[فاطمه اشرفی] اصل سیاست و طرح جدید نیست اما برخی شیوهنامههای اجرایی تغییر کرده است. در اصل ماجرا که باید از این کودکان حمایت کرد و از کار و استثمار این بچهها جلوگیری کرد، شکی نیست. اگر فرض را میگیریم که مسائل اقتصادی خانواده بر دوش این بچههاست، در مقابل آمارها و پژوهشهایی وجود دارد که میگوید بیشتر از آنکه کار کودک انتفاعی برای کودک یا خانواده داشته باشد، ضرری بزرگ بر کودکی کودک و حتی از بین برنده آینده او است. حتی برای دسترسی به منافع کوتاهمدت نباید منافع عالیه کودک نادیده گرفته شود. این به عنوان یک اصل و سیاست سالهاست مورد حمایت است اما اینکه چرا تاکنون به نتیجه نرسیده است دلایل متعددی دارد. حداقل در استان تهران بالاترین نرخ کودکان کار یعنی بالای ۸۶درصد را کودکان اتباع خارجی انجام میدهند. به نظر میرسد انتفاع کار کودک به حدی بالاست که عدهای کودکانشان را برای کارکردن به ایران بفرستند و این مسأله روز به روز افزایش پیدا میکند. در مورد ۱۳، ۱۴درصد کودک کار ایرانی هم باید بررسی شود که تحت چه شرایطی به کار گرفته میشوند، از خانه خارج و به کار گمارده میشوند در کنار همه اینها با شناسایی و غربالگری میتوانند راهکاری برایشان انجام داد. تا زمانی که غربالگری انجام و برای هر بچه پرونده مددکاری تشکیل نشود، نمیتوان برای هر بچه راهکار مناسبی ارایه داد. منظور از غربالگری این است که بچهها و مسائل و مشکلاتشان و شرایط خانواده آنها شناسایی شوند. امروز بخش زیادی از مشکلاتی که در جامعه خودمان داریم ملی نیست و آثار آسیبهای اقتصادی کشورهای همسایه است که در حال سراریزشدن در جامعه ماست. اما آمار میگوید بیشتر از آنکه ما بخواهیم به چالشهای داخلی پاسخ دهیم، درگیر چالشهای سیاسی منطقهای هستیم.
یکی از دلایلی که موجب شده است این طرحها به نتیجه نرسد، فقدان شناخت مناسب از پدیدههای اجتماعی است. سال گذشته ما با کار پژوهشی سعی کردیم مختصات این بچهها را به مسئولان بدهیم که مشخص شود راهکار مناسب برای گروههای مختلف چیست. مسأله دوم عدم همافزایی دستگاههای مختلف است. این پدیده پیچیده است و اگر هم برای این مسأله اراده وجود دارد باید دستگاهها به کمک بیایند. نکته بعدی این است که ابعاد فرهنگی و اجتماعی در این مسأله کمتر دیده شده است. متأسفانه کارکردن کودکان خارجی تبدیل به فرهنگ اجتماعی شده و این موضوع در سایه سکوت اتفاق افتاده است. من خانوادههای مختلفی را میشناسم که به کار کودک به چشم ارزش اجتماعی نگاه میکنند؛ بدون اینکه نیاز چشمگیری به پول داشته باشند. کار پژوهشی که درباره کار کودکان انجام شد، نشان داد شاید در بهترین شرایط ۱۵درصد از خانوادههای آنها نیاز به کار کودک داشتند و بقیه کودکان صرفا به واسطه یک فرهنگ اجتماعی به کار کودک اهتمام میکردند. اینها در درازمدت به انجام کار مختلف نیاز دارد و مستلزم این است که چقدر خیابانها آماده نپذیرفتن این کودکان هستند. نکته دیگر این است که فرصتهای زیادی برای سوءاستفاده از کودک حتی با وجود تفاوت چشمگیر نرخ ارز وجود دارد. به هر حال باندهایی هستند که این کودکان را قاچاق میکنند و در هیچ جای دنیا اینگونه نیست که کودکان کار بخواهند به آسانی در خیابان تردد کنند و همه جا دولتها آنها را شناسایی کرده و تحت حمایت قرار میدهند. باید ببینیم بهزیستی با چه ابزار و مکانیزمهایی وارد شده و آیا ضعفهای زیرساختی را که سال گذشته با آنها مواجه بود، حل کرده است یا با همان ساختار قبلی با آن مواجه شده است. من فکر میکنم صلاح عمومی و فردی بچهها این است که مورد حمایت اجتماعی قرار بگیرند و این حمایت اجتماعی در خیابان انجام نمیشود. کلیت ماجرا که این بچهها در سطح خیابان تکدیگری و زبالهگردی میکنند، نافی حقوق کودک است. سیاست کلانی که اتخاذ شده خوب است اما برای موفقیت طرح باید از نیروهای متخصص و کارشناس استفاده و امکانات نرمافزاری و سختافزاری درستی به کار گرفته شود.