شماره ۲۰۶۴ | ۱۳۹۹ شنبه ۲۲ شهريور
صفحه را ببند
چگونه خالق حس‌های خوب زندگی‌مان باشیم
بر اساس یک داستان واقعی

دیروز در مسیر بازگشت از سرکار احساس کردم وقت آن رسیده است که دیگر تغییر کنم. نمی‌شود که تا ابد در این لجن‌زار دست و پا بزنم. البته این احساس هر چند وقت یک بار به من دست می‌دهد، ولی این بار فرق می‌کرد. آن‌طور که از اینستاگرام دستگیرم شده بود، برای موفقیت و خلق حس خوب باید ابتدا از لیوان گل‌گلی شروع کرد. پس به ماگ‌فروشی رفتم و یک ماگ گلی‌گلی خوش‌عکس خریدم. اما این کافی نبود، من باید یک تغییر اساسی‌تر در زندگی‌ام ایجاد می‌کردم. بنابراین با الهام ازجمله وقتی همه ترمز می‌کنند تو گاز بده، رفتم دمنوش خریدم. البته با وجود تمام احترامی که برای چای قائل هستم، باید بگویم خیلی دم‌دستی است. مردم همه چای می‌خورند، اما کمتر کسی حاضر می‌شود از لذت نوشیدن چای بگذرد و در عوض یک نوشیدنی با طعم زهرمار را جایگزین کند و در ادامه باورش هم بشود که چقدر فوق‌العاده است. این کار از پس هر کسی برنمی‌آید.
به دمنوش‌فروشی رفتم. آخرین بار‌ سال 97 این دمنوش را خریده بودم. همان زمان که تصمیم گرفتم سبک زندگی‌ام را ریشه‌ای تغییر دهم و دیگر افسرده و مضطرب نباشم. دمنوش را ‌سال 97 با دلار پنج تومانی، 13‌هزار تومان خریده بودم و این بار با دلار بیست و چند تومانی 49 هزارتومان بابت همان بسته پول دادم که خیلی خوشحال شدم. چون با یک تناسب ساده درمیابیم که دست‌کم باید 60 تومان می‌دادم. البته اینکه قیمت پونه و کاکوتی و پنیرک چرا باید وابسته به دلار باشد، موضوعی است که بر من پوشیده است، ولی باز هم خدا را شکر.
به خانه که آمدم، کتاب ملت عشقی که هدیه گرفته بودم، برداشتم گذاشتم روی میز، ماگ گل‌گلی حاوی دمنوش را هم گذاشتم کنارش. می‌خواستم دست خودم را هم بگذارم توی کادر که دیدم ناخن‌هایم خیلی کج و کوله است. باید یک وقت ناخن بگیرم، ولی امان از کرونا و ذهن فقیرم. نمی‌دانم چرا نمی‌توانم خودم را قانع کنم که پول پای مانیکور و دیزاین ناخن بدهم. احتمالا اینکه حقوقم به سختی تا آخر ماه را می‌کشد، بی‌تأثیر نیست. مطمئنا مادامی که نتوانم با افتخار عکس دستم را در استوری کنار کتاب و ماگم بگذارم، موفقیت به من لبخند نخواهد زد.
البته قضیه اینجا تمام نمی‌شود. اگر می‌توانستم یک طراح داخلی بیاورم و خانه‌ام را بازسازی کنم تا دیگر در بند این نماهای بسته نباشم و یک اکستریم لانگ‌شات از خودم به دنیا ارایه بدهم، حتما خیلی بهتر می‌شد. البته باز هم کمی ریزه‌کاری می‌ماند. مثلا جای خالی یک همسر خوش‌تیپ با قد 190 و صورت استخوانی و موهای جوگندمی که از دو دهک بالای درآمدی باشد هم حس می‌شود. در این صورت می‌توانستیم در یک نمای دور هی عکس‌های دوتایی از سالگرد و ماه‌گرد و ساعت‌گرد و پادساعت‌گرد خود بگذاریم تا چشم جهانیان و اکس‌های سابق و اسبقم را دربیاورم. اما متاسفانه این مرحله از موفقیت برای من قفل است و من تا همان ماگش را می‌توانم تقبل کنم.


تعداد بازدید :  195