[شهروند] آنهایی که تاریخ خواندهاند آغاز کشورگشاییهای آلمان نازی در جنگ جهانی دوم را حمله به لهستان در نخستین روز سپتامبر 1939 میلادی در نظر میگیرند؛ اما با نگاهی دقیقتر به اتفاقات آن برهه تاریخی، اطلاعات حاصله ما را به این نتیجه میرساند که حمله به لهستان نه جرقه آغاز جنگ که به نوعی گذر آلمان از آخرین خطوط قرمز ترسیم شده به وسیله فاتحان جنگ جهانی اول بود. فیالواقع اعلام جنگ انگلستان و فرانسه به آلمان که در پی حمله این کشور به لهستان اتفاق افتاد، میتوانست خیلی زودتر حادث شود زیرا آلمان هیتلری در نیمه دوم دهه 30 میلادی به شکل سیستماتیک مشغول زیر پا گذاشتن مفاد پیمانهای ورسای و پاریس -بهعنوان معاهدات پایاندهنده جنگ جهانی اول- بود و متفقین نیز به همه این عهدشکنیها با دیده اغماض مینگریستند؛ بهطور مثال وقتی در سال 1935 میلادی، آدولف هیتلر به بهانه افزایش دوره نظام وظیفه در فرانسه، خدمت نظام وظیفه در آلمان را اجباری کرد و دستور داد در کمتر از یک سال 36 هنگ تهاجمی جدید در ارتش آلمان راهاندازی شود، پاریس و لندن تنها با ارسال چند یادداشت اعتراضآمیز ملایم به این اقدام پیشوای آلمان خرده گرفتند.
عملیات دروغین و حمله به لهستان
وقتی در سیویکم آگوست 1939 میلادی تعدادی از نظامیان لهستانی یک ایستگاه رادیویی متعلق به آلمان را در مرز بین دو کشور به اشغال خود درآوردند و برای چند دقیقه اقدام به پخش برنامههایی با محتوای ضد آلمانی کردند، دیگر برای همه مسجل شده بود که داستان قدیمی آلمان و لهستان قرار نیست ختم به خیر شود. روز بعد وقتی تانکهای آلمانی از مرز بین دو کشور گذشتند و از آن سو ارتش سرخ نیز طبق یک توافق نانوشته بین هیتلر و استالین، تهاجم به مرزهای شرقی لهستان را آغاز کرد، جهانیان تازه معنی پیمان «مولوتوف - ریبنتروپ» را فهمیدند. معاهدهای که درست یک هفته قبل از این تاریخ یعنی در بیستوسوم آگوست 1939 میلادی بین ویاچسلاو مولوتف کمیسر خلق برای امورخارجه اتحاد شوروی و یواخیم فون ریبنتروپ وزیرخارجه آلمان نازی در مسکو به امضا رسیده و دو کشور متعهد شده بودند از خاک یکدیگر برای حمله و تجاوز به طرف مقابل استفاده نکنند. اینکه چرا یک عده شبه نظامی لهستانی باید در موقعیتی چنین حساس تصمیم بگیرند تمامیت ارضی آلمان را نقض کرده و از یک ایستگاه رادیویی به آدولف هیتلر فحاشی کنند، سوالی بود که کسی جواب درستی برایش نداشت؛ زیرا اصل این عمل به خودی خود احمقانه و در عین حال تا حد بسیار زیادی نیز باورناپذیر بود. برای همین وقتی 7 سال بعد در جریان دادگاه رسیدگی به جنایات جنگی سران آلمان نازی در نورنبرگ، ژنرال آلمانی آلفرد نایوکس کل این ماجرا را صحنهسازی نازیها عنوان کرد کسی آنقدرها متجب نشد.
اتحاد با اتریش و نقش موسولینی
یکی از مهمترین وقایعی که پیش از آغاز رسمی جنگ جهانی دوم صحنه سیاسی اروپا را تحت تأثیر خود قرار داد، الحاق اتریش به آلمان بود. اتفاقی که از آن در تاریخ سیاسی جهان با عنوان آلمانیاش یعنی «آنشلوس» یاد شده و اهمیتش نیز از این بابت است که پیشتر یعنی در سال 1919 میلادی و در جریان معاهده ورسای این اقدام - یعنی اتحاد اتریش و آلمان – در بندی متمایز ممنوع اعلام شده بود. آدولف هیتلر درست یک سال بعد از رسیدن به قدرت، اتحاد با اتریش را در دستور کار دولت خود قرار داد و عجیب آنکه بزرگترین مانع او برای رسیدن به این خواسته کسی نبود جز بنیتو موسولینی، رهبر ایتالیا که در آن برهه تاریخی خاص همچون سدی در برابر زورگویی پیشوای آلمان نازی عمل میکرد. انفعال فرانسه و انگلستان در برابر آلمان هیتلری، به موسولینی این فرصت را داده بود تا در مقام ناجی اروپا ظاهر شود، اما در ادامه و با حمایت آلمان از افکار توسعهطلبانه رهبر ایتالیا که شمهای از آن در حمله به اتیوپی متجلی شده بود، هیتلر و موسولینی کمکم راه دوستی در پیش گرفته و نهایتا هر کدام به بزرگترین متحد آن دیگری تبدیل شدند. به این ترتیب پس از کنار رفتن بزرگترین مانع بر سر راه آنشلوس، 82 سال پیش در چنین روزی، برابر 12 مارس 1938 میلادی، ارتش آلمان نازی به درخواست آرتور زایس اینکوارت رئیسجمهوری اتریش وارد خاک این کشور شد تا اتحاد آلمان و اتریش شکلی عملی به خود بگیرد.
منبع: «تاریخ دیپلماسی و روابط بینالملل» نشر قومس