شهرام شهیدی طـــنــزنـویــس
حتما خیلی شنیدهاید که یکی از گرفتاریهای ایرانی جماعت این است که معمولا شغلشان را دوست ندارند. رشته تحصیلیشان را هم. یعنی یا به علت فشار خانواده رشتهای را انتخاب میکنند یا به دلیل مصالح و اقتضای شرایط جامعه و برای درآمد بیشتر شغلی را انتخاب میکنند و همین عدم علاقه باعث میشود یا با شغلشان قهر باشند یا از کارشان طلاق عاطفی بگیرند.
اما من فکر میکردم هرکسی گرفتار این عدم علاقه باشد به جز نمایندگان مجلس. البته نه خود نمایندگی؛ که عضویت در کمیسیونهای خاصی در مجلس.
من تا قبل از این فکر میکردم در مجلس میگویند: «خب نمایندههایی که تا حالا کار فضایی کردهاند یا در فضا کار کردهاند یا کسی را به فضا فرستادهاند یا با فضا آشنایی دارند یا دو کتاب در مورد فضا خواندهاند پیشقدم شوند کمیسیون فضایی را تشکیل دهند.» بعد یک عده با رزومه داوطلب میشوند و از بین آنها متخصصترینها و البته علاقهمندترینهایشان انتخاب شده و به عضویت کمیسیون در میآیند.
اما حالا فهمیدم نمایندگی مجلس خیلی کار سخت و دشواری است. مثال بزنم. فکر کنید شما از درس ریاضی متنفر باشید و بخواهید در هنرستان یکی از رشتههای هنری را ادامه دهید. بعد پدرتان گوش شما را بگیرد و به زور ببرد بنشاند سر کلاس جبر و ریاضیات جدید.
حستان بد است نه؟ وضع نمایندگان بخت برگشته از شما هم بدتر است. از کجا فهمیدم؟ راستش داشتم پاسخ برخی اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس به پرسش روزنامه فرهیختگان را میخواندم. این روزنامه از این نمایندگان پرسیده بود آخرین فیلم و کتابی که دیده و خواندهاید چه بوده. پاسخها بهحدی بامزه و البته گریهآور است که بهعنوان گروتسکسال باید انتخاب شوند.
یکی از این نمایندگان عزیز، پاسخ داده: «اولویت اول برای من مسأله آرد استان اصفهان بود و خیلی اهل کتابهای اینجوری نیستم.»
حالا یکی به ما بگوید کتاب اینجوری چیست و کجا میشود کتاب اینجوری پیدا کرد بماند.
دومی گفته: «حقیقتا بنده از دیدن فیلم معذورم.» مثل اینکه یکی را بفرستند سر کلاس ریاضی درس بدهد و او بگوید راستش من از شمردن اعداد معذورم.
سومی که فراتر رفته و گفته:«من حق دارم کمیسیونم را خودم انتخاب کنم و انتخابم کمیسیون فرهنگی نبوده است.» معنای تکتک کلمههای ایشان را میفهمم به جز واژه حق. اگر به من بگویند حق چیست دیگر دوزاریام کاملا میافتد.
نماینده بعدی از همه جالبتر است. ایشان گفته: «من خودم را عضو این کمیسیون نمیدانم. اولویت اول تا دهم من کمیسیون فرهنگی نبوده است.»
حالا شما بهعنوان مخاطب در وضع «ما هیچ، ما نگاه» به پرسشهای زیر پاسخ دهید:
یک. وضع فرهنگی کشور را در سه سطر و با ذکر شکل تشریح کنید.
دو. آیا کمیسیون فرهنگی تیغ دارد؟ و اگر دارد جزء چه تیرهای محسوب میشود؟
سه. تیراژ کتاب در کشور مهمتر است یا واردات سنگ پا از چین؟
چهار. میزی سراغ دارید که بشود جمعی سرمان را به آن بکوبیم؟
پنج. اگر وضع نشر کتاب و تولید فیلم را به باد بسپاریم از نظر هیدرولوژی اوضاع بهتری نخواهیم داشت؟