پژوهشهای باستانشناسی نشان میدهد که بافندگی از نخستین حرفههای صنعتی و حتی از سفالگری قدیمیتر است و ساکنان فلات ایران در زمره نخستین ابداعکنندگان این فن بودهاند. یافتههای باستانشناسی تپه سراب و غاز کمربند نشان داده که در فاصله 9هزار تا 7هزار قبل از میلاد، پشم از نخستین الیاف مورد استفاده در پارچهبافی بوده است. از سده سوم تا اوایل سده هفتم میلادی، بافندگی ایران دارای اعتبار و منسوجات ابریشمی آن به دلیل داشتن نقشهای پرشکوه و رنگهای شفاف ممتاز بود. کشف پارچههای ابریشمی و پشمی ایران در ترکستان چین، ژاپن، قفقاز، فرانسه، سوریه، مصر و ایتالیا این امر را ثابت میکند.
بافت پارچههای طرحدار با نقوش هندسی و گیاهی نیازمند دستگاههای بافندگی کارآمد بود. کمبود منابع تصویری و نوشتاری امکان قضاوت درباره کم و کیف دستگاههای بافندگی دوره اشکانی و ساسانی را دشوار میساخت. با این همه وجود پارچههایی با طرحهای گیاهی، جانوری و هندسی که از دوره ساسانی خاصه از پایان این دوره باقی مانده است، وجود دستگاههای بافندگی تکاملیافتهتری را نسبت به چین تأیید میکند. در دوره اسلامی هم دوک نخ، چرخ نخریسی و دستگاه بافندگی مهمترین ابزارهای بافت بودند. مسکویه احتمالا به چرخ نخریسی در یکی از شهرهای عصر آلبویه اشاره دارد که نشاندهنده کارایی بالای این دستگاه است. این دستگاه در دوره اسلامی هم با پیشرفتهای فنی همراه بود؛ ازجمله تکامل رکابهای مخصوص بالا و پایینبردن متناوب تارها با حرکت پا که تواناییهای بافنده را به مقدار زیاد افزایش میداد. درواقع پارچهبافی پیشروترین صنعت ایران و دنیای اسلام بوده است که بهتدریج بسیار گسترده شد و حجم تولید شمار شاغلان آن افزایش یافت.
در اوایل قرن چهارم در خوزستان دهها کارگاه دایر بود و شوش و اهواز پارچههای پنبهای مخصوص عمامه و ابریشم برای انواع جامه و چادر و روسری تولید میکردند. خراسان و شهرهای شمالی گیلان، مازندران و گرگان هم در سدههای چهارم و پنجم از مراکز مهم تولید پارچه و لباس بودند. با حمله مغولان به ایران در سده هفتم مراکز مهم بافندگی مانند ری و نیشابور از بین رفت و مراکز جدیدی در کاشان به وجود آمد. از دوره تیموری بهندرت منسوجی باقی مانده است و مراکز سنتی پارچهبافی در سالهای هجوم مغولان از بین رفتند. بعد از گذر سالها حضور دولت صفوی، پارچهبافی ازجمله مهمترین صنایع مورد توجه پادشاهان صفوی بود و شاه عباس صنایع بافندگی را به اوج رساند و سازمان ابریشمبافی کشور را زیر نظر گرفت. با سقوط صفویان در 1135، صنعت پارچهبافی دچار رکود کامل شد. اندک رونق دوران نادرشاه هم زودگذر بود و با مرگ او صنایع بافندگی رو به انحطاط گذاشت. با روی کار آمدن قاجاریان در 1193 تولید پارچه در کرمان و یزد (پارچه ابریشمی) و اصفهان (پارچه نخی) رونق گرفت. در اوایل این دوره پارچه ایرانی در رقابت با پارچههای هندی و اروپایی بود. ورود پارچههای نخی اروپایی در اواسط سده سیزدهم که بسیار ارزان بودند، پارچهبافی ایران را با خطر مواجه کرد. ورود این پارچهها سبب واکنشهایی از طرف بعضی دولتمردان قاجار شد. عباس میرزا، نایبالسلطنه فتحعلی شاه تصمیم به ساخت کارخانه پارچهبافی برای رفع نیازهای ارتش گرفت و به همین دلیل یک کارخانه ماهوتبافی از روسیه خرید و در شهر خوی تأسیس کرد. در کنار محصولات ماشینی داخلی و پارچههای وارداتی، کارگاههای سنتی هم کماکان در شهرهای مختلف ایران چون کرمان، اصفهان، شیراز، یزد و کاشان فعال بودند.
در دوره قاجار تغییراتی در شیوه طرح و نقشها به وجود آمد. بهتدریج طرحهای چهره و پیکره آدمها منسوخ و به جای آن نقش گلهای سرخ تمامشکفته با پرندگان کوچک و نقش گل و بلبل ظاهر شد.