[شهروند] عشق و سرخوردگی همه آن چیزی بود که ماجرای گروگانگیری در شیرینیفروشی خیابان آزادی را رقم زد. ابوذر مرد 37سالهای که چندساعت دختر مورد علاقهاش را همراه با یکی از کارکنان قنادی به گروگان گرفته بود، صبح روز یکشنبه به دادسرای جنایی تهران منتقل شد و در برابر بازپرس دشتبان قرار گرفت تا جزئیات این حادثه و انگیزهاش از این اقدام عجیب را بازگو کند. در این جلسه بازپرسی چندساعته، ندا دختر مورد علاقه متهم و پدرش هم حضور داشتند. صحبتهای ردوبدلشده بین متهم و پدر ندا و تلاش بازپرس برای صلح و سازش به نتیجه نرسید و آنها علیه ابوذر شکایت کردند. درمقابل اما مرد جوان هم مدعی است، که همه داشتههایش را به پای این دختر و خانوادهاش ریخته و حالا همه زندگیاش را ازدسترفته میبیند.
حدود دوسال پیش ابوذر بهطور اتفاقی ندا را دید. اولش با یک آشنایی ساده شروع شد، اما رفتهرفته علاقهای بین آنها شکل گرفت. ابوذر ساکن ساری بود، ندا با خانوادهاش در قائمشهر زندگی میکردند. در همین رفتوآمدها مشخص شد که ندا هم به او علاقه دارد. آنطور که ابوذر مدعی است، آنها همه قول و قرارهایشان را گذاشتند. حتی ابوذر تصمیم گرفت که همسرش را طلاق دهد: «من لیسانس ریاضیات کاربردی دارم. اما کار اصلی من باغداری است. با همسرم اختلاف داشتم، متارکه کرده بودم، به خاطر دخترم نمیخواستم که طلاقش بدهم.» اما وقتی ماجرای ندا جدی شد و ابوذر فهمید که این علاقه دوطرفه است، از همسرش جدا شد. خودش میگوید همه چیز داشت خوب پیش میرفت که از اَسرار خانواده دختر مورد علاقهاش مطلع شد: «من وقتی فهمیدم که پدر ندا تا خِرخِره زیرِبار بدهکاری است، که دیگر کار از کار گذشته بود. من عاشق دخترش بودم. به خودش هم گفتم که مشکل پدرت را حل میکنم.» آنطور که ابوذر میگوید فشار طلبکارها باعث شد که خانواده ندا محل زندگیشان را ترک کنند و این دختر 19ساله همراه برادرش به خانه ابوذر رفتند. در این مدت هم علاقه بین آنها بیشتر از پیش شد. کار به جایی رسید که ابوذر برای نشاندادن علاقهاش، نیمی از باغی بزرگ در ساری را به نام ندا کرد: «ولنتاین پارسال بود، که از من خواست بهعنوان کادو، باغم را به نامش کنم. من هم که او را خیلی دوست داشتم، قبول کردم. الان قیمت کل آن باغ بیش از 2میلیارد تومان است. حتی یکبار هم پدرش را به خاطر 30میلیون تومان در رشت بازداشت کردند، که پول طلبکار را دادم و او آزاد شد.»
اما حضور ندا در کنار ابوذر زیاد دوام نیاورد. چندماه بعد از نوروز 98 ندا یک روز از خانه بیرون آمد و دیگر از او خبری نشد. ابوذر همه جا را دنبال او گشت، با شماره پدر و مادر ندا تماس گرفت، اما هیچ ردی از آنها نبود. ابوذر میگوید: «حس خیلی بدی داشتم. همه دلم با او بود و هم احساس حماقت میکردم. دیوانهوار همه جا دنبال او بودم. میدانستم که من را بازی داده بودند، حتی چندبار تصمیم به خودکشی گرفتم.» چندماه گذشت تا اینکه به او خبر رسید ندا همراه پدر و مادرش در تهران زندگی میکند. ابوذر از طریق طلبکارهای پدر ندا متوجه شد که خانه آنها حوالی میدان منیریه است. بعد هم که ماجرای بازداشت پدرش در کلانتری جامی او را مطمئن کرد که باید در تهران دنبال دختر مورد علاقهاش بگردد. ابوذر این را هم فهمیده بود که ندا در یک قنادی کار میکند. همین هم شد تا او به سراغ تکتک شیرینیفروشیهای مناطق مرکزی تهران برود و درنهایت هم موفق شد محل کار این دختر را پیدا کند: «صبح چهارشنبه وقتی به تهران رسیدم، بلافاصله به آن شیرینیفروشی رفتم اما بسته بود. روز پنجشنبه و جمعه هم ندا آنجا نبود. ظهر شنبه بود که او را از پشت شیشه دیدم. فقط میخواستم با او صحبت کنم. وقتی وارد مغازه شدم، اولش من را نشناخت. من فقط از او پرسیدم که چرا با زندگی من اینطور بازی کرده، اما همکارش شروع به داد و فریاد کرد و بعد هم با 110 تماس گرفت، من هم که خیلی عصبانی شده بودم، دست به اسلحه بردم. البته در آن چندساعت بیشتر با اسلحه خودم را تهدید میکردم. آنها به من قول دادند که ندا را به من بازگردانند، همین هم شد تا من از خودکشی منصرف شوم. اما حالا میبینم که اشتباه کردم و باید همانجا به زندگیام پایان میدادم.»
هرچند ماجرای این گروگانگیری عجیب با حضور فرماندهان رده بالای پلیس تهران ختم بهخیر شد و به هیچکس آسیبی نرسید. اما تا همینجا هم جدا از شکایت خانواده ندا، اتهامات دیگری هم متوجه این مرد جوان عاشقپیشه است. از تهیه و نگهداری سلاح گرفته تا گروگانگیری و تهدید با کلتکمری، که هرکدام از اینها به تنهایی میتواند چندسال حبس را به دنبال داشته باشد. با این حال باید صبر کرد و دید که درنهایت دادگاه چه حکمی را برای ابوذر صادر میکند.