عباس عبدی روزنامهنگار
(این یادداشت در پی مشکلات پیشآمده میان روابط عمومی محیط زیست و روزنامهنگاران این حوزه از سوی رئیس هیأتمدیره انجمن صنفی استان تهران برای «شهروند» نوشته شده بود. ولی به درخواست نویسنده انتشارش متوقف شد زیرا گفتوگوهایی برای تفاهم به جریان افتاده بود. اکنون که مطابق گزارش منتشره از سوی انجمن از این گفتوگوها، طرف مقابل به تعهداتی که پذیرفته بوده عمل نکرده است به درخواست نویسنده یادداشت منتشر میشود.)
این روزها تنش میان روزنامهنگاران حوزه محیط زیست و مدیریت روابط عمومی این سازمان بالا گرفته است، به طوری كه به جای پاسخدادن به پرسشها كار را به اتهامزنی رساندهاند. واقعیت این است كه وظایف روابط عمومیها متناسب با انتظارات ساختار سیاسی در ایران به گونهای تعریف شده است كه گویی عهدهدار دفاع بدون قید و شرط و با هر توجیهی از سازمان متبوع خود هستند، هر چند برخی از روابطعمومیها به صفت فهم و درك مدیران آن تا حد ممكن وظیفه اصلی این نهاد را انجام میدهند، ولی هنوز هستند كسانی كه گمان دارند با ایجاد تنش و اتهامزنی و سپس توجیه آن میتوانند تصویری مطلوب از نهاد متبوع خود عرضه كنند.
بنده اگر چه از مجموعه روزنامهنگاران هستم ولی هیچگاه معتقد نبودهام كه كار آنان و نیز خودم یعنی ما (فرقی نمیكند) بدون عیب و نقص است. كار ما هم میتواند با حب و بغض و حتی پیشداوری همراه باشد از این رو باید در برابر عملکرد رسانهای خودمان نیز پاسخگو باشیم ولی اگر قرار باشد كه هر کسی با اتهامزدن به مخالفان خود راهی برای توجیه رفتار خود پیدا كند، به طور قطع اشتباه است. روزنامهنگاران ازجمله روزنامهنگاران محیط زیستی همانهایی هستند كه پیشتر نیز در كنار رئیس كنونی سازمان به برخی از سیاستهای محیط زیستی انتقاد كرده بودند، فارغ از اینكه انتقادات آنان درست یا نادرست بوده باشد. اتهامزنی به جای روشنگری و پاسخگویی از سوی هر فرد و نهادی باشد، به طور كلی نشانه ضعف نهاد پرسششونده است. اگر كسی به این یادداشت بنده معترض شود و ایراد بگیرد، فقط هنگامی كه نمیتوانم پاسخ او را بدهم، متوسل به انگیزهخوانی یا اتهامزنی میشوم. چنین رفتاری توهین به شعور مخاطبان نیز است.
پروندهسازی نیز روی دیگر اتهامزنی است. متأسفانه یكی از ابزارهای نادرست صاحبان قدرت ترساندن كنشگران مدنی و رسانهای از طریق شكایتكردن از آنان است. بنده شخصا موافق شكایت حقوقی هستم؛ این حقی است كه اصل سیوچهارم برای آحاد ملت تعیین کرده است. ولی شكایتكردن متفاوت از پروندهسازی است. پروندهسازی یعنی استفاده از امكانات دولتی برای طرح شكایت و احضار افراد به دادگاه که درنهایت هم یا تبرئه یا با پادرمیانی توافق حاصل میشود و نتیجه فقط ایجاد ترس و واهمه و اتلاف وقت است. پیش از هر گونه شكایتی موضوع را میتوان در عرصه عمومی و رسانهای طرح كرد و اگر شاكی خود را محق میداند، متهم یا فرد و گروه مورد شكایت خود را باید ابتدا در فضای رسانهای و عمومی محكوم كند.
روشن است كه اگر نهادی فاقد اعتبار و استدلال باشد، از رویارویی در عرصه عمومی پرهیز میكند و به دامن مجاری رسمی حقوقی یا لابیهای پشتپرده برای فشار به رسانهها متوسل خواهد شد.
متأسفانه دولت از ابتدا نقطه ضعف فقدان یك ساختار ارتباطی موثر را با رسانهها داشت كه با آمدن آقای ربیعی به عنوان سخنگوی دولت و نیز حضور آقای واعظی در نهاد ریاستجمهوری انتظار میرفت كه تحولی در این ارتباط رخ دهد كه خوشبختانه تا حد زیادی شاهد آن بودیم، هر چند موارد نقض نیز مشاهده میشود و یكی از آن موارد رفتارهای خلاف منطق و اصول ارتباطی و رسانهای از سوی برخی از روابط عمومیها ازجمله محیط زیست است كه امیدواریم دیر یا زود این مشكل نیز برطرف شود.