بهناز مقدسی| فضای مجازی فرصتی فراهم کرده تا با کمی خلاقیت به اندازه یک ستاره سینما دیده شویم. یک نفر با لهجهاش مخاطب جذب میکند و یک نفر با چهرهاش. بعضی وقتها هم اینها با یک هنر و حرفه دیگر تلفیق میشوند و یک فرصت جدید برای شهرت خلق میکنند. درست مثل «پوریا مظفریان» که با 24سال سن توانسته گوی سبقت را از خیلی از معلمان پیشکسوت برباید و حسابی مشهور شود. او که در رشته ریاضی محض دانشگاه امیر کبیر درس خوانده، معلمی را انتخاب کرد اما با روشی متفاوت. هم جوان است و هم صدای خوبی دارد و در کلیپهایش با فرمولهای ریاضی مثالهای ساده و جذاب میسازد. کلیپهایی که باعث شدند حالا او تنها یک معلم ریاضی ساده نباشد و به جای زنگ ریاضی، در سراسر ایران سمینار برگزار کند و علاقهمندانش را به سمت سالنهای همایش بکشاند. خودش میگوید که 2سال تمام 150میلیون تومان پول به اینستاگرامیها داده تا پیجش را تبلیغ کنند، اما حالا با بیش از 400هزار دنبالکننده یکی از رقبای اصلی همانها شده است. او حرفهای جالبی درباره سیستم آموزشی و نیازهای نسل امروز در حوزه آموزش دارد و معتقد است بهزودی سیستم آموزشی را تحت تأثیر خودش قرار خواهد داد.
فکر میکنم در دنیا دو جور آدم وجود دارد دسته اول آنهایی هستند که ریاضی را دوست دارند و دسته دوم کسانی هستند که از این درس متنفرند. ظاهرا تو جزو دسته اول هستی؛ نه؟
اتفاقا من هم جزو دسته دوم بودم؛ از آن دست بچههایی که از ریاضی متنفر هستند و حتی چندینبار از این درس افتادم اما سال سوم دبیرستان آنقدر معلم ریاضیام را دوست داشتم که به درس هم علاقهمند شدم. از آن موقع به بعد فهمیدم که چقدر نقش معلم در علاقهمندی بچهها به درس مهم است. برای همین است که الان به حوزه انگیزشی وارد شدم تا تدریس ریاضی توأم با ایجاد انگیزه باشد.
مگر علم ریاضیات چقدر در زندگی مردم نقش دارد که باید برای یادگیریاش انگیزه ایجاد کرد؟
ببینید علم ریاضی دو نوع کاربرد دارد؛ کاربرد اول کاربردهای واقعی علم ریاضیات است که در صنعت، کامپیوتر و حسابداری یا خیلی از مشاغل قابل استفاده است و همه مردم به عنوان مصرفکننده دارند از نتایج آن در زندگی روزمرهشان استفاده میکنند بدون اینکه بدانند چه قوانینی در آن وجود دارد. کاربرد دوم آن بحث تطبیق است؛ تطبیق مفاهیم ریاضی با زندگی که درواقع کاری است که من انجام میدهم. من مفهوم زندگی را با درس ریاضی ترکیب کردهام.
در کلیپها فرمولهای ریاضی را با زبان ساده و گاهی طنز درآمیخته میکنی، چطور به این روش برای تدریس رسیدی؟
راستش من از کودکی خلاق بودم. آن دوران به خاطر شرایط خانوادگیام در شهرهای مختلف مثل مرز باکو و نوشهر زندگی میکردیم و چون غریب بودیم معمولا من دوست و همبازی نداشتم و به همین خاطر تنهایی برای خودم بازیهای جدید خلق میکردم که اگر بگویم شاید خندهدار به نظر برسد.
برگردیم به همان بحث روش آموزشی که داری؛ یعنی معتقدی روش تدریسات که به قولی با روش سنتی در تضاد است یک نوع خلاقیت است؟
این ماجرا از دو سال و نیم پیش و با یک عکس شروع شد. این تصویر تاثیر کارهای کوچک که منجر به نتایج بزرگ میشود را با زبان ریاضی نشان میداد؛ مثلا گفته بود اگر از عدد یک، یکصدم کم کنیم، میشود 99 صدم و اگر یکصدم اضافه کنیم، میشود یک ممیز یکصدم و حالا آنها را به نیت 365 روز به توان 365 میرساند. عددی که یکصدم گرفته بود عدد خیلی بزرگی شد و عددی که از آن یکصدم کم شده بود عدد کوچکی شد. درواقع هدف از این مثال این بود که نشان دهد تأثیر اتفاقات کوچک که شاید اصلا به چشم نیایند، اگر تکرار شوند و توان بگیرند، خیلی بزرگ میشوند. راستش من از این مثال ریاضی که با مفاهیم روانشناسی درآمیخته شده بود، خیلی خوشم آمد و همین عکس نقطه عطفی شد تا از این روش تدریس برای ریاضیات الهام بگیرم.
و گاهی کار به جایی میکشد که سادگی مثالهایت کودکانه میشود و ارتباط زیادی با مسائل علمی ندارد.
خیلیها فکر میکنند من در کلیپهایم درس میدهم در صورتی که هدف من درسدادن نیست بلکه میخواهم نگاه جدیدی به آموزش داشته باشیم. در کلاسها و سمینارهایم هم خیلی کم از این مثالها استفاده میکنم؛ آن هم به عنوان نمک کار.
این مثالها از کجا میآید؛ مطالعه میکنی و ساخته ذهن خودت است یا از جایی کپی میکنی؟
همه مثالهایی که برای فرمولهای ریاضی میزنم را خودم میسازم.
سخت نیست؟ چطور به ذهنت میرسد که یک فرمول پیچیده ریاضی را به مباحث زندگی ربط بدهی؟
یک جرقه است. نکتهاش هم دقیقا همین است خیلیها فکر میکنند که سخت است اما اگر روی یک موضوعی تمرکز کنی هر چیزی را که میبینی نشانهای از علم ریاضی و فیزیک دارد و میتوانی به هم ارتباطشان دهی.
این نگاه متفاوت به ریاضیات چه تاثیری بین مخاطبانت داشته است؟ چه فیدبکهایی میگیری؟
بعد از اینکه من این کار را شروع کردم، خیلی از معلمها کار شبیه به من را در کلاسهایشان انجام میدهند. خیلی وقتها دانشآموزان برایم کامنت میگذارند که آقای مظفریان امروز معلم ما هم با روش شما به ما درس داد یا معلمها خودشان پیغام میدهند که امروز در کلاس با روش تو درس دادیم.
برای جذب فالوور 150میلیون هزینه کردم
صدایت شبیه گویندههاست؛ شنیدهام که تئاتر هم کار کردی و کلا به هنر علاقهمند هستی؛ چرا گوینده یا بازیگر نشدی؟
بله، من 3، 4 سال تئاتر کار کردم اما بیشتر به این دلیل نمایش کار میکردم که آدم خجالتی و درونگرایی بودم و تئاتر من را ساخت. به هر حال همانطور که گفتید صدای من هم یک امتیاز است برای واردشدن به مشاغل هنری مثل گویندگی یا تئاتر اما راستش من فکر میکنم آدمها نباید جایی بروند که شبیهشان زیاد است؛ منظورم این است که در گویندگی خیلی صداهای قشنگتر و جذابتر از من وجود دارد و طبیعتا شاید من در این کار خیلی دیده نمیشدم، بنابراین باید بگویم بهصورت عمدی وارد معلمی شدم، چون معلمها قاعدتا نباید خوشصدا باشند و بنابراین ما هم کمتر معلم خوشصدا دیدهایم (میخندد) و همین یک امتیاز برای من بود که در این حوزه به دلیل تمایز صدایم بیشتر
دیده شوم.
پس معتقدی که صدای خوب یکی از ویژگیهایی است که میتواند یک معلم را در بین همکارانش
متمایز کند؟
فکر میکنم الان سلیقه مردم این است که به دنبال چیزهای خاص، متفاوت و متمایزتر از باورهای ذهنیشان هستند. یعنی اگر قرار است معلمی را هم دنبال کنند، ترجیح میدهند معلمی باشد که عجیب و غریب باشد نه یک معلم عادی.
چقدر به مخاطب اهمیت میدهی؟
خب، طبیعتا مخاطب برای من خیلی مهم است؛ اینکه آدمها من را ببینند و بشنوند و دنبال کنند و همین هم باعث شد که روی مخاطب متمرکز شوم و سعی کنم مطلبی را ارایه دهم که دوست دارد.
بحث مخاطب پیش آمد؛ الان در اینستاگرام حدود 400هزار دنبالکننده داری و پستهای قبلیات نسبت به پستهای جدیدت خیلی کمتر لایک خورده است. میخواهم بدانم فوت و فن جذب مخاطب چیست؟ اصلا چطور اینقدر در اینستاگرام دیده شدی و فالوورهایت بالا رفت؟
شبکههای اجتماعی بهخصوص تلگرام و اینستاگرام درحال حاضر بیشترین مخاطب را دارند، بنابراین هر اتفاقی قرار باشد رخ دهد و یک نفر دیده شود قطعا اگر از این طریق وارد شود بازی را برده است. برای همین من تصمیم گرفتم در این فضا کارم را نشان دهم و شروع کردم به تبلیغات. یعنی نزدیک به150میلیون تومان هزینه کردم و به پیجهای پرمخاطب اینستاگرام تبلیغ دادم. از یک جایی به بعد که مخاطبانم را پیدا کردم دیگر خود مردم مُبلغ من شدند و به این شکل بود که فالوورهایم بالا رفتند.
جالب است! قبل از اینکه دیده شوی به پیجهای پرمخاطب پول میدادی تا تبلیغ پیجت را کنند، اما الان خودت هم رقیب آنها شدهای و میتوانی تبلیغات بگیری.
بله، خیلی از پیجها هستند که الان از تبلیغات ماهیانه حتی 400میلیون هم درآمد دارند، اما من این کار را انجام نمیدهم. نگاه من این است که در پیجم کار خودم و سمینارها و برنامههایم را تبلیغ کنم.
چقدر بابت هر تبلیغ به پیجهای اینستاگرام پول میدادی که جمعا به 150میلیون تومان رسید؟
از 300هزار تومان تا یکمیلیون تومان برای هر تبلیغم هزینه کردم.
چه مدت طول کشید تا از طریق این تبلیغات دیده شوی؟
حدود دو سال.
مخاطبانت در اینستاگرام چه کسانی هستند؟ بچه درسخوانها یا نه، خیلیها هم برای تفریح و سرگرمی کلیپهایت را دنبال میکنند؟
اوایل مخاطبانم بیشتر قشر دانشآموز بود، اما الان همهجور مخاطب دارم، اما بعد از یک مدتی که کلیپهایم دیده شد طیف مخاطبانم هم گسترده و متفاوت شد. جالب اینجاست که هرچند محتوای کلیپهای من درسی است، اما آماری که از مخاطبانم گرفتم بیشترشان بین 24سال تا 35سال دارند.
مخاطبانت بیشتر پسرها هستند یا دخترها؟
برخلاف اینکه خیلیها فکر میکنند دخترها من را بیشتر دنبال میکنند، اما نزدیک به دو سوم فالوورهایم پسر هستند و اینکه همجنسهای من، مرا بیشتر دنبال میکنند برایم نقطه قوت است. چون نشان میدهد محتوای کارم را دوست دارند.
نسل ما معلم اتوکشیده نمیخواهد
در فضای مجازی بهخصوص اینستاگرام خیلیها توانستهاند با خلاقیت و کارهای مختلف فالوور جذب کنند، اما شاید در حوزه معلمی تو تنها معلمی باشی که اینقدر فالوور داری. فکر میکنی چرا معلمها خیلی دیده نشدهاند؟
ببینید، ما دو مدل معلم داریم. شاید 80درصد معلمها میخواستند وارد یک حیطه شغلی شوند و نتوانستهاند و حالا آن علمی که دارند را درس میدهند، بنابراین چون به اجبار معلم شدهاند شاید هیچ علاقهای به کارشان نداشته باشند و به دنبال خلاقیت در کارشان هم نمیروند. از طرف دیگر، 20درصد از معلمها هستند که عاشقانه شغل معلمی را انتخاب میکنند و برای همین است که همانها هم کارشان بیشتر از بقیه میگیرد و دیده میشوند. اساسا من فکر میکنم معلم نباید وابسته به یک سیستم آموزشی مشخص باشد. معلمی که بهدنبال خلاقیت و خلق چیزهای جدید باشد، بیشک دیده میشود.
البته فکر میکنم این دیدهشدن تبعات منفی هم داشته باشد؛ مثل انتقادهایی که حتی ممکن است ناراحتت کند. آنهایی که با کارت مخالف هستند، انتقادشان چیست؟
بله، به هر حال یکسری هستند که فکر میکنم کلا با شخص من مشکل دارند و میگویند پوریا مظفریان معلم نیست، شومَن است.
به هر حال، تو جلوی دوربین اجراهای عجیبی داری و شاید خیلی هم این حرف بیراه نباشد.
من همیشه با اعتماد به نفس کامل این را گفتهام که حتی نمایشی و شومنبودن معلم یک هنر است که هر کسی ندارد و متاسفانه این افکار سنتی بعضیهاست که فکر میکنند معلم باید عصا قورتداده و اتوکشیده باشد و حتی نخندد. در صورتی که نسل جوان ما این قضیه را رد میکند و مثال نقضاش قطعا من هستم، چون میبینید که مردم دوست دارند و یک معلم مثل من را دنبال میکنند.
بهعنوان آخرین سوال میخواهم بگویی آخرش چه میشود؟ یعنی فکر میکنی روش تدریسات میتواند آنقدر تاثیرگذار باشد که بعد از یک مدت حتی سیستم آموزشی را متحول کند؟
ببینید، من فکر میکنم بهزودی جزو افراد تاثیرگذار آموزش و ریاضی ایران خواهم شد، یعنی من سمینارهایی را میگذارم فقط برای معلمها و میخواهم معلم پرورش دهم.