سنجش زودباوری با آب
دانشجویی در پروژه خود از ۵۰ نفر خواسته بود تا دادخواستی مبنی بر حذف ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» توسط دولت را امضا کنند و برای این خواسته خود دلایل زیر را عنوان کرده بود: این ماده شیمیایی رنگ و بو نداشته و در بسیاری ترکیبات شیمیایی یافت میشود. از جمله نامهای دیگر آن اسید هیدرید و اسید هیدروکسیل است. عنصر مادر این ماده هیدراکسید ناپایدار رادیکال است که در بسیاری مواد شیمیایی خطرناک از جمله اسید سولفوریک، نیتروگلیسرین، تیزاب و الکل اتیلیک یافت میشود. تحقیقات علمی نشان دادهاند که دی هیدروژن مونوکسید میتواند مضرات بسیاری برای انسان داشته باشد. برای نمونه: حالت استفراغ در صورت مصرف زیاد، عنصر اصلی باران اسیدی، یکی از اصلیترین عوامل جو گلخانهای کره زمین، عامل سوختگی شدید وقتی که در حالت بخار باشد، از عوامل اصلی فرسایش اجسام، استنشاق آن میتواند عامل مرگ فوری شود و بالاخره محققان دی هیدروژن مونوکسید را در تمامی غدد سرطانی پیدا کردهاند. تا به حال هیچ دولتی دی هیدروژن مونوکسید را در لیست مواد شیمیایی ممنوعه قرار نداده در صورتی که این ماده شیمیایی سالانه عامل مرگ هزاران هزار نفر میشود. خسارات مالی دی هیدروژن مونوکسید سالانه به میلیاردها دلار میرسد. تحقیقات نشان داده که این ماده شیمیایی از میلیونها سال پیش به مقدار بسیار زیاد در قطب شمال و قطب جنوب ذخیره شده بهطوری که دانشمندان هر زمان به انواع فسیل آن دسترسی دارند. شایان ذکر است که سازمانهای آتشنشانی سالها پیش یکی از مهمترین خواص این ماده را کشف کرده و از آن برای مبارزه با آتش استفاده میکنند. 43 نفر دادخواست را امضا کردند. 6 نفر به طور کلی علاقهای نشان ندادند و فقط یک نفر میدانست که ماده شیمیایی دی هیدروژن مونوکسید در واقع همان «آب» است! عنوان پروژه دانشجوی فوق «ما چقدر زود باور هستیم» بود.
امان از قضاوت زودهنگام
مسئولین یک مؤسسه خیریه وقتی متوجه شدند وکیل پولداری در شهرشان زندگی میکند که تاکنون به خیریه کمک نکرده است، یکی از افرادشان را نزد او فرستادند. مکالمات رد و بدل شده بین فرستاده موسسه خیریه و وکیل پولدار را در ادامه میخوانید. مسئول خیریه: «آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم از درآمد بسیار خوبی برخوردارید، ولی تاکنون هیچ کمکی به خیریه نکردهاید. نمیخواهید در این امر خیر شرکت کنید؟» وکیل: «به نظرم زود قضاوت کردهاید. آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید، متوجه شدید مادرم بعد از یک بیماری طولانی، هفته پیش درگذشت و در طول آن 3 سالی که بیمار بود، حقوق بازنشستگیاش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمیکرد؟» مسئول خیریه (با کمی شرمندگی): «نه، نمیدانستیم. خیلی تسلیت میگویم.» وکیل: «آیا در تحقیقاتی که در مورد من داشتید، فهمیدید برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمیتواند کار کند و زن و ۵ بچه دارد و سالهاست خانهنشین شده است و نمیتواند از پس مخارج زندگیش برآید؟ آیا زود قضاوت نکردید؟» مسئول خیریه (با شرمندگی بیشتر): «نه. نمیدانستیم. چه گرفتاری بزرگی...» وکیل: «آیا در تحقیقات خود متوجه شدید که خواهرم سالهاست در یک بیمارستان روانی بستری است و چون بیمه نیست همسرش در تنگنای شدیدی برای تأمین هزینههای درمانش قرار دارد؟ آیا زود قضاوت نکردید؟» مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده بود، گفت: «ببخشید. واقعاً نمیدانستیم این همه گرفتاری دارید.» وکیل: «خب، حالا وقتی من به نزدیکترین افراد در زندگیام حتی یک پول سیاه هم کمک نکردهام، شما چطور انتظار دارید به خیریه شما کمک کنم؟ پس میبینید که باز هم زود قضاوت کردید.»