[شهروند] نام احمد قوام با واقعه سی تیر 1331 پیوندی شوم و ناگسستنی دارد، چه آنکه مردم برای مخالفت با تصمیم شاه مبنیبر گرفتن کلید دولت از دکتر محمد مصدق و سپردن آن به قوام پا به خیابان گذاشتند و با نثار خون خود مانع خروج مصدق از ساختمان نخستوزیری شدند. شاید این نیز از شوخطبعی تلخ روزگار بود که احمد قوام یک روز پس از سومین سالگرد این قیام مردمی یعنی 65سال پیش در چنین روزی، برابر سیویکم تیر 1334 خورشیدی، در 83 سالگی روی در نقاب خاک کشید. احمد قوامالسلطنه روی هم رفته پنج بار به مقام نخستوزیری رسید و بیش از 20 بار پست وزارت را تجربه کرد تا از این حیث هیچ سیاستمداری را در تاریخ معاصر ایران یارای رقابت با او نباشد. او که کار سیاستورزی را از دوره سلطان صاحبقران و در دیوانخانه آغاز کرده بود، با تصدی پست ریاست دفتر صدراعظم، قدم بر پلههای ترقی گذاشت. مِنباب عیبش جمله بگفتی، هنرش نیز بگوی، ذکر این نکته خالی از لطف نیست که او در فقره خروج نیروهای اتحاد جماهیر شوروی از ایران نقشی بسزا داشت. قوام طی مذاکره با ژوزف استالین با دادن وعده سر خرمن امتیاز استخراج نفت شمال، تحقق این امتیاز را به خروج سربازان ارتش سرخ از ایران منوط کرد. شرطی که روسها پذیرفتند، اما پس از اجرای آن، با استعفای قوام از مقام نخستوزیری، تعهد او نیز از سوی دولت جدید کان لمیکن قلمداد شد. اما شاید جالبترین نکته زندگی سیاسی احمد قوام را در اعتماد مشترک پهلوی اول و دوم به او باید جستوجو کرد، خصوصا پهلوی اول که با سیاستمداران قاجاری مشکل ساختاری داشت و اینکه قوام توانست در دوره چنین شخص قاجارستیزی به مقام نخستوزیری برسد به عقیده برخی از عجایب روزگار است. «بلوای نان» را نیز در کنار فاجعه سی تیر در ردیف خاطرات تلخ احمد قوام در عرصه سیاستورزی باید برشمرد. واقعهای که پاییز 1321 خورشیدی یعنی 10سال پیش از سی تیر 1331 رقم خورد و مردم گرسنه تهران به دلیل ناتوانی دولت در تهیه یکی از دمدستیترین مایحتاج روزانه مردم یعنی نان با شعار معروف «نون و پنیر و پونه، قوام ما گشنمونه» خیابانهای پایتخت را به لرزه درآوردند. «بلوای نان» با اینکه شاید همه تقصیرش نیز بر گردن دولت نبود (با وجود شایعاتی مبنی بر دست داشتن دربار در ایجاد قحطی مصنوعی)، به قدری اعتبار سیاسی احمد قوام را دچار خدشه کرد که حتی با وجود تهیه آرد کافی و بازگشت رونق به نانواییها دولت نتوانست همچون گذشته کمر راست کند و قوام پس از مدتی کوتاه صندلی نخستوزیری را تقدیم علی سهیلی کرد.