سیامک رحمانی سردبیر
وضعیت از بحران هم گذشته است. داریم از دست میرویم. از روز گذشته و با آغاز انتشار مطبوعات در سال جدید، شاهد شرایطی بودیم که البته قابل پیشبینی بود اما باز هم شوکهمان کرد. بالارفتن قیمت روزنامهها تا دوبرابر، کمشدن صفحات بسیاری از نشریات یومیه و تعدیل فلهای روزنامهنگاران، اگرچه در تناسب با وضع اقتصادی کشور اتفاق میافتد، اما حالا که صابونش به تن خودمان خورده، دردناکی و عمقش را بیش از همیشه احساس میکنیم. خودمان را گول نزنیم؛ به تیراژهای بالایی که به گوش میرسند و به دلگرمیدادن بعضی مقامات هم تکیه نزنیم. نه احتمالا که تحقیقا مطبوعات وخیمترین دوران تاریخی را تجربه میکنند. همکاران ما از کار بیکار میشوند. نشریات لاغرتر و طبیعتا از نظر محتوایی نحیفتر میشوند و همه اینها به نفع هیچکس نیست جز کسانی که از شفافیت و حقیقت فراریاند.
میتوان درباره همه راهکارهای فضایی یا عینی صحبت کرد که میتوانست یا میتواند از شعلهکشیدن قیمت روزنامهها و از ریزش حجم و صفحات جلوگیری کند، میتوان بیانیه صادر کرد. از رفتار غیرحرفهای در برخورد با روزنامهنگاران نوشت و برایشان مرثیه خواند. راههای دیگری هم هست، اما به نظر نمیرسد هیچکدام بتوانند در مقابل سیلی بایستد که راه افتاده و زندگی مطبوعات و روزنامهنگاران را با خود میبرد. هیچ چشماندازی نیست و تنها باید به شاخههای نازک و کمرمق امید چنگ بزنیم و کمی بیشتر مقاومت کنیم. باید به ادامه زندگی فکر کنیم و امیدوار باشیم که اوضاع بر این مدار نماند، که گشایشی شود و نوری بتابد.
اگر کسی هست که میتوان مخاطبش قرار داد، که باید ملجأ و پناه این جماعت و این مجموعه باشد، مسئول فرهنگ کشور است. با وزیر ارشاد و مدیرانش و کسانی که دستی بر این آتش دارند، باید صحبت کنیم که شاید تنها کسانی باشند که از حال ما و چاپخانه و گیشه روزنامهفروشی خبر دارند. حرف هم این است که آخرین روزنهها را باز نگه دارید، که فکری به کار بندید. میدانیم که کفگیرها دارد به ته دیگ میخورد، اما در این شرایط است که بیش از همیشه باید تمهیدی به کار بندید. اگر درگذشته برای سهلگیری و خاصهخرجی، برای حمایتهای گشادهدستانه سفرهای مهیا بود، حالا مسئولیت شماست که به فکر بدنه جدی مطبوعات و روزنامهنگاران حرفهای و باتجربه باشید تا از دست نروند. شمایید که میتوانید بار دیگر به فهرستها نظری بیندازید و کمی دلسوزانهتر، کمی هوشمندانهتر، آب باریکهای را که مانده، امتیازات حداقلی را که میتوان داد، صرف نگهداری از مطبوعات واقعی کنید. روزنامههایی که تحریریه دارند و برای تهیه مطلب و برای هریک ورقی که بخرند و چاپ کنند و روی کیوسک بفرستند، جانشان به لبشان میرسد.
این حرفها شوخی نیست. روزنامهها دارند یکییکی چراغ را خاموش میکنند. کار از سفتتر بستن کمربندها گذشته است. کار از با سیلی سرخ نگهداشتن صورتها گذشته است. اگر قرار باشد در این شرایط هم مدیر و مسئول فرهنگی به داد فرهنگ و نشر و نویسنده نرسد، وقتش کی خواهد بود. امسال را با عنوان «رونق تولید» نامگذاری کردهاند و لابد متولیان فرهنگ حواسشان هست که تولید فقط به قوت روزانه خلاصه نشود، که ذهن و روان آدمی هم هست و سیرابکردنش نیاز به «تولید» دارد. با هر ترفندی که میدانید، امسال در کنار نشریات باشید تا اگر این تولید رونق هم نمیگیرد، آخرین نفسها را نکشد. ما که دیگر نمیدانیم با چه زبانی باید گفت. با که باید گفت و چه باید کرد. شما که بر صندلی نشستهاید، برای این زورق درحال غرق فکری بکنید. برای نسل و کاغذی که دارند بر آب میروند.