شماره ۲۰۱۶ | ۱۳۹۹ سه شنبه ۲۴ تير
صفحه را ببند
گفت‌وگو با سعید کلاتی درباره اهمیت رمان «ورطه»
جنایت ژاپنی

  [ یاسر نوروزی ] شما مترجمی حرفه‌ای هستید که آثار مختلفی از ادبیات کشورهای گوناگون ترجمه کرده‌اید. در این مدت چندبار سراغ آثار شرق دور رفته‌اید؟ پیش از این هم ترجمه‌ای در این زمینه داشته‌اید؟
 پیش از این، مجموعه داستانی کار کردم به نام «پناهندگان»؛ اثری بود از نویسنده‌ای ویتنامی به نام ویت تانگ ون. البته این آدم بزرگ‌شده آمریکاست و الان هم استاد ادبیات دانشگاه آمریکاست، اما اثرش ریشه‌های ویتنامی داشت و‌ سال 2015 یا 2016 برنده جایزه بوکر هم شد.
می‌شناسمش. از این نویسنده فقط یک رمان در ایران ترجمه شده بود. درست است؟
رمانی بود که در ایران با عناوینی نظیر «همدرد» ،  «دلسوز» و ... چاپ شد، اما مجموعه داستانی که من ترجمه کردم و از این نویسنده منتشر شد، قبلا در ایران ترجمه نشده‌بود. هفت، هشت داستان داشت که یکی از داستان‌هایش ممیزی شد و از مجموعه بیرون آمد. در مجموع شش، هفت داستان آن را نشر «هیرمند» چاپ کرد. متأسفانه کتاب چندان هم دیده نشد و بازخوردی نداشت و بعد از یکی، دو ‌سال هنوز هم در چاپ اول باقی مانده.
اتفاقا مجموعه داستان این نویسنده ویتنامی که اسم بردید، قدرتمندتر از رمانش است. چون خاطرم هست‌ سال گذشته داشتم مطلبی می‌خواندم راجع به نویسندگان آسیایی، آنجا بود (فکر کنم سایت لیت‌هاب) که دیدم این نویسنده و مجموعه‌داستانش را از ویتنام معرفی کرده‌اند.
بله، ویت تانگ ون یکی از نویسندگان بزرگ این کشور است، اما غیر از این ترجمه، من از اول هم به ادبیات ژاپن علاقه داشتم؛ موراکامی، ایشی‌گورو،‌ کاواباتا و.... این سه نویسنده را خیلی دوست داشتم، منتها چون دوستان مترجم دیگر قبلا این نویسندگان را کشف کرده بودند، دوست نداشتم سراغ‌شان بروم. برای همین خودم گشتم و چند نویسنده پیدا کردم که از بین اینها، آثار خانم ناتسوئو کرینو شگفت‌انگیز بود. کرینو یکی از نویسندگان معاصر ژاپن است و متولد 1951. او بیش از 16 رمان، چهار مجموعه داستان کوتاه و یک مجموعه مقاله نوشته است. این خانم تنها نویسنده ژاپنی است که موفق شده هر شش جایزه معتبر ادبیات ژاپن را ببرد که از بین آنها می‌شود به «جایزه نویسندگان اسرارآمیز ژاپن» اشاره کرد. کرینو این جایزه را برای همین کتاب «Out» برده که من به نام «ورطه» ترجمه کردم. این رمان مهم‌ترین کتاب کرینو است که جایزه ژانر وحشت را هم در ژاپن برده است. جایزه نائوکی را هم که به بهترین نویسنده زن در ژاپن اهدا می‌شود، برده. درواقع اعجوبه‌ای در نوع خودش است و کسی از این نویسنده کتابی در ایران ترجمه نکرده بود. من از این نویسنده ترجمه و آثارش را به مخاطبان فارسی‌زبان معرفی کردم. براساس رمان‌هایش فیلم‌های سینمایی فراوانی هم تولید شده است.
عجیب است که کسی سراغش نرفته بود.
بله، خب این هم برای من جالب بود، هم به نفع مخاطب بود. کرینو را ضمنا با ادگار آلن‌پو در آمریکا مقایسه می‌کنند. این خانم سه‌گانه‌ای دارد که اولین کتاب آن، همین «ورطه» است. دومی «گروتسک» و سومی «دنیای واقعی» است.
شما قبل از «ورطه» سراغ ترجمه «دنیای واقعی» رفتید. چرا؟
«دنیای واقعی» از همه کوتاه‌تر بود و من به همین دلیل اول سراغ آن رفتم که نشر «هیرمند» آن را منتشر کرد. متأسفانه این رمان هم در ایران اقبال چندانی نداشت، برای همین تصمیم گرفتم کتاب دومی را که از این نویسنده ترجمه کردم، یعنی اولین بخش آن سه‌گانه، «ورطه» را، با انتشارات «گویا» چاپ کنم. کتاب بسیار قطوری است و حجم زیادی هم دارد. درباره اسمش (Out) هم احساس کردم اگر بخواهم به نام «خارج» ترجمه کنم، چندان اقبالی نخواهد داشت. برای همین با توجه به فحوای داستان، بهترین اسمی که به آن رسیدیم «ورطه» بود.
اسمش را گذاشتید «ورطه»، به دلیل گرفتاری کاراکترهای رمان در وضعیتی که بیرون رفتن از آن متصور نیست.
بله، آدم‌های این داستان به ورطه و مغاکی دچار می‌شوند که همه در نهایت نابود می‌شوند.
من در این مدت آثاری از ادبیات کره یا ژاپن خوانده‌ام که بسیار تأسف‌آور است. تأسف‌آور به این دلیل که بیشتر نویسندگان‌شان در حال تأکید بر موضوع خشونت‌های زنان در جامعه‌شان هستند و به نوعی این آسیب اجتماعی را به‌شدت پررنگ می‌بینند. حتی بعضی از آنها در گفت‌وگوهای‌شان در این‌باره احساس خطر می‌کنند؛ همین‌طور مشکل تعصبات جامعه‌ای سنتی. فکر کنم لایه‌هایی از آن در همین رمان «ورطه» که شما هم ترجمه کرده‌اید، دیده می‌شود.
دقیقا همین است. تصوری که بیشتر ما از جامعه ژاپن داریم این است که با کشوری کاملا مدرن مواجه‌ایم، اما خودم وقتی همین دو کتاب را از کرینو ترجمه کردم («ورطه» و «دنیای واقعی») احساس کردم اصلا چنین چیزی وجود ندارد. در «دنیای واقعی» هم شما می‌بینید کودکان ژاپنی فشارهای زیادی تحمل می‌کنند برای اینکه در رشته خوبی در کنکور قبول شوند. این فشار تا حدی است که یکی از این بچه‌ها مادرش را به قتل می‌رساند. وقتی این پسر مادرش را به فجیع‌ترین شکل ممکن می‌کشد، سر و صدایی به پا می‌شود و دختری که در همسایگی این پسر است، این سر و صدا را می‌شنود؛ پسر را می‌بیند که از خانه بیرون می‌آید، سوار دوچرخه‌اش می‌شود و می‌رود؛ دوچرخه‌ای را هم که می‌برد، دوچرخه همین دختر همسایه است. اتفاقا گوشی موبایل این دختر هم داخل دوچرخه است. پسر با موبایل این دختر تماس‌های مختلفی با شماره‌های دختر می‌گیرد و از همین طریق با چهار نفر از دوستان دختر ارتباط برقرار می‌کند. از اینجا به بعد، داستان از منظر هر کدام از این چهار نفر روایت می‌شود و داخل زندگی هر کدام‌شان می‌رود که فوق‌العاده است. یا در همین کتاب «ورطه»، مردی در شرکتی که کار می‌کرده عاشق زنی می‌شود. اینها با هم ازدواج می‌کنند و بعد از مدتی مرد در دام قمار می‌افتد. این مرد در قمارخانه عاشق یکی از گیشاها می‌شود و از آن به بعد هر چه درمی‌آورد، هزینه این مسائل می‌کند. در کنار آن، همسرش در کارخانه بسته‌بندی غذا مشغول به کار شده و با هزینه زیاد، زندگی را می‌گذراند. حالا من نمی‌خواهم ماجرای رمان را کامل فاش کنم، اما در ادامه شما دوباره شاهد همان خشونت‌هایی هستید که اشاره کردید در جامعه امروز ژاپن وجود دارد. توصیفات این کتاب در صحنه‌های خشونت و جنایت به‌قدری دقیق و جزیی‌نگرانه است که هر مخاطبی را مرعوب می‌کند. حالا در ادامه تصمیم دارم اگر عمری باقی باشد، سراغ دومین سه‌گانه‌اش (گروتسک) هم بروم.
امیدوارم اهمیت  آثاری که ترجمه کرده‌اید بیشتر از اینها در ایران مشخص شود.
راستش سعی کرده‌ام گزیده‌‌ کار کنم و سراغ هر اثری نروم. درگیر این رقابت نیویورک‌تایمزی نشوم که حالا ببینیم آن‌طرف کدام اثر فروش کرده و برویم سراغش! فقط یک اثر بود به نام «پسران نیکل» که نویسنده‌اش را دوست داشتم و مجبور شدم کارش را ترجمه کنم. غیر از این، همیشه در ترجمه آثار احتیاط کرده‌ام. دوست دارم در این اوضاع نابسامان اقتصادی و بالا بودن هزینه‌های زندگی، کتابی ترجمه کنم که کیفیت بالایی داشته و برای مخاطب فارسی‌زبان قابل استفاده باشد.


تعداد بازدید :  446