[مجتبی طحان-روزنامهنگار و کارشناس مدیریت بحران] از مهمترین شاخصهای توسعهیافتگی و میزان مشارکت مردم در مسائل اجتماعی بهویژه در شرایط بحرانی هر كشور، میزان آگاهی بهخصوص سطح آگاهیهای عمومی یك جامعه است. از طرفی از آنجا که مشاركت مردم ضامن اجرایی مناسبی برای انجام برنامههای آمادگی و كاهش خطر محسوب میشود و این مهم جز با ارتقا و افزایش آگاهیهای عمومی- البته با ایجاد بستر مناسب و انجام آموزشهای لازم در زمینه مخاطرات بهعنوان شاخص توسعهیافتگی- میسر نمیشود.
وجود آموزش همگانی باعث میشود كه مردم بهعنوان بازوان اجرایی مدیران بحران در جامعه بازگشتپذیر در مقابل مخاطرات عمل کنند. آموزشهای همگانی میتواند در تمامی سطوح جامعه و نیز درتمامی مراحل مدیریت بحران شامل آمادگی، كاهش خطر، مقابله و بازسازی مدنظر قرار گیرد. بنابراین برای مقابله با مخاطرات و كاهش خسارات ناخوشایند آنها، میتوان به گامهایی نظیر ارتقای سطح آمادگی، شناخت و ادراك صحیح مردم از مخاطرات، آموزش راهكارها و روشهای ایمنی ، به افراد جامعه اشاره كرد.
اگر بهطور دقیق و با توجه به الگوهای مدیریت بحران به اولویتبندی آموزشهای همگانی بنگریم، درخواهیم یافت که مراحل چهارگانه بالا بدون هیچ تقدم و تأخری و به موازات هم اجرا میشوند. حتی ممکن است در برخی از جاها با هم همپوشانی داشته باشند و به غنای تأثیر و نفوذ کمک شایانی کنند. برای مثال میتوان به اجرای مقوله مهم آموزشهای مناسبتی و اطلاعرسانی اشاره کرد که همزمان با هم میتوانند در یک پهنه مشترک اجرا و تأثیر مستقیم داشته باشند.
میدانیم که جامعه از بخشها و قشرهای مختلف تشکیل شده و یکی از مهمترین و اثرگذارترین این بخشها به جامعه عشایری مربوط است. محل سکونت عشایر دارای مختصات و مشخصات خاصی است که از آن جمله میتوان به دوری از شهر، کمبود امکانات معیشتی، بهداشتی و رفاهی و دسترسی نسبتا مشکل اشاره کرد. شاید در یک نگاه ساده، مشکلات این بخش زیاد به چشم نیاید، اما اگر از منظر حوادث، بحرانها و فعالیتهای پیشگیرانه به آن نگریسته شود، میتواند بهعنوان یک مسأله مهم و حیاتی جلوه کند، آنجا که براساس یک تحقیق ساده میدانی، میتوان به این نکته مهم دست یافت که تقریبا بیشترین آمار جانباختگان و متأثران از زلزله سرپل ذهاب کرمانشاه در سال 96 از مناطق روستایی و عشایری بودهاند. پس با این تفاسیر باید به جامعه عشایری و بعد از آن روستایی، در مقوله حوادث و سوانح جدیتر اندیشیده و وارد کارزار شد.
در این میان، پیشگیری اجتماعمحور، میتواند نقش بسزایی در ایجاد آمادگی در این جوامع ایفا کند که یکی از ابزارهای مهم دستیابی به این بخش مهم از چرخه مدیریت بحران، آموزش محسوب میشود. اگر درنظر داشته باشیم که در روند حوادث و فرآیندهای عملیاتی امدادونجات(LAST)، شناسایی و تعیین موقعیت(Locate) دسترسی به آن(Access) از اهمیت بسزایی برای حفظ و نجات جان حادثهدیدگان بهعنوان هدف اصلی مدیریت بحرانها به شمار میآید، پس باید برای رسیدن تیمهای عملیات و امدادونجات چارهای اندیشید. از سوی دیگر، همه ما میدانیم که در شرایط کنونی، در بحث امدادونجات هنوز به مرحله تثبیت و توسعهیافتگی نرسیدهایم و شاید کمتر کشوری در دنیا باشد که برای انجام این فرآیندها، منابع مختلف از حیث انسانی، مالی و تجهیزاتی را در اختیار داشته باشد. بدین معنی که برای رسیدگی به یک حادثه بهویژه در مناطق صعبالعبوری مثل مناطق عشایری با حجم انبوه کوهها و کوهوارهها بهعنوان یکی از موطنهای اصلی عشایر، نیازمند تجهیزات بهروز امدادونجات و وسایلی چون بالگرد هستیم که با توجه به آمار موجودی این تجهیزات، ناگزیریم که در فاز پیشگیری و آمادگی فعالیتهای جدیتری را تا حصول نتیجه انجام دهیم.
بر همین مبنا، آموزش همگانی، عمومی و تخصصی خود به خود نقش جدیتری میگیرد. بیشک آموزش موجب توانمندی مردم میشود و اگر رویکرد داوطلبی نیز در این میان تقویت شود، جامعه شاهد افزایش فعالیتهای داوطلبانه و افزایش توانمندی اقشار آسیبپذیر جامعه خواهد بود. اگر بپذیریم که در روند حوادث، نخستین افرادی که سر صحنه حاضر میشوند، اهالی محلی هستند، پس میتوان از این افراد بهعنوان بازوهای توانمند امدادونجات یاد کرد. بهعنوان مثال در سیل سال 98 استان خوزستان در منطقه شعیبیه شوشتر که تجربه ایجاد خانه هلال و آموزش به روستاییان وجود داشت، اهالی روستاهای آن بخش با تلاش و حساسیت خودشان و البته حمایت مجموعههای ذیربط، مراتع، دامها و خانههای خود را از خطر سیلزدگی نجات دادند و از کنار تلفات سهمگین آن سیل ویرانگر به سلامت گذشتند. پس مهمترین اثر آموزش بهویژه درحوزه امدادونجات در مناطق و جوامع عشایری، توانمندسازی مردم محلی، کاهش ضریب خطرپذیری آنها و ایجاد آمادگی برای مواجهه و مقابله با حوادث و بحرانهای طبیعی است.
همچنین نباید از نقش نیروهای آموزشدیده در این بخش، بهعنوان تسهیلگر در زمان حوادث غافل بود. کمترین اثر این نقش، ایجاد یک کانال دوسویه برای ارتباط دستگاههای امدادی و مردم حادثهدیده است که معمولا در زمان حوادث به صورت یک تهدید برای امدادرسانی به شمار میآید. از خاطر نرود که مردم در هنگام حادثه و بحران، اعتماد خود را نسبت به دستگاههای حاکمیتی و حتی امدادی از دست میدهند که در حوادث اخیر این مسأله مهم به کرات مشاهده شده است.
اگر به صورت حرفهایتر به مقوله آموزش بهویژه در مناطق عشایری پرجمعیت اندیشیده شود، یکی از برنامههایی که میتواند به کاهش اثرات بلایای طبیعی و حتی انسانساخت کمک شایانی کند، این است که گروههایی تحت عنوان «گروه مدیریت بحران عشایری» برای انجام فعالیتهای امدادونجات تشكیل شود. این گروهها، افراد داوطلبی هستند که آموزشهای پایه لازم در زمینه مدیریت بحران بهخصوص در موارد آمادگی و مقابله (مانند نحوه خاموشکردن آتش، جستوجو و نجات مجروحان و ارایه کمکهای اولیه) به آنان داده میشود و در مواقع بحرانی قبل از رسیدن تیمهای امدادونجات یا درکنار تیمهای اصلی امدادونجات در محلات خود به فعالیت مشغول میشوند. شاید مهمترین محصول ایجاد این گروهها، حضور موثر امدادگران بهعنوان نخستین افراد حاضر درصحنه حوادث است. همچنین خانههای هلال یا طرحهایی از این دست اگر به صورت جدی و برنامهریزیشده عملیاتی شوند، میتوانند به توانمندسازی جوامع عشایری کمک شایانی کنند. با ارایه آموزشهای تخصصی و همگانی در این بستر خانهها، ازجمله روشهایی است که موجب افزایش توانمندی مقابله با آسیبهای طبیعی و اجتماعی میشود.