[میثم رحیمی | کارشناس بورس] در روزها و هفتههای اخیر تبوتاب بورس آنقدر بالا گرفته که دیگر در کمتر محفلی میتوان وارد شد و در این مورد صحبتی نشنید. اما در این زمینه چندین نکته به نظر مغفول میرسد که بد نیست نیمنگاهی به آنها بیندازیم. در مورد دلایل رشد تاریخی بورس تهران افراد صاحبنظر بسیار گفتهاند، از کاهش نرخ بهره بانکی، افزایش تورم، جاماندن بورس از تغییرات نرخ ارز و کاهش بازدهی سایر بازارهای موازی تا عرضههای دولتی برای جبران کمبود نقدینگی بودجه سخن به میان آمده است. اما با این همه هجوم نقدینگی که در روزها و هفتههای اخیر بیش از روند رو به رشد دو ساله بورس به بازار سرمایه ورود کرده بسیاری از اقتصاددانان و فعالان باتجربه بورس را به تأمل و ترس واداشته است. نکته تأملبرانگیز و ناخوشایند مبادلات سهام در بازار امروز آنجاست که عمده بازیگران بهخصوص تازهواردهای بورس به ارزش واقعی سهامهایی که خریداری میکنند بیتوجه هستند. در مباحث مالی شرکتهای بورسی قیمت فعلی شرکت براساس ارزش فعلی سودآوری آینده آن تعیین شده و هر فرد در بازار سرمایه از دو طریق افزایش قیمت و سود تقسیمی کسب منفعت میکند. اما این روزها بیشترین توجه به تغییرات قیمتی است، به طوری که ضریب P/E بازار بهشدت افزایش پیدا کرده است. البته در این میان برخی که در حال بهرهمندی از پولهای مردم هستند، در این روزها تلاش دارند تئوریهای مالی را زیر سوال برده و در درستی فرمولهایی که سالها پاسخگوی رفتار بازار بوده شک و تردید ایجاد کنند. سیاستی که به رفتارهای تودهوار در بازار دامن میزند و هنگام ریزشها نیز با شدت بسیار بیشتری عمل خواهد کرد تا حتی از ترکیدن حباب بازار هم بهرهمند شود. در چنین وضعیتی توجه تازهواردهای بازار سرمایه و آنها که علاقهمند ورود به بورس هستند باید بیش از همیشه به این جریانها باشد و برای دور نگاه داشتهشدن از افتادن به دام این جریانها نهادهای مالی همانند انواع صندوقهای سرمایهگذاری، مشاوره مالی و سبدگردانی که در سالهای گذشته برای جلوگیری از ورود مستقیم افراد آموزشندیده در بازار ایجاد شدهاند بیش از همیشه میتوانند نقشآفرین باشند.وضعیت حال حاضر بازار سرمایه به گونهای است که گویا در حدود یک سال دههامیلیون ایرانی دروس اقتصاد و مالی خوانده و آموزش بورس دیدهاند که اینگونه خود را به دریای بزرگ بازار سرمایه میزنند. هر چند که نقش جریانهایی که هر روز بیش از روز قبل آنها را تشویق میکنند تا بیمحابا و نابلدانه تن به این کار پرریسک بزنند نیز پررنگتر از همیشه است. افزایش ممتد شاخص کل بورس در ذهن بسیاری از افراد جامعه که این روزها بسیار از این بازار میشنوند اینگونه نقش بسته است که این بازار سرمایه در شرایط عاری از ریسکی قرار گرفته است و در هر صورتی با ورود به این بازار و خرید و فروش سهام بازدهی مالی چشمگیری کسب میکنند، در صورتی که این بخش از جامعه باید به ذهن بسپارد که در بازار سرمایه «ناهار مجانی» وجود ندارد. عدمآگاهیبخشی در خصوص انواع ریسکهای سیستماتیک و غیرسیستماتیک بورس، این روزها حربهای برای ورود بیشتر افراد حقیقی و سیر نقدینگی به این بازار است و ورود یکدرصد از کل نقدینگی در یک روز به این بازار تأییدکننده این وضع است. نباید از یاد برد که بازار سالم سرمایه یکی از بهترین ابزارها برای تأمین مالی بلندمدت و کمریسک شرکتهاست. در واقع چنین بازاری یک ابزار تأمین مالی است که به واسطه آن سرمایه از صاحب آن به سوی مجموعهای که به آن برای رونق فعالیت اقتصادی مولد نیاز دارد سوق مییابد آن هم با کنترل و نظارتهای دقیق و لازم، بنابراین بورس پویا و بزرگ منجر به رونق تولید و رشد اقتصادی میشود. اما بورس تهران در این روزها به صورتی وارونه با رسالت ذاتی خود عمل میکند. در کنار این همه حتما روایت بسیاری از کسانی را شنیدهاید که در چند مدت اخیر کسبوکار فعلی خود را تعطیل کرده و سرمایه خود را به امید کسب بازدهیهای مالی شگفتانگیز و بدون زحمت به بازار سرمایه روانه کردهاند. موضوعی که در کنار اثربخشی نه چندان برای بازار سرمایه و در پی آن برای اقتصاد ملی از کانال بورس، به معنای کاهش سرمایهگذاری در کسبوکارهای کوچک و خرد است و در نتیجه منجر به افزایش و در صورت ادامه تعمیق هر چه بیشتر رکود اقتصادی میشود. باید در خاطر داشت که بازدهی غیرمنطقی سهام به معنای افزایش هزینه سرمایه است، در نتیجه با تغییر نسبت سرمایه منجر به عدمرقابتپذیری میشود؛ به طور مثال در حال حاضر از نظر اقتصادی غیرمنطقی است که شما یک کارگاه کوچک تأسیس کنید به امید اینکه در پایان سال 30درصد سودآوری داشته باشد، در حالی که با همین سرمایه در بورس بدون هیچگونه تلاشی در پایان سال 100درصد سود کسب میکنید، البته اگر تا پیش از آن حباب بورس نترکد. درواقع این روزها بورس منجر به عدم رقابتپذیری سایر کسبوکارها نیز شده است. نکته پایانی نیز اینکه، تجربه موسسات مالی و بانکهای اصطلاحا خصوصی نشان داد بدون توجه به مباحث مربوط به حاکمیت شرکتی چه اتفاقات دردناکی رخ خواهد داد. میدانیم حاکمیت شرکتی به معنی تعریف درست رابطه بین مدیران و ذینفعان است که شامل سهامداران هم میشود. در واقع عدم حساسیت و توجه کافی مدیران موسسات پولی و مالی در خصوص سرمایهای که از سپردههای مردم به سمت آنها سرازیر میشد، منجر به سوءاستفادههای کلان شد که بازنده اصلی آن مردم عادی بودند. حال نیز ورود شرکتها و طرحهای جدید به بازار سرمایه و همچنین شرکتهای دولتی که تنها بخش کوچکی از سهام آنها عرضه شده است باید زنگ خطری برای نهادهای نظارتی باشد. قیمتسازی به وسیله مدیران شرکتها، استفادهنکردن کارا از تأمین مالی صورتگرفته و پاسخگونبودن در مقابل سهامدارانی که تنها به دنبال کسب منفعت از محل افزایش قیمت سهام بدون توجه به کارآمدی و سودآوری شرکت آن را خریداری کردهاند، میتواند پتانسیل یک فاجعه دیگر اقتصادی اینبار در بازار سرمایه باشد.