وقتی از مخوفترین سازمانهای پلیس مخفی در طول تاریخ معاصر صحبت به میان میآید، همه بلافاصه «چکا» و «گشتاپو» را به یاد میآورند. سازمانهایی که به لطف ژوزف استالین و آدولف هیتلر اختیارات و قدرت فراوانی داشتند و حتی از جایی به بعد مقصریابی، محاکمه و نهایتا اجرای حکم را خود شخصا انجام میدادند. «چکا» که تقریبا بلافاصله پس از فروپاشی نظام تزاری در روسیه و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی آغاز به کار کرد تا حد بسیار زیادی تحتتأثیر بنیانگذار خود فلیکس ژرژینسکی بود. بعدها با حضور کسانی چون لاورنتی بریا، این سازمان حتی مخوفتر از پیش شد و کار به جایی رسیده بود که وقتی سران نظام کمونیستی از آن «کلاه» طلب میکردند، چکا «سر» تحویلشان میداد. اوج قدرت چکا را باید در دوران حکمرانی ژوزف استالین جستوجو کرد، زیرا روحیه حذف مخالفان که از سوی رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی با جدیت دنبال میشد، در وجود چکا به ترسناکترین شکل ممکن حلول یافته بود. وظیفه چکا طی این ایام حول شناسایی، دستگیری و مجازات مخالفان و منتقدان نظام کمونیستی در داخل کشور به علاوه جاسوسی و استخدام مزدور در خارج از مرزها برای کنترل فعالیت مخالفان تبعیدی خلاصه شده بود. اتکای بیش از حد این سازمان جهنمی به ژوزف استالین که دست مأموران آن را برای انجام هر جنایتی باز گذاشته بود، در کنار همه مزایا یک نقطه ضعف نیز داشت، به این ترتیب که پس از مرگ استالین، رهبران جدید شوروی برای فاصله گرفتن از تبعات جنایات انجام شده طی این دوران، «چکا» را مقصر اصلی عنوان کردند و از قدرت بیحدوحساب آن کاستند. از آن سو عموزاده آلمانی «چکا» یعنی «گشتاپو» که با دستورالعملی مشابه یعنی شناسایی، تعقیب و مجازات مخالفان آلمان نازی، 87سال پیش در چنین روزی، برابر بیستوششم آوریل 1933 میلادی به دستور مستقیم آدولف هیتلر تأسیس شد، توانست خیلی زود گوی سبقت را از مدل روسی - کمونیستی خود برباید و عنوان بیرحمترین سازمانهای پلیس مخفی جهان را از آن خود کند. گشتاپو از لحظه تأسیس تا پایان جنگ جهانی دوم، وظیفه حفظ امنیت داخلی و مبارزه با خرابکاران و جاسوسان در سرزمینهای اشغال شده توسط نازیها را برعهده داشت. این سازمان طی 12سال با اعمال خشونت و حذف فیزیکی مخالفان، خاک اروپا را در هراسی عظیم از خود فروبرد، هرچند امروزه بسیاری از کارشناسان و محققان تاریخ جنگ جهانی دوم عقیده دارند گشتاپو به اندازه ترسی که از خود نشر میداد، کارآمد و زبده نبود. براساس این نظریه، ترور افسران بلند پایه آلمان نازی در کشورهای تحت اشغال، انجام خرابکاریهای متعدد در پروژههای نظامی بهخصوص برنامه هستهای نازیها و درنهایت انجام سوءقصدهای مکرر به جان آدولف هیتلر، همه و همه حکایت از این دارند که گشتاپو تنها نامی ترسناک داشت و در عمل سازمانی فشل و فاقد کارایی لازم بود.