شماره ۱۹۲۱ | ۱۳۹۸ چهارشنبه ۷ اسفند
صفحه را ببند
دانش‌آموزان در نوشتن انشا ضعف دارند
هراس چرخاندن قلم بر دفتر سفید
نگاه کلی به نوشتن تغییر نکرده و همچنان تعلیمی و آموزش و پرورشی است. موضوعات هم تقریبا شبیه موضوعات قدیمی است. این کتاب‌ها نمی‌خواهند نویسنده پرورش دهند. قرار است در سیری که این کتاب‌ها طی می‌کنند، درنهایت به مقاله‌نویسی برسند، ولی نمونه نثرهایی که انتخاب می‌شوند، نمونه‌هایی عالی نیستند و حتی زبان درستی ندارند

[شهروند] در مدرسه ابتدایی خیابان ستارخان، معلم‌ها ساعت درسی کم‌نیاوردند. دو زنگ 40 دقیقه‌ای در طول هفته بود که هر معلمی که می‌خواست می‌توانست آن را بگیرد و با درس‌های دیگری مثل ریاضی و علوم پر کند. زنگ انشای بچه‌ها در خیلی از مدرسه‌ها جور تعطیلی را کشید. معلم‌ها می‌گویند «هر کسی ساعت کم دارد، می‌گویند با املا و انشا پر کنید.» برای بچه‌هایی که از کودکی با انگیزه کنکور درس می‌خوانند، نوشتن جایی ندارد و اگر هم تلاشی در زنگ‌های انشا برای تقویت توانایی نوشتن انجام‌می‌شود، بستگی به معلم و مدیر مدرسه و البته علاقه دانش‌آموزان دارد. معلم‌ها می‌گویند کم‌اهمیت بودن زنگ انشا در مدارس دو دلیل دارد، نخست اینکه فارسی یک زنگ است و نگارش یک زنگ، درحالی‌که برای کتاب فارسی یک زنگ کم است و معلم ناچار است بخشی از زنگ انشا را برای فارسی بگذارد و دوم اینکه انشا منبع کنکور نیست و بچه‌ها می‌دانند بعد از این کلاس‌ها دیگر کاری با نگارش ندارند. قرار بود این گزارش بیشتر درباره موضوعاتی باشد که بچه‌ها به آن علاقه‌ دارند و درباره‌اش می‌نویسند، اما مشکلات کتاب‌های نگارش و مسائل بچه‌ها با نوشتن گزارش را به سوی دیگری برد.

کتاب‌های نگارش
کتاب‌های فارسی دبستان دو بخش است که یک بخش آن نگارش است. بچه‌ها در کلاس‌های هفتم و هشتم متوسطه کتاب نگارش جدا دارند، کتابی با نام آموزش مهارت‌های نوشتاری که زیرعنوان با فونتی کوچک‌تر نوشته شده: نگارش و انشا. پس از آن هم تا پایه دوازدهم کتاب نگارش دارند.‌ سال 93  فریدون اكبری شلدره، رئیس گروه زبان فارسی سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی كتاب‌های درسی درباره اضافه‌شدن این کتاب به کلاس هفتم و هشتم گفت این کتاب‌ها قرار است مهارت خوب نوشتن را به دانش‌آموزان یاددهند. اما بعضی معلم‌ها می‌گویند درس‌های این کتاب هرچند در ساختار سیری را طی می‌کنند تا بچه‌ها انواع نوشتن را تمرین کنند، اما در بسیاری از موارد درگیر کلیشه‌ها می‌مانند. مریم محمدخانی که چند‌ سال معلم انشای ششم ابتدایی است، می‌گوید این تمرین‌ها ذهنیت کلیشه‌ای را در بچه‌ها تقویت‌می‌کنند: «موضوعات کتاب نگارش براساس کتاب ادبیات است و تمرین‌های نگارش با سرفصل‌های آن پیش می‌رود. این یک مشکل کتاب نگارش ‌سال ششم است، از ‌سال هفتم که از قالب کتاب فارسی جدا می‌شود، اوضاع بهتر است. مثلا کتاب تمرینی برای مقایسه تصاویر دارد که گرافیک بد کتاب ششم باعث شده تصاویر بد چاپ شوند. تصاویری که بد انتخاب شده‌‌اند، با این گرافیک بد رنگ و رو رفته و بی‌معنی هستند. کتاب نگارش در کلاس هفتم روی ساختار نوشتن کار می‌کند، مثلا اینکه چطور از یک بند شروع و نوشته را تبدیل به یک متن کلی کنیم، ولی این تمرین‌ها با اینکه برای یادگرفتن ساختار می‌توانند مفیدباشند، جایی برای خلاقیت نمی‌گذارند. این عینیت را با خلاقیت و تخیل هماهنگ نکرده است. انگار بیشتر به درد مهارت‌آموزی می‌خورد.» او می‌گوید با اینکه ساختار کتاب درباره نوشتن تغییر کرده، ولی نگاه کلی به نوشتن تغییر نکرده و همچنان تعلیمی و آموزش و پرورشی است. موضوعات هم تقریبا شبیه موضوعات قدیمی است. این کتاب‌ها نمی‌خواهند نویسنده پرورش دهند. قرار است در سیری که این کتاب‌ها طی می‌کنند، درنهایت به مقاله‌نویسی برسند، ولی نمونه نثرهایی که انتخاب می‌شوند، نمونه‌هایی عالی نیستند و حتی زبان درستی ندارند.
در عین حال نکاتی که در کتاب نگارش رعایت آنها تأکید می‌شود، در درس‌های کتاب فارسی رعایت نمی‌شود: «کارگاه نویسندگی توصیه کرده است از تکرار در نوشته بپرهیزید، بعد در همان درس تمرینی است که از دانش‌آموزان می‌خواهد با کلمات هم‌معنی یک متن بنویسید. اینها باعث می‌شود با تمرین‌های کتاب یکسری چیز کلیشه‌ای‌ تحویل دهند.» کلیتی که کتاب‌های نگارش براساس آن نوشته شده‌اند، از نظر او می‌تواند مفید باشد، اما فقط در این حد که به معلم ایده بدهند و اغلب تمرین‌های فراتر از کتاب می‌توانند به دانش‌آموز کمک کنند.
سامان جواهریان که از‌ سال 89 معلم ادبیات و انشای متوسطه دوم است، می‌گوید اتفاقا کتاب‌های نگارش ساختار کلی مشخصی ندارند و معلوم نیست قرار است مثلا در دو‌سال متوسطه به کجا برسند: «در دبیرستان بیشتر نگارش خلاق است، ولی آنها کتاب‌های خوبی نیستند و به‌طورکلی مطالب‌شان خیلی سردستی و سطحی‌اند. مثلا یک تقسیم‌بندی در کتاب نگارش کلاس دهم بر دسته‌بندی نوشته‌های عینی و ذهنی تأکید می‌کند و می‌خواهد همه نوشته‌ها را در یکی از این‌ دو جا بدهد که تقسیم‌بندی دقیقی نیست. در توضیح شخصیت‌پردازی مثال‌های دم‌دستی و سطحی استفاده می‌کند. در درس آخر همین کتاب همه عناصر داستان را خیلی شتابزده مرور می‌کند که دانش‌آموز با آن حجم کم چیزی از شخصیت‌پردازی متوجه نمی‌شود و دوباره در کتاب یازدهم سه تا از آن‌ عناصر را باز  و همین‌جا آموزش داستان‌نویسی را رها می‌کند.»

بچه‌ها از نوشتن می‌ترسند
کم‌اهمیت بودن زنگ انشا و نوشتن برای مدرسه به دانش‌آموزان به شکل دیگری سرایت می‌کند، خیلی از آنها از نوشتن می‌ترسند و زنگ انشا را دوست ندارند. آزاده فقیهی، معلم یکی از دبستان‌های دولتی تهران و معلم انشای کلاس پنجم است. او قبلا در دوره متوسطه هم معلم انشا بود و به علت انتقالی حالا به دبستانی‌ها درس می‌دهد. از نظر او انشا در ابتدایی کم‌اهمیت‌تر است و معلم‌ها هم بیشتر وقت‌ها بخش نوشتاری را به خود دانش‌آموز واگذار می‌کنند: «در کتاب‌شان هم اشاره‌ای نشده است که باید چه نکاتی را در نوشتن رعایت کنند، برای همین بچه‌ها از نوشتن می‌ترسند و در این درس ضعیف هستند. یکی از عوامل این است که دانش‌آموزان کتاب نمی‌خوانند.»
مشکلات ساختاری کتاب نگارش یا همان نوشتاری هم اجازه‌نمی‌دهد آنها در نوشتن پیشرفت کنند. محمدخانی می‌گوید وقتی دانش‌آموزان به کلاس هفتم می‌رسند، هنوز ساختار نوشتن را نشناخته‌اند و نمی‌توانند درست جمله‌سازی کنند: «حتی در مدارسی که با بچه‌ها کار کرده‌اند که زبان فارسی روان و خوبی داشته باشند، همچنان در کلاس هفتم با ساختار نوشتن درگیرهستیم و باید به آنها بگوییم علایم نگارشی و بندنویسی چیست و چطور باید موضوع را پرورش بدهند. زبان معیار و قواعد نوشتن محاوره را نمی‌شناسند و نمی‌توانند به فارسی روان بنویسند.» با این شرایط آموزش نوشتن در همین سطح می‌ماند و معلمی هم که بخواهد خلاقیت بچه‌ها را در نوشتن پرورش دهد، نمی‌تواند عمیق شود.
جواهریان می‌گوید یک دلیل این ضعف بچه‌ها درسی است و دلیل دیگر آن بیرونی است و به تفاوت بچه‌های الان با گذشته مربوط است: «کلا مدل وقت‌گذرانی بچه‌ها خیلی عوض شده است. به علت زمانی که در شبکه‌های اجتماعی و با موبایل‌هایشان می‌گذرانند، نوع نوشتن‌شان هم تغییر کرده است. گاهی وسط نوشته‌هایشان ایموجی استفاده می‌کنند، ذهنیت‌شان این‌طوری است. معمولا نمی‌توانند خوب بنویسند. سطح نوشتن‌ دانش‌آموزان دبیرستانی الان مثل دانش‌آموزان راهنمایی سال‌های قبل است. حتی در تشخیص چیزهای ساده که کجا نقطه بگذارند و جمله کجا تمام می‌شود، هرچقدر هم تأکید می‌کنی باز از دست‌شان درمی‌رود، چون عادت ندارند کتابی بنویسند.»
حسین قاسم‌پورمقدم در پژوهشی با نام «بررسی تطبیقی برنامه درسی آموزش انشا در دوره متوسطه آلمان و ایران» شیوه کشور آلمان در آموزش این درس و اهداف آن را بررسی کرده است و می‌گوید دانش‌آموزان آلمانی به قدری در کلاس می‌نویسند که انشا و نویسندگی یکی از توانمندی‌های فردی آنان شود. این شیوه اجرا باعث می‌شود از نوشتن نهراسند و آن را عملکردی بدیهی و فردی بدانند. آموزش‌وپرورش آلمان انتظار دارد هر زمان که از دانش‌آموزان آزمون انشانویسی به عمل آورد، آنان بتوانند به‌راحتی و بدون اضطراب انشا بنویسند تا از این طریق برای زندگی اجتماعی آماده‌تر باشند. آنها هر چه از دوره ابتدایی یاد گرفته‌اند، در پایه‌های 11 و 12 مجددا تمرین می‌کنند: «معلمان در انتخاب روش آموزش انشانویسی تا حد زیادی آزادی عمل دارند. در سال‌های آخر دبیرستان معلمان تمام دروس به تمرین و تقویت انشا می‌پردازند و از دانش‌آموزان انتظار دارند در دروسی مانند تاریخ، جغرافی، آلمانی، زیست، شیمی و تربیت‌بدنی بتوانند انشا بنویسند.»

بچه‌ها دوست دارند درباره چه بنویسند
«ایران من» یا «سرزمین من ایران» یکی از موضوع‌های مرسوم کتاب‌های نگارش است. در کلاس فقیهی دانش‌آموزان دبستانی از موقعیت جغرافیایی ایران شروع می‌کنند، درباره شاعرهای ایران می‌نویسند، به جنگ اشاره می‌کنند و می‌گویند ما کشورمان را خیلی دوست داریم. دو‌سال پیش آتش‌نشان‌ها و فروریختن پلاسکو به انشاهای بچه‌ها راه پیدا کرد. امسال آنها درباره هواپیمای اوکراینی نوشتند و گفتند ما برای هم‌وطنان‌مان ناراحتیم. بعضی‌هایشان نگران حمله آمریکا بودند. دانش‌آموزان دبستانی فقیهی بیشتر دوست دارند داستان بنویسند تا تحقیق‌کنند. دوست دارند معلم‌شان بگوید از زبان نیمکت مدرسه بنویسید یا فکر کنید وارد باغ پر از گل می‌شوید، خاطره بنویسید و از مسافرت‌هایتان تعریف کنید. آنها موضوعات ملموس زندگی‌شان را بیشتر دوست دارند: «بچه‌ها از موضوعاتی استفاده‌می‌کنند که درباره‌شان خوانده یا شنیده‌اند، ولی گاهی معلم‌های انشا هنوز همان موضوعات قدیمی را می‌دهند: علم بهتر است یا ثروت یا تابستان خود را چگونه گذراندید.» این سنتی قدیمی است، موضوعاتی کلی که دانش‌آموزان بتوانند درباره آن جملات زیبا بنویسند، جواهریان می‌گوید دانش‌آموزان هنوز هم این موضوعات را دوست دارند و نوشتن درباره موضوعات مشخص‌تر و عینی‌تر برایشان سخت است: «مثل اینکه بگویم شخصیتی را در موقعیتی خاص تصور کنید و درباره‌اش بنویسید.» موضوعات کلی در کتاب‌های درسی هم هنوز وجود دارد و تفاوت‌ها در حد موضوعی برای یک درس است که دانش‌آموز تلاشی برای نوشتن در قالب‌های دیگر کند، مثلا گزارش‌نویسی یا سفرنامه‌نویسی.
سن‌و‌سال بچه‌ها در اینکه بیشتر درباره چه موضوعاتی راحت می‌نویسند، تأثیر می‌گذارد. محمدخانی می‌گوید بچه‌های ششم و هفتم بیشتر دوست دارند از خودشان بنویسند، موضوعاتی مثل خانواده من، شهر من: «موضوع مدرسه در دست ما هم برای بچه‌ها جذاب است. بچه‌های بزرگتر از موضوعات احساسی‌تر بیشتر خوش‌شان می‌آید. از چیزهایی که در زندگی روزمره درگیرشان هستند. تمرین تصویرنویسی برای آنان جالب است، چون مثل نوشتن کپشن عکس در اینستاگرام است. از نوشتن درباره موسیقی مورد علاقه‌شان هم خوش‌شان می‌آید.»
بچه‌های تهرانی در کلاس‌هایی که او تا به حال معلم‌شان بوده است، بارها درباره آلودگی هوا نوشته‌اند و نگران محیط‌زیست بوده‌اند. دختران کلاس ششمی او درباره حقوق زنان و مسائل مربوط به آنها هم زیاد می‌نویسند، این اواخر رفتن زنان به استادیوم در نوشته‌های این بچه‌ها دیده می‌شد: «آنها به نوشتن مثل کپشن اینستاگرام نگاه می‌کنند، ولی نوشتن را به معنای اینکه حرفی که می‌خواهند را بزنند و برای بقیه بخوانند، هر چه کوچک‌تر باشند، بیشتر دوست دارند.»
اما جواهریان می‌گوید در کلاس‌هایش موضوعات روز جامعه بازتاب کمی دارد، چون کتاب‌ها کمتر به سمت این موضوعات رفته‌اند و خود دانش‌آموزان هم علاقه‌مند نیستند: «خودم مخصوصا بعد از ماجراهایی که پشت هم اتفاق افتاد، گفتم یک یادداشت روزانه بنویسید درباره یکی از این چند روز، حتی همان موقع هم پرسیدند می‌شود درباره چیزهای دیگری بنویسیم.» او گاهی به بچه‌ها تمرین شخصیت‌پردازی می‌دهد و از آنها می‌خواهد فرض کنند شخصیت‌شان در موقعیت خاصی قرار دارد، از آنها می‌خواهد شخصیت‌ها را بشناسند و بعد درباره‌اش بنویسند، ولی آنها بیشتر درباره شخصیت‌های خارجی می‌نویسند: «شاید به خاطر فیلم‌ها و رمان‌هایی که خوانده‌اند آنها برای بچه‌ها
جذاب‌ترند.»

ساعت انشا به معلم‌ها ربط دارد
شیرین احمدی، دبیر بازنشسته ادبیات زمانی را یاد می‌آورد که املا و انشا از برنامه درسی دبیرستان حذف شد و دبیرهای دیگر از ضعف بچه‌ها در نوشتن گزارش می‌دادند، می‌گفتند دیگر حتی نمی‌توانند کلمه‌ها را درست بنویسند. البته این درس‌ها دوباره برگشتند، اما تمرین‌هایی که معلمان انشا به آن نقد دارند، انگیزه بچه‌ها را هم برای نوشتن کم می‌کند و پویایی کلاس انشا به شیوه کار معلم برمی‌گردد. آنها تمرین‌های کتاب را سرسری می‌نویسند، ولی وقتی تمرین فراتر از چارچوب کتاب می‌رود یا بحثی درباره موضوع شکل می‌گیرد، حتی آنها که نوشتن را دوست ندارند، طور دیگری می‌نویسند.
در اغلب مدرسه‌ها معلم انشا همان معلم فارسی است و گاهی با توجه به کمبود زمان ترجیح می‌دهند به جای تمرین‌های نگارش، روی دستور زبان بیشتر کار کنند یا به تمرین‌های کتاب فارسی برسند. به این معلم‌ها هم آموزش خاصی برای چگونگی تدریس انشا داده نمی‌شود. معلم‌ها می‌گویند نهایتا کارگاهی یک‌ساعته برگزار کنند که اطلاعات آن از اطلاعات کلی فراتر نمی‌رود. معلم‌ها سعی می‌کنند با توجه به ذوق و علاقه و مطالعات خودشان کلاس را طوری اداره کنند که دانش‌آموزان را در نوشتن توانا کند. احمدی درباره تجربه خودش می‌گوید: «مثلا یک جمله می‌دادم و می‌گفتم 10 دقیقه فرصت دارید آن‌ را ادامه بدهید. نوشته‌ها از 7-6 خط بیشتر نمی‌شد، ولی فی‌البداهه بود و طبع نویسندگی‌ بعضی‌ها دستم می‌آمد. در مقاطعی که زنگ انشا را برداشته بودند، بوردی در راهروی مدرسه گذاشتیم و بچه‌هایی که شعر می‌گفتند یا داستان می‌نوشتند، نوشته‌هایشان را آنجا می‌گذاشتیم. خیلی از بچه‌ها زنگ تفریح یا قبل از کلاس می‌ایستادند و می‌خواندند. گاهی در کلاس ادبیات با بچه‌ها بخش‌های کوتاهی از کتاب‌هایی درباره اصول شعر و داستان‌نویسی می‌خواندیم. یک کتابخانه کلاسی هم راه انداخته بودیم و بچه‌ها کتاب‌هایی که می‌خواندند با هم رد و بدل می‌کردند. البته امور تربیتی راضی نبود، ولی مدیر مدرسه موضوع را درک کرد و توانستیم کار را ادامه دهیم.»
فقیهی هر موضوعی که به دانش‌آموزان می‌داد خودش هم درباره آن می‌نوشت و وقتی بچه‌ها انشایشان را می‌خواندند، او هم می‌خواند: «این کار انگیزه‌شان را بالا می‌برد. از آنها می‌خواهم تمرین بخش نوشتاری را در کلاس بنویسند، یک بار چک‌نویس کنند و حتما دو بار نوشته‌شان را بخوانند یا مثلا یک بار برای دوستان‌شان بخوانند و بعد برای همه بخوانند. با هم کتاب می‌خوانیم و از بچه‌ها می‌خواهم درباره کتاب بنویسند.» اما فعالیت‌های خلاقانه در کلاس‌های بیش از 30 نفر کار سختی است. جایی که تا نزدیک میز معلم بچه‌ها صندلی گذاشته و نشسته‌اند، جایی برای فعالیت‌های مشارکتی نیست و با بحثی کوچک کلاس پر از همهمه‌های غیرقابل کنترل می‌شود.


تعداد بازدید :  210