاری که «علم» انجام میداد و با نام خانهزاد امضا میکرد! »
آشفتگی اجتماعی نه فروپاشی
*حمیدرضا جلاییپور، سخنران بعدی بود که در گفتههایش سعی داشت ثابت کند جامعه ایران فروپاشیده نیست و تنها دچار آشفتگی اجتماعی است؛ وضعیتی که اغلب جوامع به آن دچار هستند. جلاییپور یکی از خدمات جامعهشناسی را تحلیل کلان از شرایط جامعه دانست و گفت: «جامعه مجموعهای پیچیده است و از این منظر یکی از مفاهیم تحلیلی که در مورد جامعه ایران به کار میرود، مفهوم فروپاشی اجتماعی است. البته من نگاهی انتقادی به این مفهوم دارم و معتقدم باید واژهای را به کار ببریم که همین نگرانی از آسیبهای اجتماعی را نشان بدهد.» این جامعهشناس در ابتدای بحث به استنادات گروهی که از مفهوم فروپاشی اجتماعی برای جامعه ایران استفاده میکنند، اشاره کرد، تا در ادامه بتواند مفهوم تازهای برای آن ارایه دهد: «کسانی که مفهوم فروپاشی اجتماعی را برای ایران به کار میبرند، دو سری استنادات دارند؛ یکی نهادهای اصلی جامعه خوب کار نمیکند؛ نهاد خانواده، اقتصاد، فرهنگی و مذهبی و حتی نهاد دولت. یکسری این است که ارتباط افراد با هم و با نهادها وضع خوبی ندارد. 78درصد به نهادهای عمومی اعتماد ندارند، اگرچه امیدی هم به آنها ندارند.» جلاییپور فروپاشی اجتماعی را واژه تندی دانست و گفت: «باید با احتیاط این مفهوم را به کار برد. با توجه به 20 شاخص اجتماعی و اقتصادی 180کشور جهان میتوان ایران را جامعهای متوسط معرفی کرد؛ به این معنا که بعضی شاخصها بهگونهای است که ایران جزو 40کشور بالاست؛ امنیت، آموزش، بهداشت و درمان، امید به زندگی و تولید هنری مخصوصا تولید سینمایی. در شاخصهایی هم پایین هستیم همانند؛ فساد، عدمشفافیت، تورم، کارایی سیستمهای عمومی، کسبوکار و حضور زنان در مناصب رسمی اداری. با این اوصاف جامعهای که متوسط است، نمیتواند فروپاشیده باشد.» این مدرس دانشگاه به سیل 98 که بزرگترین سیل قرن حاضر بود، اشاره کرد و گفت: «جامعه را باید موجود زندهای تصور کنیم. در سیل اخیر 63درصد مردم در شرایط رکود تورمی و تعصیلات نوروزی به این سیل واکنش نشان دادند؛ معدلی که بالای متوسط جهانی است، بنابراین نمیتوانیم بگوییم جامعه ایران فروپاشیده است و بهتر است از واژه آشفتگی اجتماعی استفاده کنیم؛ واژهای که بهداشتیتر است.»
قدرت در دست کلینیکها، کمپها و سمنها
*مهناز علیزاده بهعنوان آخرین سخنران به قالبهای معرفتی اعتیاد و ابژهسازی معتاد در ایران پس از انقلاب اسلامی پرداخت و مدل و وضع اقتصادی حاکم در جامعه ایران را بیشتر مایل به این دانست که معتادان را به خانواده محول کند تا دولت. «سیاست اجتماعیکردن امر مبارزه با موادمخدر» بهعنوان تبلور همدلی و همزبانی دولت و ملت از سال 1391 تاکنون مطرح شده است. علیزاده در گفتن از اعتیاد به سهم مراکز دولتی و غیردولتی در کاهش آسیب اعتیاد پرداخت و گفت: «سهم مراکز غیردولتی درمان و کاهش آسیب در سال 92 معادل 93درصد و مراکز دولتی معادل 7درصد بوده، همگی این موارد نشاندهنده واگذاری اموری است که تا دیروز جزو وظایف دولت برای سعادت جامعه تلقی میشد و امروز در نتیجه حاکمیت تام منطق سرمایه، به خانواده و مردم واگذار میشود، تا از هزینه دولت بکاهد. روانپزشکان با مقرراتزدایی در شرایط مجوز کلینیکها و مراکز درمانی در سازمان بهزیستی شرایط شکلگیری پزشکی آزاد را در این دوره فراهم میآورند . در امتداد آن دورههای دو یا سه هفتهای آموزش ترک اعتیاد موجب شده از سال 81 تاکنون حدود 20هزار نفر نیروی کار اعم از پزشک، روانشناس، مددکار، مشاور و روانپرستار در حوزه اعتیاد اشتغال یافتهاند.» این سخنران سهمیه متادون را هم یکی از ابعاد بحث حوزه اعتیاد دانسته وگفت: «تولید حجم 95درصد از پزشکان حوزه اعتیاد در بخش خصوصی و تشکیل هویت صنفی آنها به واسطه سهمیه متادون و از طرفی کنارکشیدن بخش دولتی به دلیل عدمپوشش بیمههای دولتی در حوزه درمان اعتیاد و در نظر نگرفتن بودجه برای کلینیکهای دولتی در وزارت بهداشت و ستاد نشان میدهد بخش خصوصی از طریق تعلل دولت توانسته تمام کارویژههای دولت را از طریق کلینیکها و کمپها جذب کند و همچنین کنترل ملت را هم از طریق اجتماعیکردن مبارزه با اعتیاد در سال 91 به دست گیرد. درواقع نه دولت و نه مردم هیچکدام در حوزه اعتیاد قدرت ندارند و قدرت نزد کلینیکها، کمپها و سمنهاست،»