شماره ۱۹۴۳ | ۱۳۹۹ يکشنبه ۲۴ فروردين
صفحه را ببند
شهید نصرانی جنبش مشروطه

وقتی از نام‌های بزرگ انقلاب مشروطه صحبت به میان می‌آید، همه کسانی چون ستارخان، باقرخان و بسیاری دیگر را که هریک در این اتفاق بزرگ تأثیرگذار بودند، به یاد می‌آورند. اما در میان همه فعالان انقلاب مشروطه یک نام بیش از دیگر اسامی کنجکاوی‌برانگیز است؛ هوارد باسکرویل، معلم آمریکایی مدرسه مموریال تبریز که 135‌سال پیش، برابر دهم آوریل 1885 میلادی در نبراسکا به دنیا آمد و دوره حضورش در ایران با جنبش مشروطه همزمان شد. باسکرویل که سخت تحت‌تأثیر انقلابیون قرار گرفته بود، در جریان تلاش مشروطه‌خواهان برای شکستن محاصره تبریز به مردم پیوست و ٣٠ فروردین ١٢٨٨ خورشیدی هنگامی که فرماندهی یگانی ۱۵۰نفره از رزمندگان مشروطه‌خواه را در پیکار علیه نیروهای قزاق به عهده داشت، درحالی‌ که 10روز پیش از آن وارد ۲۴سالگی شده بود، به ضرب گلوله‌ از پای درآمد. باسکرویل که دوره سربازی را در آمریکا فرا دیده بود، به قول خودش به جای نقالی تاریخ مردگان تصمیم گرفت مشق نظامی به جوانان بیاموزد. باسکرویل در جواب کنسول آمریکا که از او خواسته بود از صف مشروطه‌خواهان جدا شود، گفته بود: «تنها فرق من با این مردم، زادگاهم است و این فرق بزرگی نیست.» این‌گونه که از اسناد تاریخی مستفاد می‌شود، باسکرویل پس از آشنایی با ستارخان شیفته او شد و پای در راه او گذاشت. ستار قراچه‌داغی، پسر حاج‌حسن بزاز که به کار پارچه‌فروشی در روستاهای اطراف ارسباران مشغول بود و آزارش به هیچ‌کس نمی‌رسید، اما قیام مشروطه همچون طوفانی که جهان را درمی‌نوردد، بر او وزید و ستار که سر در لاک خود داشت، تفنگ به دست گرفت، بر پشت اسب پرید و پرچم دفاع از تبریز را در برابر قزاق‌های محمدعلی شاه برافراشت. پس از مرگ باسکرویل، ستارخان اسلحه او را که در پرچم ایران پیچیده شده بود، برای مادرش به آمریکا فرستاد. همچنین زنان تبریزی فرشی با تصویر و نام او بافتند تا برای مادرش فرستاده شود، هرچند این قالیچه هرگز به دست او نرسید. بعدها شاعری گمنام در وصف هوارد باسکرویل چنین سرود: «سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی/ ما را ز سرِ بریده می‌ترسانی؟/ ما گر ز سرِ بریده می‌ترسیدیم/ در محفل‌ عاشقان‌ نمی‌رقصیدیم». [سردار ملی (ستارخان) رو به رضا می‌گوید: «به باسکرویل بگو، بهتر است به درس و مشق بچه‌ها بپردازد. این معرکه جنگ است. خدای‌ناکرده ممکن است کشته شود. او میهمان ماست. ما هرگز نمی‌خواهیم آفتی به او برسد.» پیش از آنکه رضا حرفی بزند، باسکرویل به طرف سردار برگشته، به فارسی می‌گوید: «من به‌عنوان یک انسان حق انتخاب دارم. سردار، اجازه بدهید در رکاب شما باشم.» سردار: «جوهر و غیرت شما را تحسین می‌کنم. آقای باسکرویل! اما تمنا می‌کنم جنگ ما را به ما واگذارید.» باسکرویل: «ذات شما خدایی است سردار، حق انتخاب را از من نگیرید، من راهم را انتخاب کرده‌ام. من قبل از آمریکایی‌بودن، یک انسانم.»]*
*بخشی از فیلمنامه «باسکرویل» نوشته مسعود جعفری‌جوزانی، نشر ابتکار


تعداد بازدید :  511