محمد ابراهیمی کارشناس نفت
وقتی که وزیر نفت وعده افزایش برداشت 300میلیون مترمکعبی از میدان گازی پارسجنوبی را داد، خیلیها نگاه بدبینانهای به این وعده داشتند و تحقق آن را مشروط به «اما و اگر» میدانستند. این وعده بیش از 3 سال قبل داده شده بود؛ اما حدود 3 ماه قبل از زیر سایه «وعده» بیرون آمد و ردای «تحقق» پوشید.
در سال 1392 میزان تولید گاز از فازهای پارسجنوبی به زحمت به 250میلیون متر مکعب در روز میرسید. بهتدریج با بهرهگیری از تعداد 11 فاز دیگر، رقم فوق مرز 580میلیون متر مکعب در روز را پشت سر گذاشت؛ یعنی تولید گاز در پارس جنوبی در سال 96، نسبت به پنج ماه نخست سال 92 چیزی حدود 2.4 برابر افزایش یافته است.
همچنین با بهرهبرداری از فازهای 17 تا 21 پارسجنوبی 170میلیون مترمکعب گاز ترش به ظرفیت تولید گاز کشور افزوده شد. برنامه وزارت نفت آن است که با تکمیل فازهای باقیمانده پارسجنوبی تا پایان سال ٩٧، ظرفیت تولید گاز کشور در این میدان به حدود بالای 730میلیون مترمکعب در روز برسد.
در ادبیات نفت معمولا هنگام ارايه آمار تولید پارسجنوبی از عبارت «بدون احتساب فاز 11» استفاده میشد؛ اما اکنون با امضای قرارداد کنسرسیوم توسعه فاز 11 دیگر عملا این عبارت نیز از متن گزارشها زدوده خواهد شد. اهمیت این قرارداد به دو لحاظ است:
ابتدا بهخاطر آنکه درواقع نخستين قرارداد از نوع مدل جدید قراردادهای نفتی ایران (موسوم به IPC) بوده و دیگری به خاطر آنکه بزرگترین قرارداد با منشاء خارجی در عرض حداقل دو دهه اخیر در صنعت نفت نیز به شمار میرود.
در یک نگاه جامع، اصول دهگانهای بر مدل جدید قراردادی حاکم است که عبارتند از «حفظ حاکمیت و مالکیت دولت بر مخازن نفت و گاز»، «حفظ حداکثری منافع ملی»، «انطباق با قوانین و مقررات داخلی کشور»، «ایجاد شرایط برد-برد برای طرفین قرارداد»، «همسوسازی منافع طرفین»، «ثبات و پایداری روابط قراردادی طرفین»، «همکاری در انجام عملیات توسعه و تولید»، «بهرهبرداری بهینه و کارآمد»، «بهبود روند انتقال فناوری» و «بینالمللیشدن صنعت نفت کشور».
هرچند برای هرکدام از این ویژگیها میتوان دلایل و اهداف و ضرورتهای متعددی را ذکر کرد که خود بحث مفصل دیگری است.
در ابتدای کار شرایط بهگونهای بود که فرآیند تأمین مالی میبایستی از چند ناحیه با چالشهای جدی مواجه شده و بر آنها غلبه میکرد. این ناحیهها عبارت بودند از «محدودیتهای مقداری»، «هزینههای تأمین مالی» و بالاخره «عامل ریسک و کاهش وزن آن». به همین خاطر ضرورت داشت که سرمایهها و منابع، به آن دسته از بخشهایی هدایت شوند که بیشترین نیاز را دارد. دستاندرکاران صنعت نفت در دولت یازدهم به خوبی آگاه بودند که توسعه صنعت نفت بدون اولویتبندی فازها ممکن نیست؛ لذا از همان ابتدا رویکرد فوق در شیوه مدیریت طرحها مورد توجه و اجرا قرار گرفت.
به دنبال اتخاذ این رویکرد، فاز 12 بهعنوان بزرگترين طرح توسعه اين ميدان ازجمله این اولویتها بود که در اسفند ماه 1393 به بهرهبرداری رسید. این راهبرد برای سایر فازها نیز به اجرا درآمد بهگونهای که تاکنون تعداد 11 فاز عملیاتی در دولت یازدهم به مرحله بهرهبرداری رسیده است. این در حالی است که در صورت تبدیل تولیدات خام پارسجنوبی به محصولات میانی، ارزش کل تولیدات خام میدان به میزان دو برابر افزایش پیدا میکند.
در بخش تولید نفت نیز یکی از اولویتهای مهم شتاب در افزایش ظرفیت تولید نفت خام بود. بر این اساس، تولید نفت خام که تا مدتهای مدید به واسطه تحریمها و سوءمدیریتها به کمتر از دومیلیون بشکه در روز رسیده بود، با تلاشهای دستاندرکاران دولت یازدهم حدود 1.8میلیون بشکه اضافه شد. اینجا نیز تولید نفت در مقایسه با مقطع آغاز به کار دولت یازدهم به مرز دو برابر افزایش یافته است.
چنین دستاوردی را قطعا باید محصول مدیریت صنعت نفت در دولت یازدهم دانست؛ آنجا که دو مولفه «درونزایی مولد» و «بروننگری» با تکیه بر فعالیتهای دانشبنیان همواره بهعنوان غایت اهداف نظام مقدس جمهوری اسلامی تعیین شده که به معنای تولید با تکیه بر ظرفیتهای داخلی و ارتقاي آن ذیل استانداردهای جدید و بهرهگیری از دانش روز است.
چکیده این موارد را باید در «بینالمللیشدن صنعت نفت کشور» توصیف کرد. تجارب و مشاهدات حاکی است که ملل موفق در این زمینه (مانند برزیل، اسپانیا، نروژ، مالزی، آرژانتین)، مسیر خود را از مشارکت با شرکتهای بزرگ نفتی در طرحهای داخلی و سپس کسب دانش لازم و خصوصا شناخت قواعد بازی در چنین مشارکتهایی آغاز کرده و آنگاه در خارج مرزها به ادامه مسیر پرداخته و به شرکت نفتی بینالمللی تبدیل شدند.
مسیری که در حال حاضر برای توسعه صنعت نفت در نظر گرفته شده است، مسیر کاهش وابستگی به منابع عمومی و سرعتبخشیدن به اجرای پروژههای نفت و گاز از طریق جذب منابع مالی داخلی و خارجی است که به نظر میرسد مسیر درستی است.