شماره ۲۰۶۰ | ۱۳۹۹ دوشنبه ۱۷ شهريور
صفحه را ببند
کشف استعداد

   بهار اصلانی
استعداد نویسندگی من روزی کشف شد که برای یکی از جوانان محل نامه عاشقانه نوشته بودم و مادرم آن را پیدا کرد. میان نعره‌هایش رو به پدرم گفت: «تحویل بگیر. چه ادیب هم هست بچه چشم سفیدت!» پدرم گفت: «کو؟ ببینم!» نامه را از دست مادرم کشید و خواند. برخلاف انتظار بغض کرد. مادرم فریاد زد: «هیچی نمیخوای بهش بگی مَرد؟»
پدرم گفت: «چرا. خیلی تأثیرگذار بود باباجان.»
بعد اسمم را در یک کلاس نویسندگی نوشت که استادش آنقدر سیبیل داشت که صدایش شنیده نمیشد. دیگر هرکس میمُرد بازماندگان سفارش متن سنگ ‌قبر را به من می‌دادند. شوهر‌عمه‌ام هم برای تولد عمه‌ام کپشن اینستاگرامی غرّایش را به من سفارش می‌داد. الحق متن‌هایم سوتی‌های کل عمرش را از ذهن عمه‌ام شست و برد و رابطه‌شان را ریست فکتوری کرد.
دستم در نوشتن متن‌های احساسی راه افتاده بود. برای تنوع یکی دوبار در فمیلی گروپ تلگرام جوک فرستادم و تا با استقبال حضار مواجه شدم، شوهرعمه‌ام دستش خورد به جای خنده یک استیکر +99 فرستاد که منجر به فروپاشی گروه شد. یک‌ساعت بعد جوک‌هایی که پیش از فروپاشی گروه نوشته بودم را در گروه‌های دیگر دیدم. جوک‌هایم از ویروس کرونا هم سریع‌تر تکثیر شده بود.
شوهرعمه‌ام در همان گروه که حالا فقط خودمان دوتا در آن مانده بودیم، برایم نوشت: «نوسنه‌هاتو پده جات گنن.»البته مشخص بود عینکش را نزده ولی با همین جمله به جرگه مشوقین من در مسیر ناهموار نویسندگی پیوست.
جوک‌هایم را در اینستاگرام و توییتر به اشتراک گذاشتم. طنزنویس‌های معروف را هم تگ کردم تا شاید در دیده‌شدنم مثمرثمر واقع شود.
همین هم شد. حمید ماهی‌صفت جوک‌هایم را بعد از تولید صدای اگزوز خاور در اجرایش تعریف کرد و سالن از خنده منفجر شد.


تعداد بازدید :  306