[امیرحسین احمدی ] بیکار نشستهایم و حوصلهمان سر رفته ناگاه چشممان به کتابی میافتد بَرَش میداریم و ورق میزنیم، کافی است پارگراف اول را بخوانیم و بعد میبینیم که ساعتها گذشته و کتاب به نصفه رسیده است.
من این تجربه را داشتم اما موقعی بود که بیکار نبودم. شب امتحان ریاضی سال دوم دبیرستان بود که ناگاه چشمم به عنوان کتابی در قفسه کتابخانه افتاد: آمدیم خانه نبودید. کتاب روایت نسرین ظهیری بود از خانههای ادیبان، موسیقیدانان، شاعران و کسانی که با آثارشان خاطره داریم؛ از روحالله خالقی گرفته تا هوشنگ ابتهاج تا غلامحسین بنان تا مهدی اخوان ثالث تا ابوالحسن صبا. ظهیری به خانه هر یک از آنها رفته و با نوشتههایش تصویر آنها را در میانه تهران شلوغ امروز کشیده است. آن هم در روزگاری که صاحبخانهها از خانهشان کوچ کرده بودند. خانه صبا را میان شلوغیها و بوی کاغذ در خیابان ظهیرالاسلام نشان داده و غربت خانه روحالله خالقی، خالق «ای ایران» را در میان ساختمانهای سر به فلک کشیده. در کتاب ظهیری حکایت ارغوان خانه ابتهاج را میخوانیم و هزار توصیف رنگارنگ دیگر که ساعتها به خواندن وامیداردمان. من از امتحان ریاضی آن روز دوونیم گرفتم و تجدید شدم اما مزه کتاب نسرین ظهیری هنوز زیر زبانم است. اگر هنوز به دانشگاه یا بازار کار وارد نشدهاید شاید کتاب ظهیری فکرتان را به سوی روزنامهنگارشدن ببرد.
اشعار و نوشتههای سعدی و حافظ و مولوی گاه و بیگاه در زندگی روزمره ما طنین میاندازد. شاید بهتر باشد این روزها به متون دیگری هم روی بیاوریم که هم قند پارسی بیشتر زیر دهانمان برود. یکی از این متون اسرارالتوحید در مقام شیخ ابوسعید ابوالخیر است. یکی از نوادگان ابوسعید به نام محمد منور داستانهای شیخ ابوسعید را سالها پس از مرگ او جمعآوری کرده و به صورت کتابی درآورده است که پس از قرنها هنوز هم خواندن دارد. در کتاب منور میخوانیم که ابوسعید چه توصیههایی داشته و چه معجزاتی میکرده و چطور غیب میدانسته. قصههایی که مثل حلوا شیرین و کوتاهند. نترسید! اسرارالتوحید قرار نیست کتابی سخت باشد که فقط ادبیاتخواندهها از پس خواندن آن بر بیایند. منور داستان نوشته است نه مراحل عرفان عملی. یکی از بهترین تصحیحهای این کتاب تصحیح به همراه شرح دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی است که انتشارات آگاه آن را در دو جلد به چاپ رسانده است.