حسام حیدری طنزنویس
طنزنویسی کار سختی است. اما طنز ننوشتن سختتر است. بهخصوص در این برهه حساس کنونی که همه چیز بوی طنز میدهد.
روزنامه قانون دیروز توقیف شد و به تبع آن انتشار ضمیمه طنز بیقانون هم که جزیی از این روزنامه بود، متوقف شد. من به خاطر از کار بیکار شدن جمع زیادی از روزنامهنگاران روزنامه قانون متأسف و ناراحتم ولی چون شهرونگ صفحه طنز است و چون خودم را بخشی از خانواده بیقانون میدانم، خواستم امروز به جای ستون همیشگی در این رابطه بنویسم:
گروهی گفتند: «توقیف روزنامه کار خوبی نیست چون شب عید تعداد زیادی نویسنده و طنزپرداز بیکار میشوند.» ولی من فکر میکنم این بخش قضیه آنقدر نگرانکننده نیست. طنزپردازان بیقانون آنقدر حرفهای و کاربلد هستند که خیلی زود در روزنامه یا رسانه دیگری مشغول به کار شوند و در طول این سالها آنقدر بیکاری کشیدهاند که بدانند در روزهای بیکاری چطور باید گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. (جدای از آن، شما که غریبه نیستید، طنزنویسی واقعا آنقدر هم درآمدی ندارد که قطع و وصل شدنش تأثیری روی زندگی کسی بگذارد) ولی چیزی که نگران کنندهتر است آن بخش قضیه است: «اینکه کسی از متوقف شدن طنز و نقد نگران و ناراحت نشود. اینکه مردم حس کنند بدون طنز میتوانند زندگی کنند. اینکه جامعه حس کند به طنزنویس و منتقد نیازی ندارد و بود و نبودش تأثیری در چیزی نمیگذارد.»
رفقای من در بیقانون بیکار نمیمانند. ناشرها، تهیهکنندهها، مدیرمسئولها و ... مثل برق روی دست میبرندشان و هر جا که باشند میدرخشند ولی باید نگران شد برای جامعهای که طنز قوی ندارد و برای مسئولانی که طنزنویس را طفیلی میدانند. مسئولانی که خیلیهایشان صفحه اینستاگرام بیقانون را نیز پیگیری میکنند، باید سختشان باشد که یک روز کاریکاتور خود را آنجا نبینند. باید نگران باشند که چرا یک روز سخنرانی کردند و کسی با حرفهایشان شوخی نکرد. این مسأله سادهای نیست. راحت از کنارش رد نشوید.
ما طنزنویسها نه آنچنان روزنامهنگاریم و نه آنچنان خبرنگار. صنف و تشکیلات هم نداریم. ولی از صبح تا شب دنبال سوژهایم که حرفی بزنیم و مردم را بخندانیم. حتی اگر نقد درست و حسابی هم نمیکنیم، در این دوران صفهای طویل، حداقل یک کمی دل مردم را شاد میکنیم. جامعه ما به چه چیزی بیشتر از شادی در این دوران احتیاج دارد؟ با طنزنویسها مهربان باشیم.