شماره ۱۹۵۹ | ۱۳۹۹ پنج شنبه ۱۱ ارديبهشت
صفحه را ببند
مصاحبه

[تهمینه مفیدی] نمایشنامه «مصاحبه» روایت مواجهه زن و مردی با جنگ الجزایر و سیلی محکمی‌ است که این بحران چندساله بر گوش آنها نواخته و چنان منگ‌شان کرده که از دایره واقعیت دور افتاده‌اند و با ذهنی هزارپاره، در گوشه بیمارستان روانی برای زنده‌ماندن تقلا می‌کنند. نعیم، کمی پس از پایان‌یافتن جنگ، دختر فرانسوی را کشته و حالا روبه‌روی مصاحبه‌گر نشسته تا از خشونت پیدا و پنهان مردمی پرده بردارد که جنگ به خورد هستی‌شان رفته است. او بارها از این حرف می‌زند که گربه بابا فونتن را نکشته، چشم‌های مونیک در خرابه مثل گربه برق زده، خانم معلم به دلیل تجاوز سربازهای فرانسوی خودش را زیر قطار انداخته و گربه بابا فونتن را کسی (و قطعا نعیم) زیر ریل قطار انداخته و در حقیقت این‌طور به نظر می‌رسد که نعیم انتقام خانم معلم را از مونیک و گربه بابا فونتن، فرانسوی گرفته است.
در بخش دوم، «دیگر مرا صدان نزن، مادر!» مصاحبه‌کننده با صفیه دختری 29ساله وارد بحث می‌شود. او از مبارزان زن الجزایری‌ است که به دلیل بمب‌گذاری‌های متعددش بارها توسط فرانسوی‌ها دستگیر و در زندان‌ها مورد شکنجه قرار گرفته است. صفیه پس از استقلال الجزیره از زندان آزاد می‌شود، اما دیگر آن زن سابق نیست و مادرِ او بی‌خبر از آنچه بر سرش آمده، مقدمات ازدواجش را فراهم می‌کند و باعث می‌شود صفیه تیر خلاص را رها کند. او مادر و خانه خود را توسط بمب صوتی از میان می‌برد. شرح شکنجه‌های صفیه شباهت غیرقابل انکاری با جمیله بوپاشا، مبارز الجزایری دارد. بوپاشا اما بدل به نماد مقاومت الجزایر می‌شود و در مقابل صفیه پرده از تاریکی جنگ و انهدام زندگی برمی‌دارد. این بخش از نمایشنامه مصاحبه نیز به نابودی زن‌ها اشاره‌ای پررنگ دارد. مادر صفیه و خودِ او مورد تعرض نیروهای فرانسوی قرار گرفتند و این تجاوز به زن‌ها، نمادِ تجاوز به سرزمین مادری ا‌ست.


تعداد بازدید :  370