| سیما فراهانی | روزنامهنگار|
داستان گنج و زیرخاکیهای عتیقه از روزگاران قدیم وجود داشت. همان روزگاری که نه تکنولوژی بود نه سطح سواد و نه جامعه تا این حد پیشرفت کرده بود. حالا اما این داستان همچنان ادامه دارد. آن هم در جامعهای که مردمانش همه تحصیلکرده و با تمام زوایای خطرناک این قصه آشنا هستند.
هنوز هم هستند کسانی که بیل و کلنگ به دست راهی مناطقی خطرناک میشوند، جان خود را کف دستشان میگذارند و برای به دست آوردن گنج هر خطری را به جان میخرند. دو روز پیش بود که 3نفر در مازندران، در رویای به دست آوردن گنج درون عمق 20 متری زمین دفن شدند. نه به پولی رسیدند و نه زندگیشان از این رو به آن رو شد.
فقط جان خود را از دست دادند. طمعی ترسناک و خطرناک که همچنان جان میگیرد و پایان خوبی ندارد. نه عتیقهای هست، نه پولی و نه گنجی؛ بعضیها هم هستند که از همین طمع مردم سوءاستفادههای عجیبی میکنند. چند وقت پیش بود که دو مرد تحصیلکرده را دستگیر کردند.
مهندسانی که 2 هزار دستگاه گنجیاب خراب را تعمیر کرده و آن را به گنج دوستان میفروختند. گازگرفتگی، انفجار، مدفون شدن و حتی خیانت و جنایت همیشه در کمین این گنج دوستان است و با این وجود، طمعها تمامی ندارد. رویای یک شبه پولدار شدن حتی به کانالهای تلگرامی هم کشیده شده، تا استاد، راهنما و باستانشناسها مشورت گنجیابی دهند.
این در حالی است که ایجاد اشتیاق به گنجیابی باعث ضربههای جبران ناپذیر هم به خود فرد و هم به داشتههای تاریخی کشور میشود. سودجویان با استفاده از این فرصت و کمبود نظارت دقیق سازمان میراث فرهنگی با تعرض به محوطههای باستانی شناخته شده و ناشناس ضمن تخریب آنها، لایههای باستان شناسی را هم از بین میبرند.
گنجیابان به صورت غیرقانونی آثار تاریخی را تخریب میکنند تا گنج و ثروت بادآوردهای را به دست آورند.
هرچند میراث فرهنگی تلاش میکند تیر این گنج دوستان به سنگ بخورد، اما این طمعکاران، از هر فرصت و روشی استفاده میکنند تا گنجهای تاریخی را غارت کنند. سال ٩٤ تنها در استان مازندران ٢٢٠ گنجیاب دستگیر شدند. این افراد با تشکیل ٥٠ باند حفاری غیرمجاز یا خرید و فروش اشیای عتیقه فعالیت میکردند.
این درحالی است که در سال ٩٣، ٤٠ باند حفاریهای غیرمجاز و خرید و فروش اشیای تاریخی در استان مازندران وجود داشت و ١٦٥نفر دستگیر شدند. با اینکه معمولا تیرشان به سنگ میخورد، باز هم ریسک خطرناک را میپذیرند و به دل خاک و بیابان میزنند. پایان داستان تلخ است، اما باز هم هیچ چیزی باعث انصرافشان نمیشود.