[ریچارد هاس- رئیس شورای روابط خارجی آمریکا ] مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا روز پنجشنبه سخنرانی تندی خطاب به چین ایراد کرد. مشکل اینجا نیست که این دیپلمات عالیرتبه قاطعانه غیردیپلماتیک عمل میکند. مشکل ارایه اطلاعات نادرست از تاریخ و توانایی نداشتن پمپئو در پیشنهاد راهی منجسم و عملی برای مدیریت رابطهای است که بیش از هر رابطه دیگری دوره و زمانه امروز را توصیف میکند.
پمپئو در سخنرانی خود از آمریکاییها پرسید که دستاورد پنجاهساله «تعامل کورکورانه» با چین چقدر بوده است و پاسخ داد که خیلی کم یا هیچی. او در عوض مغلطه میکند که سیاست ایالاتمتحده شکست خورده است، چون چین به دموکراسی تبدیل نشد، درحالیکه هدف سیاست ریچارد نیکسون و هنری کیسینجر استفاده از چین بهعنوان اهرمی در برابر جمهوری شوروی و شکلگیری سیاست خارجی آن بود و نه ماهیت داخلی آن.
درست است که چین قدرت خود را در دریای جنوبی چین به نمایش میگذارد، اما پمپئو به این موضوع اشاره نکرد که این کشور از سال ۱۹۷۹ یعنی از زمان درگیری مرزی با ویتنام تاکنون با هیچ کشور دیگری وارد جنگ نشده است. مهمتر از آن، چین حتی از قدرت خود علیه تایوان نیز استفاده نکرده که امروزه به یک نمونه کشور موفق دموکراتیک تبدیل شده است.
پمپئو همچنین به دنبال آن است که آمریکا را در مسیری بیندازد که شکست خواهد خورد. در حوزه قدرت آمریکا نیست که آینده چین را مشخص کند، چه برسد به آنکه آن را تغییر دهد.
کاری که آمریکا میتواند و باید انجام دهد، فرمدادن انتخابهای چین است تا کشوری را به وجود آورد که با میزانی محدودیت در خانه و خارج از آن عمل میکند و با همکاری آمریکا میتواند با مشکلات منطقه مانند کرهشمالی، افغانستان و چالشهای بینالمللی مانند تغییرات اقلیمی و منع گسترش سلاحهای هستهای مقابله کند.
نخستین تصمیم سیاست خارجی دولت ترامپ خروج از پیمان تجاری اقیانوس آرام بود. این گروه که نماینده ۴۰درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی است، میتوانست چین را مجبور کند تا همان رفتار اقتصادی را تغییر دهد که وزیر امور خارجه آمریکا از آن انتقاد میکند. اما در عوض آمریکا مذاکره بر سر یک توافقنامه تجاری دوجانبه را با چین آغاز کرد که تعهد چینیها را برای افزایش بسیار کم واردات کالاهای آمریکایی در حد بسیار کمی بالا برد، اما مشکلات ساختاری را نیز روی هم انباشته کرد.
اگر سیاست آمریکا در برابر چین بخواهد کارآمد باشد، آمریکا باید با متحدان و شرکای خود همکاری کند؛ نه اینکه در برابر آنها بایستد. اما دولت ترامپ با اتحادیه اروپا مانند یک دشمن اقتصادی رفتار میکند، به کرهجنوبی و ژاپن میتازد، چون پول کمی بابت جبران هزینههای پایگاههای سربازهای آمریکایی در منطقه خود پرداخت میکنند. تعطیلکردن تمرینهای نظامی در شبهجزیره کره یا تهدید به خروج سربازان از کرهجنوبی همان کاری که در آلمان نیز صورت گرفته، اعتبار آمریکا را زیر سوال برده است.
آمریکا باید با کشورهای منطقه همکاری کند تا جبههای علیه ادعاهای چین و اقداماتش در دریای چین جنوبی تشکیل دهد، اما به جای آن وزارت خارجه آمریکا سهسالونیم طول داد تا سیاستهای سختگیرانهتر اما یکجانبه را به کار گیرد. در عین حال آمریکا متحدان خود را تحت فشار قرار میدهد تا از تکنولوژی5 G استفاده نکنند، اما نتوانسته با آنها همکاری کند تا جایگزینی برای آن پیدا کند.
پمپئو در سخنرانی خود به نقض حقوق بشر در چین پرداخت، اما اگر آمریکا به همین اندازه در برابر روسیه، ترکیه و عربستانسعودی نیز سختگیری میکرد، آن وقت بود که انتقاد از چین میتوانست تأثیر بیشتری داشته باشد. دونالد ترامپ و افرادی که برای او کار میکنند، با توصیف رسانههای آمریکا بهعنوان دشمن خود، حمله به سیستم قضائی مستقل و استفاده از نیروهای فدرال برای سرکوب مخالفان اعتبار خود را بهعنوان طرفداران دموکراسی از دست دادهاند. سیاست خارجی در آمریکا و در همه جای دنیا از داخل کشور شروع میشود.
منبع: واشنگتن پست