شماره ۱۹۴۲ | ۱۳۹۹ شنبه ۲۳ فروردين
صفحه را ببند
وای به روز بلاتکلیفی نمک!

شهرام شهیدی طـــنــزنـویــس
1) می‌گویند هزاران نفر در جهان به دلیل بخشنامه‌های متناقض دولت‌ها در برابر کرونا بلاتکلیف هستند و نمی‎دانند باید کار کنند؟ نباید سر کار بروند؟ اگر کار نکنند، اخراج می‌شوند؟ اگر در خانه بمانند، تشویق می‌شوند؟ خلاصه قبلا هرچه می‎گندید را نمک می‎زدند. اما امان از این روزگار که خود نمک هم بلاتکلیف است و نمی‎داند چی به چی است! و امروز از این روزهاست!
2) کرونا برخلاف چیزی که می‌گویند، برای خانواده ما ضرر اقتصادی که نداشت هیچ، خیلی هم منفعت داشت. شما این سیاه‌نمایی‌های بنگاه‌های خبری غربی و رسانه‌های وابسته را بی‌خیال شو. واقعیت آن چیزی است که من می‌گویم نه فعالان اقتصادی و روزنامه‌نگارهای این حوزه. حالا چطور چنین ادعایی می‌کنم؟ با محاسبات ریاضی. اول از همه بنده امسال برای یک تور نوروزی خارجی برنامه‌ریزی و ثبت‌نام کرده بودم. که خب به یاری خدا لغو شد و پولش را هم قرار شده تمام و کمال پس بدهند. این کجایش سود بود؟ این جایش که خانواده چهارنفره ما سفر نرفت و به عبارت هر نفر کم‌کم 500دلار، جمعا دوهزار دلار خرج‌نشده را پس‎انداز کرده است. نکته جالب‌ترش اینکه دلارها را به قیمت هر دلار 14‌هزار تومان خریده و حالا 16‌هزار تومان است. به همه اینها این مبلغی را که مسئول اخبار20:30 بابت این فیلم شهروند خبرنگاری به حسابم می‌ریزد هم اضافه کنید. چی؟ نباید این تکه آخرش را می‎گفتم؟
3) و مردی با نامزدش تماس گرفت و گفت: «هرچه فکر می‎کنم می‌بینم دیگر طاقت دوری از تو را ندارم و باید زودتر ازدواج کنیم. همین فردا برویم محضر؟» نامزدش گفت: «چه شد؟ تو که تا اسم ازدواج می‎آوردم رو ترش می‎کردی و سگرمه‎هایت می‎رفت توی هم؟ حالا چه شد این‌قدر مشتاق شدی؟ مرد جواب داد: «عزیزم من در اشتباه بودم. در خواب غفلت بودم، اما الان که خوب فکر می‎کنم، می‌بینم یا باید الان ازدواج کنیم یا هیچ‎وقت.» نامزدش جواب داد: «بله بله؟ نفهمیدم. پس به گزینه هیچ‌وقت هم فکر کرده‌ای؟ این یعنی الان هم یک چیزی شده که تن به ازدواج داده‎ای.» همان‌طور که می‎دانید خانه‎هایی که این روزها ساخته می‎شود چنان زپرتی و بسازبندازی است که شما پچ‎پچ هم کنید همسایه دیوار به دیوارتان، صدایش را می‎شنود. برای همین این‌بار زن همسایه (راستش شما که غریبه نیستید، مرد همسایه گفته بود اما ترسیدم مثل پایان‌بندی سریال پایتخت مشکل‌ساز شود الکی گفتم خانم همسایه) زد به دیوار مشترک خانه و خطاب به دختر جوان گفت: «دخترم شما موضوع را این‌قدر لفت نده. منظورش این است که تا سالن‌های برگزاری مجالس تعطیل است، عروسی کنید برود پی کارش. همین فردا پس فرداست که سالن‌های خدمات مجالس هم باز شود و ایشان آن‌وقت با این هزینه‎ها باید خر بیاورد و باقالی بار کند. درست نمی‌گویم همشهری؟» و مرد اول داستان از پشت خط تلفن گفت: «جانا سخن از زبان ما می‎گویی!»


تعداد بازدید :  220