اینکه هرکس به خاطر داشتن چند گوش شنوا درباره مسائل مختلف اظهارنظر کند، انگار توی خون ماست، از راننده تاکسی گرفته تا فعالان سیاسی و فلان مقام موثر کشوری و لشکری. بعضی از این اظهارنظرها بیشتر از طرف آنهایی بوده که شنونده بیشتری داشتهاند، جنجالهای زیادی هم به راه انداختهاند و در مواردی هم، حتی بحران درست کردهاند. خیلی وقتها هم این کارشناسان همه چیزدان پا را از تحلیل فراتر گذاشته و وارد مقوله خبررسانی هم شدهاند و بعد که معلوم شده خبرشان از بیخ و بن دروغ بوده، اعلام کردهاند که فلانی این خبر را به ما داد و ما بیتقصیریم و این هم تکذیبیهاش اما خب خبر منتشرشده مثل همان آب رفته از جوب است که هیچوقت برنمیگردد. نمونه نزدیکش حرفهای محسن رضایی درباره تغییر در سیستم تامین آب اهواز بود که اصلا ریشه و اساس درست و حسابی نداشت. کمی که عقب برویم، به فاجعهای مانند پلاسکو میرسیم که هرکس از راه رسید، درباره تعداد کشتهها، علت حادثه، حجم خرابی و... اظهارنظر کرد و کار تا جایی بالا گرفت که آتشنشانی اعلام کرد خبرها را فقط و فقط سخنگوی این سازمان اعلام میکند اما این تمهید هم بازار حرفهای غیرکارشناسی که نه از زبان مردم کوچه و بازار بلکه از زبان فلان مسئول بیرون میآمد، کساد نکرد. این ماجرا در مورد زلزله کرمانشاه هم عینا تکرار شد. در مورد چالشهای پیچیدهای که کشور در سالهای اخیر با آنها روبهرو بوده هم، شاهد همین وضع بودهایم؛ مثلا در مورد سند 2030 تعدادی از نمایندههای مجلس که قاعدتا باید به این طرح مسلط میشدند، چنان حرفهای بیربط دربارهاش زدند که کار به افشاگری از طرف محمود صادقی رسید و او با نامبردن از تعدادی از نمایندهها اعلام کرد که خودشان اقرار کردهاند که اصلا جزوه مربوط به طرح را نخواندهاند، بعد از آنهم همین ماجرا را در مورد توتال وCFT و FATF و... دیدیم. احتمالا همه اینها باعث شده که اخیرا تعدادی از مسئولان همدیگر را به سکوت یا حداقل حرفزدن براساس مستندات و مطالعه دعوت کنند. همین دیروز کاظم جلالی، نماینده مردم تهران که رئیس مرکز پژوهشهای مجلس هم هست، گفت: «مسئولان باید تلاش کنند در شرایط فعلی کمتر کشور، حرف بزنند و حرفهای لازم و ضروری را برای کشور مطرح کنند و حرفها هم باید مستند باشد. در شرایط فعلی کشور نیازمند ثبات، آرامش و همفکری و همافزایی هستیم، لذا نباید حرفهایی که ذهنها را به سمت مسائل اختلافی سوق میدهد، مطرح شود.»
این دعوت به سکوت چند روز پیش با یادداشتی از محسن رنانی، اقتصاددان شروع شد که اول از همه از خودش شروع کرد و از لزوم سکوت گفت. هدف او از اعلام سکوت، تلاش برای نپراکندن ناامیدی بود. او در بخشی از یادداشتش با عنوان «سکوت ملی، امید ملی» نوشت: «برای اینکه «امید ملی» بازسازی شود، نیازمند آنیم که دستکم برای مدتی دست به «سکوت ملی» بزنیم. با سکوت ما هیچ چیزی از دست نمیرود و هیچ خبری نمیشود. جامعه ما بیش از نیاز به دانستن اخبار، نیازمند فرصت تفکر است، نیازمند فرصت گفتوگو و نیازمند فرصت برای آرامش است. ما جامعهای ناصبور، ناآرام و نگران داریم، با انبوه خبرها و تحلیلهای یأسآور بمباران میکنیم. فرصت بدهیم مردم تنفس کنند، فرصت بدهیم مردم آرامش بگیرند. در آرامش عقلها هم بهتر کار میکنند.»
نمونههای مشابه دیگری هم وجود دارد؛ از دعوت محمدعلی ابطحی و حسامالدین آشنا از سردار نقدی برای مطالعه بیشتر درباره کوروش یا حداقل سکوت، گرفته تا توییت دبیر شورای اطلاعرسانی دولت درباره اینکه چهرههای مختلف دست از اعلام خبر درباره زلزله جدید کرمانشاه بردارند و کمی سکوت اختیار کنند. حالا باید دید این موج جدید برای دعوت به سکوت همدیگر جواب خواهد داد یا رویه همان خواهد بود که تا الان بوده است.