الناز محمدی روزنامهنگار
«ما را مثل عقرب بار آوردهاند؛ مثل عقرب. ما مردم صبح که سر از بالین ورمیداریم تا شب که سر مرگمان را میگذاریم، مدام همدیگر را میگزیم. بخیلیم، بخیل، خوشمان میآید که دیگران را خوار و فلج ببینیم. اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را میجود. تنگنظریم، ما مردم. تنگنظر و بخیل. بخیل و بدخواه. وقتی میبینیم دیگری سر گرسنه زمین میگذارد، انگار خیال ما راحتتر است. وقتی میبینیم کسی محتاج است، اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه خاطرجمعی ماست. انگار که از سر پا بودنِ همدیگر بیم داریم.»
سال 57 که محمود دولتآبادی، شروع به نوشتن «کلیدر» کرد، بعضی از ما مردم را خوب شناخته بود؛ آن هم در زمانی که هنوز اینترنتی نبود و قرار نبود شبکههای اجتماعی در ایران آدمها را با همه قضاوتها و بیرحمیشان به جان هم بیندازد. دولتآبادی در کتابش قصه زنی را نوشت به نام «مارال» که مدام در معرض اتفاقها، بیرحمیها، قضاوتها و البته عشقها و دنیای درونی او است و حالا از این «مارالها» در شبکههای اجتماعی که سرآمدشان اینستاگرام است، کم نیستند؛ زنانی که قصهشان به قول براهنی، «ورد زبان مردم دنیاست»، نمونه اخیرش؟ همین خانم «آناشید حسینی»، زنی که عروس خانواده سفیر ایران در دانمارک است و مراسم عروسی مجللش، اینستاگرامنشینهای همیشه در صحنه و فعال را سرگرم کرده و سوژه جدید دادگاههای مجازیشان شده است.
«آناشید حسینی» زنی است با فالوئرهای بسیار در اینستاگرام و البته فعال در حوزه مد و پوشاک؛ تا اینجای کار تا همین چند هفته پیش مشکلی نداشت، اما از وقتی مشخص شد او عروس سفیر ایران در دانمارک است، با وضع مالی خوب، دشمنانش یکی یکی از راه رسیدند و همین هفته پیش آنقدر به او حمله کردند و فحش دادند که حتی مجبور شد قسمت نظرات پستهایش را ببندد و در استوریهای متوالی به قضات نگران مجازی توضیح دهد. اما این توضیحات چارهساز نشد و حالا برگ دیگری از حملهها به او شروع شده است؛ از دو روز پیش کاربران اینستاگرام در بعضی صفحههای پرطرفدار، عکسهایی را منتشر کردهاند که گفته میشود تصویر «آناشید» است و این بار بدون حجاب؛ تصاویری که البته صحتش محل شک بسیار است.
حالا موضوع دو پاره شده است: یک، وضع مالی خوب زنی که همسر یک «آقازاده» است و دو، باحجاب بودن او؛ پس یک بار دیگر نوع پوشش یک زن محل داغتری است برای بحث، تسویهحساب و تحقیر، آن هم در کنار انواع تبعیضهایی که زنان در ایران تجربه میکنند. باز هم مثل تعداد دیگری از زنان معروف در ایران، اینکه زنی روسری سرش کند یا نکند، در زندگی خصوصیاش چطور باشد و در زندگی عمومی چطور و اینکه درباره حجابش صحبت کند یا نه، جایی است برای به زبان آوردن سخنانی که هیچکس دوست ندارد شبیهاش را بشنود. در همه سالهایی که از پرطرفدارشدن شبکههای اجتماعی در ایران گذشته، از این نمونهها کم نبوده؛ مردم بارها و بارها در این شبکهها از افراد معروف معمولی و غیرمعمولی انتقام گرفتهاند و در این میان، تعداد زنان قربانی، کسانی که برای خصوصیترین فعالیتها و نوع پوشششان باید پاسخگو میبودند، خیلی بیشتر بوده و حالا سوال اینجاست: «آناشید» و زنان شبیه او چرا باید آنطور که فالوئرهایشان میخواهند از آنها به دلیل ظاهرشان عذرخواهی کنند و آیا اساسا زن بودن و نوع پوشش او، مزید بر مورد هجمه قرار گرفتن در کنار اینفلوئنسر بودن است؟ پاسخ بله است؛ بیهیچ چون و چرا.