[شهروند] «ما رهبران ملت که به طریق دموکراتیک انتخاب شدهایم، کوزوو را بهعنوان کشوری مستقل و دموکراتیک اعلام میکنیم [...] این بیانیه بازتابدهنده خواست و اراده ملت ماست [...] ما برعزم خود برای برقراری مناسبات حسن همجواری با کل منطقه تأکید میکنیم. این مناسبات خوب در آینده نزدیک با صربستان نیز امکانپذیر است، کشوری که ما بهطور تاریخی همواره با آن همکاری اقتصادی داشتهایم....» 12 سال پیش در چنین روزی، برابر 17 فوریه 2008 میلادی، کوزوو از جمهوری صربستان اعلام استقلال کرد. متنی که در ابتدای این مطلب آمد بخشی از بیانیه استقلال کوزوو است هاشم تاچی نخستوزیر کوزوو آن را قرائت کرد. اعلام استقلال کوزوو همانطور که انتظار میرفت با مخالفت شدید صربستان مواجه شد و روسیه نیز بهعنوان متحد سنتی صربها با رد این تصمیم آن را بدعتی خطرناک خواند که میتواند یقه همه کشورهایی را که از این اعلام استقلال استقبال کردهاند، بگیرد. اما از دیگر سو ایالات متحده و اغلب متحدان واشنگتن با به رسمیت شناختن کوزوو بهعنوان یک کشور بر این عمل صحه گذاشتند و جرج دبلیو بوش، رئیسجمهوری وقت آمریکا، با حمایت از استقلال ششمین تکه یوگسلاوی سابق (صربستان، کرواسی، بوسنی و هرزگوین، اسلوونی، مقدونیه، کوزوو) از این اتفاق بهعنوان عاملی ثباتبخش در بالکان یاد کرد.
نخ تسبیح اتحاد اقوام در یوگسلاوی
بسیاری تجزیه یوگسلاوی را ازجمله تبعات انحلال اتحاد جماهیر شوروی در ابتدای دهه 90 میلادی ارزیابی میکنند، اما بهزعم آنهایی که به مسائل منطقه بالکان آگاهترند ناقوس فروپاشی این کشور دقیقا از فردای مرگ «یوسیپ بروز تیتو» (از رهبران مقاومت مردمی -گروههای پارتیزانی- در برابر اشغالگری آلمان نازی و رئیس جمهوری مادامالعمر یوگسلاوی) در ماه می 1980 میلادی به صدا درآمد. تیتو را شاید بتوان به نخ تسبیح منطقه بلاخیز بالکان که از زمان سیطره امپراتوری عثمانی لقب دیگ جوشان اروپا را یدک میکشید تشبیه کرد؛ زیرا توانسته بود اقوام و مذاهب مختلف را در جغرافیایی واحد به نام یوگسلاوی گرد هم آورده و آنها را رهبری کند. او یوگسلاوی را بر خرابههای امپراتوری صربستان بنا کرد و با اینکه خود تباری کروات داشت اما سابقهاش در جنگ، همچنین خطیکشیاش با استالین و اتحاد جماهیر شوروی بهرغم داشتن گرایشهای چپ و از همه مهمتر نقش رهبریاش در جهان بهعنوان یکی از اعضای بنیانگذار جنبش غیرمتعهدها، از او چهره رهبری کاریزماتیک، قابل اعتماد و فاقد گرایشهای قومی، مذهبی و جناحی برای مردم یوگسلاوی ترسیم کرده بود. بیشک در دوره حکمرانی نسبتا طولانی تیتو اختلافات، مشکلات، تنازعات و حتی کینههای قدیمی بین صربها، کرواتها و مسلمانان منطقه همچنان در لایههای زیرین جریان داشت و به حیات خود ادامه میداد اما حضور یک رهبر مقبول مانع از به سطح آمدن همه این افتراقها و کشمکشها بود.
میراث تیتو غرق در خون و آتش
با مرگ تیتو تنها بهانه تداوم این اتحاد از میان رفت و فروپاشی شوروی در ابتدای دهه 90 نیز همچون یک کاتالیزور به دومینوی اعلام استقلال از سوی جمهوریهای مختلف یوگسلاوی و کلید خوردن جنگ داخلی انجامید. یوگسلاوی از 1991 تا 1995 میلادی سه جنگ کوچک (جنگ استقلال اسلوونی)، متوسط (جنگ استقلال کرواسی) و بزرگ (جنگ استقلال بوسنی) را پشت سر گذاشت که یک سر همه آنها جمهوری صربستان بهعنوان وارث خودخوانده تیتو قرار داشت. عاقبت پس از تحمیل خسارات و تلفات هنگفت اقتصادی و انسانی، تکلیف همه این جنگها در کنفرانس دیتون روشن شد و طرفهای متخاصم بر سر یک میز نشسته، بعد از دریافت برخی امتیازات با یکدیگر موافقتنامه صلح امضا کردند. اما سه سال پس از امضای موافقتنامه دیتون، یعنی در فوریه 1998 میلادی منطقه مسلماننشین کوزوو که برخلاف دیگر جمهوریهای یوگسلاوی سابق از همان ابتدا بخشی از صربستان بود، علم استقلالخواهی برافراشت که نتیجه آن حمله نظامی صربستان و در نتیجه دخالت ناتو برای حمایت از استقلال طلبان کوزوو بود. جنگ کوزوو پس از 74 روز بمباران بیوقفه یوگسلاوی به وسیله هواپیماهای ناتو با عقبنشینی صربها از کوزوو به پایان رسید. کوزوو پس از آن تحت نظارت سازمان ملل متحد قرار گرفت و درنهایت 10 سال بعد به شکل یکجانبه اعلام استقلال کرد.
منابع: «قطار سریعالسیر یوگسلاوی» نشر مروارید و «چگونگی فروپاشی یوگسلاوی» نشر اطلاعات