شماره ۱۹۱۶ | ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱ اسفند
صفحه را ببند
بهترین رمان عاشقانه سال

[شهروند] «انجمن ادبیات عامه‌پسند» بهمن ‌ماه ‌سال گذشته تأسیس شد و بازتاب‌های مختلفی را به همراه داشت؛ عده‌ای چنین اتفاقی را نادیده گرفتند، برخی آن را جریانی علیه رمانی که آن را «جدی» می‌نامیدند، قلمداد کردند و گروهی دیگر هم از آن استقبال کردند. انجمن به همت یکی از نویسندگان آثار پرفروش دهه هفتاد، تکین حمزه‌لو و همکارانش کار خود را آغاز کرده بود و در اولین اقدام جایزه‌ای با عنوان «لیلی» برگزار کرد. این جایزه قرار بود به بهترین رمان عاشقانه‌ سال اهدا شود. مضامین اکثر آثار عامه‌پسند بر پایه موضوع عشق می‌گردند و راه‌اندازی چنین جایزه‌ای با رویکردهای انجمن هم طبیعی به نظر می‌رسد. برای همین یکی از چهره‌های مشهور ادبیات عامه‌پسند، رجبعلی اعتمادی (ر. اعتمادی) روز دوشنبه، بیست‌و‌هشتم بهمن‌ماه، سخنران این مراسم بود.

به عشق کتاب می‌دویدم
ر. اعتمادی در بخشی از صحبت‌هایش در مراسم اهدای جایزه «لیلی»، به علاقه و عطش خود در کتاب‌خوانی اشاره کرد و گفت:   «آن زمان در کلاس ما که حدود سی نفر بودند، بیست‌وپنج نفر واقعا کتاب‌خوان بودند. امروز متأسفانه اصلا چنین چیزی نمی‌بینید در حالی ‌که جامعه پیشرفت داشته و تعداد کتاب‌ها زیاد شده؛ اما شما در یک کلاس دبیرستانی بعید می‌دانم بیشتر از یکی دو نفر کتاب‌خوان پیدا کنید. شاید البته بین خانم‌ها بیشتر باشد. من آن زمان در ماه لااقل 10، 15 کتاب می‌خواندم، پول می‌دادم و کتاب اجاره می‌کردم. باز هم قانع نبودم. رفتم در کتابخانه ملی عضو شدم. خاطرم هست که ساعت چهارونیم که از دبیرستان‌مان در خیابان مروی، ناصرخسرو، تعطیل می‌شدم تا کتابخانه ملی می‌دویدم. چون نیم‌ساعت راه بود و کتابخانه هم ساعت هفت تعطیل می‌کرد. من چون پول نداشتم که وسیله‌ای سوار شوم، این راه را برای خواندن کتاب بیشتر می‌دویدم؛ به عشق کتاب می‌دویدم. برای همین وقتی کلاس سوم دبیرستان بودم تقریبا تمام آثار ادبی مهم جهان را خوانده بودم.»

قضاوت نکنید چون نخوانده‌اید
اما آنچه نسل امثال ر. اعتمادی آموخته بود آیا در نسل جدید همچنان جریان دارد؟ تکین حمزه‌لو در سخنرانی غروب دوشنبه در مراسم اهدای جوایز از برخورد بخشی از نویسندگان و منتقدان در مواجهه با ادبیات عامه‌پسند گله داشت. حمزه‌لو اصرار داشت بسیاری از منتقدان که علیه ادبیات عامه‌پسند می‌ایستند، آثار این گونه ادبی را در سال‌های اخیر دنبال نکرده‌اند و تفاوت‌های آن را با آثار گذشتگان این حوزه نمی‌دانند. درواقع اگر زمانی حسینقلی مستعان، رسول ارونقی کرمانی و رجب‌علی اعتمادی (ر. اعتمادی) و امثال این نویسندگان شکل‌دهنده چهره ادبیات عامه‌پسند بودند، منتقدان هنوز هم این نوع ادبیات را با همین نام‌ها می‌شناسند و تحقیقاتی در زمینه تغییرات مضمونی، محتوایی و کیفی این آثار در دهه گذشته نداشته‌اند. قضاوت درباره صحبت‌های حمزه‌لو چندان هم سخت نیست؛ چراکه مطبوعات به‌خصوص در سال‌های بعد از دهه هفتاد، همچنان دنبال‌کننده ادبیات روشنفکری بوده و حتی به سرکوب و حذف ادبیات عامه‌پسند در نگرش انتقادی خود پرداخته است. در حالی ‌که یکی از مولفه‌های مهم نقد فرهنگ عامه، ادبیات و رمان عامه‌پسند است؛ نکته‌ای که محمدحسن شهسواری با ارایه آماری از وضع صنعت نشر در آمریکا در ادامه به آن اشاره داشت.

اگر «بامداد خمار» نبود...
محمدحسن شهسواری، نویسنده و منتقد و داور ادبی جوایز متعدد رمان در ایران گفت: «امروز پررونق‌ترین منطقه کتاب‌خوان در جهان، آمریکای شمالی است. گردش مالی در آثار عاشقانه در آمریکا، یک میلیارد و 400‌میلیون دلار است. این گردش مالی در مقایسه با ژانر بعدی؛ یعنی جنایی-معمایی تقریبا دو برابر است. این وضع در مقایسه با ژانر ترسناک که پنجمین ژانر آثار پرفروش است،‌ ده‌ونیم برابر است. حالا این وضع را نسبت به رمان‌های ادبی در نظر بگیرید؛ همان رمان‌هایی که در ایران آن را به‌عنوان رمان‌های روشنفکری می‌شناسند. آن‌قدر فاصله گردش مالی آثار عاشقانه با آثار روشنفکری زیاد است که تقریبا اصلا در آمار وجود ندارد. به لحاظ تعداد عناوین هم تقریبا 40‌درصد رمان‌هایی که در آمریکا منتشر می‌شود، رمان‌های عاشقانه هستند.» همین وضع نشان می‌دهد اگر رمان‌های عاشقانه که زیرشاخه آثار ادبیات عامه‌پسند قرار می‌گیرند، وجود نداشته باشند، چرخه‌ای به نام چرخه صنعت نشر بی‌حرکت خواهد ماند. وضع فروش و گردش مالی این نوع رمان‌ها در ایران مشخص نیست. آمار خانه کتاب هم هیچ سالی نوعی تفکیک ژنریک برای انواع شاخه‌های ادبیات در نظر نگرفته و ارقام را به شکل کلی عنوان کرده. بنابراین نمی‌توان دقیقا مشخص کرد که آثار ادبیات عامه‌پسند چقدر در ایران فروش دارند اما چاپ‌های متعدد بعضی از این آثار دست‌کم می‌تواند به شکلی ضمنی، وضع اقبال‌شان در جامعه را به ما نشان بدهد. هر چند که عده‌ای همیشه این نوع اقبال را در نگاهی دیگر نشانه نوعی افول دانسته‌اند. شهسواری اما در صحبت‌هایش به مترجم فقید کریم امامی اشاره داشت. امامی بعد از هجمه‌هایی که علیه رمان «بامداد خمار» (در دهه هفتاد) صورت گرفت، در مقاله‌ای از نگاهی دیگر، فروش و اقبال این رمان را بررسی کرد. او در همان سال‌ها اشاره کرد همان‌طور که رمان‌های عاشقانه در فرانسه به گسترش زبان فرانسوی بین مردم و حفظ آن کمک می‌کند، این اتفاق با رمان «بامداد خمار» (نوشته فتانه حاج‌سیدجوادی) در ایران هم افتاد. شهسواری به همین دلیل در ادامه مسئولیت نویسندگان عامه‌پسند را در دو محور تبیین کرد:   اول حفظ و حراست از زبان فارسی و دوم دوری نویسندگان عامه‌پسند از ابتذال. در بین نکته اول، او به گفته‌های ابراهیم گلستان رجوع کرد که زمانی اشاره کرده بود زبان فارسی را از حسینقلی مستعان آموخته. شهسواری درباره مسئولیت دوم هم ابتذال را در تعریفی کلی تأیید انگاره‌هایی دانست که قدرت سیاسی در هر جامعه‌ای تحمیل می‌کند و گفت: «اگر شما در رمان‌های‌تان همان مردی را تأیید کنید که صداوسیما آن را تبلیغ می‌کند و به‌عنوان مرد قدرتمند می‌شناسد، حتما آثارتان جزو آثار مبتذل خواهد بود.»  

آخرین روز زمستان
در انتهای مراسم، شهلا آبنوس به نمایندگی از دو داور دیگر این جایزه، علی‌الله سلیمی و شهره احدیت، بیانیه جایزه را قرائت کرد و برندگان معرفی شدند. طبق رأی داوران، رمان «آخرین روز زمستان» اثر زهرا اسماعیل‌زاده در بخش حرفه‌ای و رمان«یه نفر مثل تو» اثر ویدا چراغیان در بخش نوقلم، به‌عنوان رتبه برتر شناخته و شایسته دریافت تندیس، لوح و جایزه نقدی شدند. همچنین در بخش جانبی و با رأی خوانندگان رمان «یلدای بی‌پایان» اثر زکیه اکبری به‌عنوان برگزیده این بخش، لوح و تندیس جایزه «لیلی» را دریافت کرد. اولین دوره جایزه «لیلی» با حمایت نشر «هوپا» (فعال در حوزه کودک و نوجوان) و در «باغ کتاب» تهران برگزار شد.


تعداد بازدید :  247