با مطالعه تاریخ دو جنگ جهانی که نیمه نخست قرن بیستم میلادی را به کام تبعات خود فرو برد، یکی از مهمترین صفآراییهای بینالمللی را در بین دو کشور فرانسه و آلمان میتوان جستوجو کرد. تقابلی که در جنگ جهانی اول به اجرای ناموفق طرح اشلیفن (استفاده ارتش آلمان از خاک بلژیک برای حمله به فرانسه) انجامید و در جنگ بینالملل دوم با حملات برقآسای ارتش آلمان و نهایتا اشغال فرانسه از سوی نازیها همراه بود. مشکل تاریخی فرانسویها و آلمانیها با یکدیگر اما سابقهای طولانیتر از رویاروییشان در دو جنگ جهانی دارد و شاید به نوعی بتوان آن را از کهن کینههای بین دو ملت در طول تاریخ دانست. رقابت فرانسه و آلمان -که تا پیش از جنگ جهانی اول امپراتوری پروس نامیده میشد- در زمان حکمرانی ویلهلم اول قیصر آلمان و صدراعظمی اتوفون بیسمارک شکلی جدی به خود گرفت تا جایی که پاریس و برلین در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی همه تلاش خود را برای پیشیگرفتن از رقیب برای تأثیرگذاری بر مقدرات اروپا به کار گرفته بودند. در این میان قدرت اقتصادی و پشتوانه سیاسی پروس که به لطف وجود نخستوزیر باکفایتی چون بیسمارک حاصل آمده بود، دست بالا را برای آلمانها در اروپا به ارمغان آورد و این چیزی نبود که برای فرانسویها قابل تحمل باشد. از طرفی کارشکنیهای بیسمارک و تلاش بیوقفه او برای بر هم زدن نقشههای ناپلئون سوم که یکی از مهمترین آنها در فسخ معامله فرانسه و هلند بر سر خرید لوکزامبورگ نمود یافت صبر پاریس را به سر آورد و کار به جایی رسید که جز اعلام جنگ به برلین راهی باقی نماند. جنگ با پروس در سال 1870 میلادی اما شاید بیخردانهترین کاری بود که برادرزاده تاجدار ناپلئون بناپارت میتوانست نیمقرن پس از مرگ عمویش به آن دست بزند. قدرت امپراتوری پروس با وجود شخصی چون بیسمارک هیبتی ترسناکتر به خود میگرفت و این بیم و رعب تا بدان جا بود که سربازان ناپلئون سوم پیش از آنکه با ارتش پروس روبهرو شوند خود را باختند و فرماندهان خود را بابت لزوم و چرایی جنگی که از دید آنها بیثمر و فقط برای ارضای کینه ناپلئون سوم از بیسمارک بود زیر سوال بردند. نتیجه اینکه سپاهیان فرانسه بدون آنکه حتی یک تیر شلیک کنند در منطقه سدان به محاصره درآمدند و 149 سال پیش در چنین روزی، برابر 23 فوریه 1871 میلادی، با رژه سربازان پروسی در خیابانهای پاریس، طومار سلطنت ناپلئون سوم نیز برای همیشه درهم پیچیده شد.