تا پیش از این به بیش از صد کشور دنیا سفر کرده بودم که جای ایران در این لیست بسیار خالی بود. خوشحالم که به این کشور هم آمدم؛ البته چندان با فیلمهای ایرانی آشنا نیستم و فقط فیلمهای کیارستمی و فرهادی را تماشا کردهام. دوست صمیمیام ویتوریو استورارو که در سالهای اخیر به همراه مجید مجیدی فیلم محمد را مقابل دوربین برده، برایم تعریف کرده که از حاصل این همکاری بسیار راضی بوده است. در سالهای اخیر حتی از دوران جوانیام هم به مراتب پرکارتر بودهام و میتوانم بگویم که سالی بیش از صد پیشنهاد سینمایی دارم. همه از من میپرسند که کی بازنشسته میشوم؛ در پاسخ باید بگویم قصد ندارم حداقل تا 10 سال آینده بازنشسته شوم. تازه میخواهم چند فیلم هم شخصا کارگردانی کنم.
من متعلق به دورانی هستم که شان کانری با ایفای نقش جیمز باند به شهرت رسید و با وجود بیشمار فیلمهایی که بعدتر بازی کرد، برای همه جیمز باند بود و این موضوع در مورد من هم صدق میکند. من فیلمهای زیادی بازی کردم ولی همچنان همه جا مرا با جانگو به خاطر میآورند. در آمریکا 5 یا 6 کمپانی بزرگ وجود دارد مثل برادران وارنر و پارامونت و... که تولیدات اصلی دستشان است. در صنعت سینمای آمریکا نخست بازیگر انتخاب میشود. بررسی میکنند ببینند کدام بازیگر فیلمهایش بفروش است و گیشه دارد. مرحله بعد، انتخاب کتابهای پرفروش و بعد هم پیداکردن فیلمنامهنویسی است که بتواند اثر اقتباسی خوبی خلق کند؛ البته که گاهی هم فیلمنامهها قصه اوریجینال دارند. به جز 5، 6 کارگردان مولف آمریکایی ازجمله الیور استون که از میهمانان جشنواره جهانی فجر امسال است و وودی آلن و... معمولا بیش از 90درصد کارگردانهای آمریکایی کارمندهایی هستند که به استخدام استودیوها درمیآیند. برای مثال اگر دعوایی بین بازیگر و کارگردان رخ بدهد، قطعا این کارگردان است که از سر صحنه اخراج و ادامه همکاری با او منتفی میشود. وقتی پذیرفتم در فیلم ورنر فاسبیندر بازی کنم، نخستین سوالی که پرسیدم این بود که میخواهی این شخصیت را چطور برایت بازی کنم و جوابش این بود که تو هر طور خودت صلاح میدانی نقش را اجرا کن و اگر جایی نیازی شد، با هم صحبت میکنیم. دیگر حتی یک کلمه هم چیزی نگفت. آدمی خجالتی بود. یک روز مرا به منزلش دعوت کرد و دیدم یک مجموعه چهلتایی از فیلمهایی که تا آن روز بازی کرده بودم را گردآوری کرده بود. از هوادارنم بود. اندی وارهول هنرمند معروف آن دوران هم همیشه سر صحنه فیلمبرداریمان حضور داشت. اسپنسر تریسی در سالهای جوانیم الگویم بود. دلیلش هم سادگی این بازیگر بود؛ ولی چند سال بعد، شانس آن را داشتم که با لارنس الیویه همبازی شوم. او میگفت تو مرا یاد جوانی خودم میاندازی. فیزیکی داری که همیشه میتوانی نقش قهرمانها را بازی کنی. او به من گفت باید سالی یک فیلم بازی کنی و مطمئن باشی قرار است موفق باشد و تکراری نباشد. الیویه گفت بازیگر باش و ریسک کن! بالا و پایین خواهی داشت ولی ثمرهاش را در بلندمدت خواهی دید. من در دورانی به دنیا آمدم که کاریزما ویژگی اصلی بازیگران همنسل من و نسل قبلی بود. از پل نیومن و مارلون براندو و کری گرانت گرفته تا آلن دلون و خود من فرانکو نرو همگی کاریزما داشتیم. سالها پیش عدهای به من گفتند تو دیگر به چیزی که میخواستی رسیدی و تمام شد. جواب من این بود که فقط وقتی مرا در تابوت گذاشتید، میتوانید بگویید، رسیدم. انسان باید تا آخرین لحظه پیش از مرگ هم برای بهترشدن و تعالی زحمت بکشد. اگر روزی برنده اسکار بهترین بازیگر بشوم، این جایزه را تقدیم میکنم به همه بازیگران مستعد دنیا چه زن و چه مرد که متاسفانه به قدر کافی شانس نیاوردند.