[شهروند] 172سال پیش درچنین روزی، برابر بیستوپنجم جولای 1848 میلادی، آرتور جیمز بالفور، سیاستمدار بریتانیایی و نخستوزیر این کشور طی سالهای 1902 تا 1905 میلادی، در لوتیان شرقی (اسکاتلند) به دنیا آمد. بالفور با وجود نامهای بزرگی چون دوک ولینگتون، بنجامین دیزرائیلی، ویلیام گلدستون، نویل چمبرلین، وینستون چرچیل، کلمنت اتلی، و... نخستوزیر چندان شاخصی در تاریخ انگلستان به حساب نمیآید. اما نکتهای که او را در آوردگاه سیاستورزی بریتانیا به فردی شاخص تبدیل کرده است، نه در دوران نخستوزیریاش، بلکه به زمان تصدی بالفور بر وزارت خارجه انگلستان طی سالهای 1916 تا 1919 میلادی برمیگردد؛ جایی که امضای او بهعنوان وزیرخارجه بریتانیای کبیر پای یکی از سیاهترین و استعماریترین اسناد تاریخ معاصر یعنی «بیاینه بالفور» نشسته و خاورمیانه را به یکی از ملتهبترین مناطق جهان برای دهها سال آینده تبدیل میکند. ماجرا از دوم نوامبر 1917 میلادی، یعنی یکسال پیش از پایان رسمی «جنگ بینالملل اول» کلید میخورد، یعنی جایی که بالفور طی نامهای خطاب به بارون لیونل والتر روتچیلد، نماینده یهودیتبار مجلس عوام انگلستان، به تبیین دیدگاه مثبت امپراتوری بریتانیا نسبت به تشکیل یک کشور مستقل برای یهودیان عالم در سرزمین فلسطین میپردازد و از عزم لندن برای تحقق این وعده سخن به میان میآورد: «لرد روتچیلد عزیز؛ با افتخار، از جانب اعلیحضرت پادشاه بریتانیا خدمت شما بیان میدارم که درخواست شما به کابینه دولت بریتانیا فرستاده و پذیرفته شد. اعلیحضرت با تشکیل یک خانه ملی برای یهودیان به جای کشور فلسطین موافقت کردهاند و بیشترین تلاششان را به کار میگیرند تا این مسأله به سرانجام برسد. بسیار روشن است که نباید حقوق شهروندی و دینی ساکنان غیریهودی و بومی فلسطین پایمال بشود و همچنین نباید نیازهای حقوقی و سیاسی کشورهای آن ناحیه دستخوش قرار گیرند. اگر این بیانیه را پیشگاه انجمن صهیونی ارایه بفرمایید، سپاسگزار خواهم شد. امضا: آرتور بالفور». ماهیت اهریمنی این متن 100کلمهای، 30سال پس از صدور یعنی در می 1947 میلادی، با خروج نیروهای انگلیسی از سرزمین فلسطین و تشکیل دولت جعلی اسراییل، نمودی بارز یافت و بحرانی را در قلب سرزمینهای اسلامی رقم زد که همچنان و با گذشت بیش از 7دهه، هنوز رنگ آرامش به خود ندیده است.