[ترجمه زهرا نوروزی] میشل کرایز، نویسنده آمریکایی که به صورت پارهوقت بهعنوان پرستار مشغول به کار است، اوقات فراغت خود را با نوشتن برای نوجوانان میگذراند. مجموعه سه جلدی رمان علمی-تخیلی هِکسد را در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ نوشت که پرفروش شد. کرایز سال ۲۰۱۶ با اطلاعاتی کامل از بیماری فیبروز سیستیک، کتاب «انجمن دختران مرده» را نوشت. بسیاری از مردم اروپای شمالی به این بیماری که با نشانههای مشکلات تنفسی و نارسایی ریوی در کودکی و نوجوانی بروز میکند، مبتلامیشوند. «انجمن دختران مرده» روایتی است از آخرین روزهای زندگی دختر نوجوانی به نام هوپ کالاهان که به بیماری فیبروز سیستیک مبتلاست، اما میخواهد هیجان را به روزهای باقیمانده زندگیاش بیاورد. هوپ از اینکه همه با او مثل مرده رفتار میکنند، ناراحت است. وقتی دعوتنامهای مرموز از طرف انجمن به دستش میرسد، شانسش را برای تجربه کمی هیجان قبل از مرگ امتحان میکند. اما انجمن آن چیزی نیست که به نظر میرسد. هوپ بهزودی میفهمد بازی جرأت یا حقیقت تبدیل به بازی مرگ یا زندگی شده است. شونا کزوریس در مورد کتاب کودک و نوجوان، کاراکترها و اتمسفر داستان با میشل کرایز صحبت کرده است.
چه مدت طول کشید تا نخستین پیشنویس «انجمن دختران مرده» را بنویسید؟
سوال سختی است، زیرا چندین بار کتاب را بازنویسی کردم. از لحظهای که کتاب را شروع کردم تا زمانی که پیشنویس نهایی را ارایه کردم، بیش از یکسال گذشت. هر پیشنویس شاید سه چهار ماه طول کشید.
کدامیک از کاراکترهای شما براساس افرادی که در زندگی واقعی میشناسید، ساخته شدهاند؟
هیچکدام از پرسوناژها تصاویری مستقیم از شخص خاصی نیستند، اما من همیشه چشمم را باز میکنم تا ویژگیهای شخصیتی جالب را برای کاراکترهایم استفاده کنم.
آیا تا به حال در زندگی واقعی با کسی آشنا شدهاید که شبیه شخصیت اصلی شما هوپ باشد؟
من پرستار کودکان و نوزادان هستم، بنابراین فراوان دیدهام بچههایی را که مبتلا به بیماریهای مزمن هستند و روی آنها تحقیق کردهام. برخی از آنها قویترین افرادی هستند که تا به حال دیدهاید. و بله، گاهی مثل او بسیار به حمایت نیاز دارند.
هوپ با بیماری فیبروز سیستیک در «انجمن دختران مرده» با ایندیگو، قهرمان سری اول شما بسیار متفاوت است. ایدههای این شخصیتهای بسیار متفاوت را از کجا به دست آوردهاید؟
شخصیت ایندیگو نخستین چیزی است که درباره هِکسد میدانستم. میخواستم کلیشه جادوگر گوتیک را از بین ببرم و اینکه شخصیت اصلی، قهرمانی محبوب و پُر شروشور باشد. با «انجمن دختران مرده» واقعا دوست داشتم از راههای بسیاری کشف كنم كه چطور میشود یك نوجوان عادی باشید، همه مسائل معمولی نوجوانی مثل عشق، ترس و تمایل به گذشتن از مرزها و شورش را تجربه كنید، در عین حال با یک بیماری غیرقابل درمان که واقعا تجربیات شما را محدود میکند نیز زندگی کنید.
سیر داستانی «انجمن دختران مرده» در نیواورلئان سپری میشود، درحالیکه ماجرای هِکسد در لسآنجلس میگذرد. جذابیت استفاده از شهرهای بزرگ آمریکا برای محیط داستان جدید شما چیست؟
به این نکته اشاره كردم که یكی از اهداف من با هِكسد براندازی كلیشه جادوگر گوتیك بود. علاوه بر اینکه شخصیت اصلی را به پرسوناژی محبوب با شیطنتهای بسیار تبدیل کردهام. فکر کردم استفاده از محیطی که اکثر خوانندگان معمولا با جادوگری ارتباطی ندارند، میتواند جالب باشد. به نظر میرسید لسآنجلس گزینهای کاملا عالی برای این مسأله باشد. در مورد «انجمن دختران مرده» باید بگویم هنگام حضور در جشنوارهای برای داستاننویسی، درحالیکه در کوچهای فرانسوی در نیواورلئان پرسه میزدم، ایده این محیط را گرفتم. درواقع عاشق فرهنگ غنی و پرجنبوجوش شهر شدم.
تا به حال با شخصی در زندگی واقعی روبهرو شدهاید که شبیه به شخصیت شرور داستان باشد؟
قطعا با چند شخصیت ناخوشایند در زندگی واقعی روبهرو شدهام. فکر میکنم بدترین تبهکارها در نگاه اول، افرادی معمولی به نظر میرسند.
الگوهای شما برای نویسندگی چه کسانی بودند؟
کاملا صادقانه بگویم؟ کتابهای استفانی مایر را تحسین کردهام. خواندن «گرگ و میش» باعث شد نویسنده شوم. حالا بهخصوص از ویکتوریا شواب الهام میگیرم. او در مسیر شغلی خود بسیار سروصدا کرده بود. بهعنوان نویسندهای پرفروش کارش را آغاز نکرد، اما سخت کار کرد و فهرستی از کتابهای خارقالعاده ساخت و واقعا برای خودش اسمورسمی به هم زده است.
شما هر روز مینویسید؟ چقدر؟
سعی میکنم هر روز بنویسم. با داشتن دو بچه، وقت گذاشتن برای کار دشوار است، اما معمولا وقت چرت زدن آنها یا بعد از اینکه بچهها شب به خواب میروند، مینویسم. زمان تحریر پیشنویس سعی میکنم حداقل به هزار کلمه در روز برسم.
در یک کلمه چگونه میتوانید «انجمن دختران مرده» را توصیف کنید؟
میتوانم بگویم اسرارآمیز است.
مکان مورد علاقه شما برای نوشتن کجاست؟
سر میز آشپزخانه. بهترین کارم را روی یک صندلی چوبی عذابآور مینویسم و ارایه میدهم.
وقتی نوجوان بودید، چه داستانهای ترسناکی میخواندید؟
آن زمان داستانهای ترسناک زیادی نخواندم، هرچند خیلی به نانسی درو علاقه داشتم.
کدامیک از کتابهایی را که معلمهایتان در کلاس درس پیشنهاد کردند، بیشتر از همه دوست داشتید و از کدام بیشتر متنفر بودید؟
به سختی میتوانم آنچه را که در دبیرستان میخواندیم به خاطر بیاورم. داستان «دو شهر» (دیکنز) را یادم میآید. فکر میکنم آن را دوست داشتم، اما بهعنوان یک نوجوان دنبالکردنش برایم سخت بود. به معنای واقعی کلمه نمیتوانم هیچ کتاب دیگری را که باید برای مدرسه میخواندیم، به یاد بیاورم. خیلی زود گذشت.
اهل قهوه هستید یا چای؟
قهوه. حداقل سه فنجان در روز.
درحال حاضر روی چه موضوعاتی کار میکنید؟
چند پروژه متفاوت دارم. رمانی مخصوص کودک و نوجوان که در سواحل شرقی کانادا میگذرد، یک داستان ترسناک روانشناختی نوجوان و یک عاشقانه معاصر بزرگسال. دوست دارم قبل از اینکه تصمیم بگیرم وقت خود را صرف کدامیک از آنها کنم، بیشتر فکرکنم.
شگفتآور است که چطور کتابهای مختلف میتوانند با ما اینطور تأثیرگذار صحبت کنند. آیا کتاب یا نویسندهای وجود دارد که به نظر شما همه باید آن را بخوانند؟
نخستین کتابی که به ذهنم خطور میکند «هیولایی فرامیخواند» اثر پاتریک نِس است؛ رمانی گرافیکی درباره پسری که مادرش بر اثر ابتلا به سرطان درحال مرگ است. به علاوه کتابی کاملا درخشان، دلهرهآور و زیباست. وقتی متوجه میشوید تِم اصلی رمان توسط نویسندهای به نام سیوبان داود خلق شده است و او پیش از اینکه فرصتی برای نوشتن این کتاب داشته باشد، بر اثر سرطان درگذشته است، بیشتر شگفتزده میشوید.
به نظر میرسد رمانی شگفتانگیز باشد. باید آن را بخوانم و سوال آخر، درحال حاضر چه میخوانید؟
به تازگی یک رمان عالی نوجوان راجع به یک گلادیاتور زن در امپراتوری روم به نام «دلیر» نوشته لسلی لیوینگ استون را به پایان رساندهام و حالا «سرود زمستان» اثر اس.جی- جونز را میخوانم. داستانِ هزارتویی است که بار دیگر از آوای موسیقی میگوید. داستانی مهیج و عاشقانه که دقیقا مطابق میلِ من است.
برگرفته از سایت کتابخانه عمومی ثاندر بی
انجمن شاعران مرده
[سپیده سرایی] رمان «انجمن شاعران مرده» نوشته نانسی اچ. کلاینبام، روزنامهنگار و نویسنده آمریکایی بود که با اقتباس سینمایی به شهرتی جهانی رسید. در واقع فیلم «انجمن شاعران مرده» به کارگردانی پیتر ویر و نقشآفرینی برجسته رابین ویلیامز که در سال 1989 ساخته شد، توانست محبوبیت کتاب را دوچندان کند. این فیلم در آن سال جایزه بهترین فیلم مراسم اسکار را هم به خود اختصاص داد. تام شولمن جایزه بهترین فیلمنامه را گرفت و فیلم در دو بخش بهترین بازیگر مرد (رابین ویلیامز) و بهترین کارگردانی نامزد دریافت جایزه شد. داستان کتاب علیه سنت رو به سلطه آموزش در آمریکاست و در سال 1959 میگذرد؛ در دبیرستانی به نام ولتون. زمانی که مدیر متعصب و سختگیر مدرسه، معلمی جدید را به مدرسه میآورد به نام جان کیتینگ. کیتینگ در همان جلسه اول نشان میدهد که اهل تعصبات بیهوده نیست و به بچهها میگوید که صفحات کتاب درسیشان را پاره کنند! او به تدریج با سنتشکنیهای خود جریانی در مدرسه به راه میاندازد که ماجراجویانه و قابل تأمل هستند. درباره کتاب کلاینبام بعدها تفسیرهای مختلفی ارایه شد و از نظرگاههای مختلف مورد نقد قرار گرفت. یکی از خلاقانهترین رویکردها، نوعی نگاه نمادین به اثر کلاینبام بود مبنی بر اینکه چگونه انسان میتواند سعادت خود را تنها از طریق آشفتن علیه تمام تعاریف و پیشفرضهایی که سیستم آموزشی به ما تزریق میکند، بازتعریف کند. الگوی رمان «انجمن شاعران مرده» بعدها از سوی نویسندگان دیگر هم تقلید شد و آثاری با فضای داخلی دبیرستان، معلمان خلاق و سنتشکنیهای آنها علیه سیستم آموزشی نوشته شد. این نام، یعنی «انجمن شاعران مرده» هم چندان جذاب به نظر میرسید که در آثار سینمایی و ادبی مورد تقلید قرار گرفت؛ از جمله کتاب «انجمن دختران مرده»، «آژانس کارآگاهی دختران مرده»، «انجمن شاگردان مرده» و...
جمعه یا زندگی دور از تمدن
نویسنده: میشل تورنیه
ترجمه: سارا تیمورپور
ناشر: روزنه
164 صفحه
37500 تومان
میراث دانیل دفو آنقدر وسیع بود که بعدها الگوی روایی او در رمان «رابینسون کروزوئه» بارها اقتباس شد؛ انسانی تنها در جزیره. این نمادی بود که هم از وضع هبوط انسانی روی زمین و مواجهه او با هستی و هم نمادی از انسان تنها و درگیر در تقابل با پدیدههای مدرن. کتاب «جمعه یا زندگی دور از تمدن» هم به تعبیری بازنویسی کتاب معروف رابینسون کروزوئه اثر دانیل دفو است و در واقع، میشل تورنیه رمان دانیل دفو را با برداشت و نگرههای فلسفی خود بازنویسی کرده است و ارتباط نزدیک و صمیمی شخصیت داستان با طبیعت را در مقابل پیچیدگیهای تمدن امروزی بشر نشان میدهد. او در این داستان به مسائل بنیادی درباره تمدن، طبیعت، اخلاق، تنهایی، نقش دیگری، پیچیدگیهای روابط بین فردی و... میپردازد، ذهن خواننده را به چالش میکشد و در آخر خواننده را شگفتزده میکند.
تاریخ ایران
نویسنده: تورج دریایی
ترجمه: شهربانو صارمی
ناشر: ققنوس
488 صفحه
85 هزار تومان
کتاب «تاریخ ایران» اثر تورج دریایی به تازگی از سوی انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است. دکتر تورج دریایی، استاد تاریخ ایران و جوامع پارسیزبانان و رئیس مرکز مطالعات ایرانی دکتر سموئل جردن در دانشگاه کالیفرنیاست. از او تاکنون چندین کتاب و دهها مقاله به چاپ رسیده است. او بر این باور است که برای درک تاریخ یک قوم باید آن را در تمامیت و جامعیتش درک کرد: تاریخ، زبان، دین، جامعه و... به همین دلیل کتاب «تاریخ ایران» رویکردی کلی به تمدن ایران دارد و یکی از آثار درخور توجه از نشریات دانشگاه آکسفورد است. آنچه این کتاب را از دیگر آثاری که در این زمینه نوشته شدهاند متمایز میکند، نگاه یکسان آن به دورههای مختلف تاریخ ایران است. کتاب مقالهای درباره دوران پارینه سنگی و ظهور شاهنشاهی هخامنشی آغاز میشود و با مقالهای با عنوان «ایران پس از انقلاب (۱۳۵۷-۱۳۸۸ ه.ش)» پایان میپذیرد.
امپراتوری نشانهها
نویسنده: رولان بارت
ترجمه: ناصر فکوهی
ناشر: نی
172صفحه
26 هزار تومان
بارت در کتاب «امپراتوری نشانهها»، مسافر خلاقی است که شما را برای تماشای معناها به ژاپن، سرزمینی سرشار از نشانهها میبرد تا تجربهای متفاوت از سفر را برایتان رقم بزند و با دقت یک سفرنامهنویس، برایتان شرح جذابی از دنیای پیچاپیچ، پنهان و پر از نشانه سرزمین آفتاب بنویسد. کشوری که در آن خانهها آدرس ندارند، آشپزها هیچ چیز را نمیپزند، کشتیگیرها بازیگرند، چوبکهای غذاخوری بیشتر برای نشانکردن غذا به کار میروند و... بارت صبورانه میگردد و سعی میکند معنایی برای همه اینها بیابد. بارت در این سفر، توریستی است در سرزمین نشانهشناسی که با ظرافتی بیرحمانه ژاپن را مانند یک متن میخواند و هرجا لازم ببیند، با آمریکا مقایسهاش میکند. «امپراتوری نشانهها» از آندسته کتابهایی است که بر چشمانتان عینکی از جنس تحلیل نشانهشناختی میزند و شما را قادر به دیدن چیزهای بسیاری میکند که قبل از آن برایتان قابل رویت نبود.