[شهروند] وینستون چرچیل در بیستوچهارم ژانویهسال 1965، بر اثر سكته مغزی در نود سالگی از دنیا رفت. مراسم خاکسپاری او بزرگترین گردهمایی برپا شده در تاریخ انگلستان است. نمایندگان 112 کشور در این مراسم حضور داشتند و 350میلیون اروپایی ازجمله 25میلیون انگلیسی، برنامه تشییع او را بهطور زنده از تلویزیون تماشا کردند. جمعیت بهقدری زیاد بود که تابوت چرچیل با جرثقیل از روی رودخانه تایمز عبور داده شد! توپخانه سلطنتی با شلیک 19توپ و همچنین 16 فروند جنگنده انگلیسی با پرواز بر فراز لندن به پیکر او ادای احترام کردند. چرچیل پیش از مرگ وصیت کرده بود در خانهای، نزدیک محل تولدش (کاخ بلنهایم در آکسفوردشایر) به خاک سپرده شود. بر روی سنگ مزار او این جمله حک شده است: «من آمادهام تا با خالقم ملاقات کنم، اما اینکه او برای دیدار با من آماده باشد، موضوع دیگری است.»
چرچیل و مادر آمریکاییاش: در قرن نوزدهم در بین اشراف انگلیسی ازدواج با زنان ثروتمند آمریكایی، امر متداولی بود. یکی از همین پیوندها، ازدواج لرد راندولف چرچیل با یکی از زنان ارث و میراثدار بروکلینی، به نام جنی جروم بود. این زوج دو فرزند داشتند، «وینستون» که درسال 1874 و «جک» در 1880 در کاخ بلنهایم (آکسفوردشایر) به دنیا آمدند.
چرچیل و افسردگی خفیف همیشگیاش: چرچیل در طول زندگیاش افسرگی خفیفی داشت که خودش به آن میگفت: «سگ سیاه!» حتی او هم در زندگیاش لحظاتی را تجربه کرده که هیچ اراده، انرژی و انگیزهای برای هیچ کاری (حتی خواب و خوراک) نداشته است. هنوز بحثهای زیادی در این زمینه وجود دارد، زیرا برخی معتقدند چرچیل از اختلال روانی رنج میبرد و برخی دیگر هم مخالف این عقیدهاند. بعضی از محققان معتقدند چرچیل از كودكی دچار اختلالاتی نظیر کمبود توجه و بیشفعالی بوده که تا بزرگسالی با آن دست و پنجه نرم میکرده است.
چرچیل و نفرت از گاندی: چرچیل یک امپریالیست دوآتشه و تمام عیار بود. او معتقد بود امپراتوری بریتانیا باید مستعمراتش را با چنگ و دندان و به هر قیمتی حفظ کند و به شدت هم مخالف هرگونه استقلال هند بود. از همین رو، چرچیل اصلا جزو طرفداران گاندی به حساب نمیآمد. در ضمن زندگی گاندی عملاً برای او بیاهمیت بود. چرچیل در پارلمان و در ملأعام غالباً علیه گاندی سخنرانی میکرد. حتی به او لقب «خرابکار متعصب» و «وکیل فتنهگران» داده بود.
چرچیل و دستهای آلوده به خون: قحطی بنگال درسال 1943، تنها قحطی در تاریخ مدرن هند بود که اصلاً و ابداً طبیعی و اتفاقی نبود. در این قحطی، تقریباً 3میلیون غیرنظامی جان باختند! علت این قحطی، ارسال مقدار بسیار زیادی از برنج هند به مناطق جنگی و بریتانیا بود. چرچیل بهعنوان صادرکننده این دستور تا زمان مرگش، همیشه کاسه کوزهها را بر سر مردم هندوستان و حتی گاندی میشکست و آنها را مسبب آن قحطی فجیع میدانست!
چرچیل و هنرمندیاش: چرچیل روح نسبتاً حساس و دل بسیار نازکی داشت! اشک چرچیل دم مَشکش بود و در جلساتی که با مردم عادی برگزار میکرد یا هنگام سخنرانیها و تعریف و تمجیدها، گریهاش میگرفت. او همچنین شخصیت هنرمند و خلاقی داشت. چرچیل، نقاشی خوشقریحه، روزنامهنگاری موفق و نویسندهای متبحر بود. او از سبک امپرسیونیسم در نقاشی مناظر لذت میبرد و هنوز هم خیلی از آثار او باقی ماندهاند. چرچیل با نام مستعار «چارلز مورین» نقاشی میکرد و بیشتر آثار ماندگار او را میتوان در خانه چارتول لندن مشاهده کرد. او در طول زندگیاش کار نویسندگی یک سریال، نوشتن رمان، دو شرح حالنویسی، سه جلد کتاب خاطرات و چندین کتاب تاریخی را برعهده داشت! چرچیل درسال 1953 و در دومین دوره نخستوزیریاش به دلیل «تسلط زیاد در توضیحات تاریخی و بیوگرافیها» و همچنین برای تعلیمات درخشانی که در دفاع از ارزشهای والای انسانی داشته است، جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد.
چرچیل و لکنت زبان: شاید کمی عجیب و باورنکردنی به نظر برسد، اما یکی از مشهورترین سخنرانان و سیاستمداران تاریخ لکنت زبان داشت. چرچیل به دلیل فُرم لبهایش، برای تلفظ صداهای «ز» و «س» به سختی میافتاد. او درسال 1897 از متخصصان گفتاردرمانی، برای حل مشکل بیانش درخواست کمک کرد. مشکل او فقط با یک کار برطرف میشد: تمرین! بعد از این، دیگر کلمهای نماند که چرچیل نتواند تلفظ کند، به جز کلمه «نازی» که به غلط میگفت «نارزیس!»
برگردان از thefactsite