مهدی بهلولی آموزگار
سالها پیش و در کتابی درباره فلسفه خواندم که فلسفه چیزی نیست جز یک تشخیص هوشیار از آن چیزی که پیش از این، جزو بدیهیات شمرده میشده است و میدانیم که بدیهیات یا «خود-پیداها»، تنها در یک زمینه ویژه از زندگی باقی نمیمانند و در همه گسترههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نفوذ میکنند و از قضا یک روش رشد انسان هم درافتادن با همین خود- پیداهاست که کار آسانی هم نیست. از اینرو باید به راستی سپاسگزار کسانی بود که در بازشناسی خود- پیداهای ذهنی و به چالش گرفتن آنها یاری میرسانند. پس از این درآمد کوتاه، این سخنان را بخوانید: «تا فرهنگ ما عوض نشود پیشرفت نخواهیم کرد. ما برای پیشرفت به یک دگرگونی بنیادین فرهنگی نیازمندیم. برخی از ایرانیها، تنها به دنبال این هستند که سر یکدیگر کلاه بگذارند و به هم دروغ بگویند. سدههاست که اینگونهاند و این اخلاق، تقریبا جزو میراث ملی ماست. بازار آزاد و دموکراسی، دست در دست یکدیگر دارند. هر کجا دموکراسی هست بازار آزاد هم هست و بازار آزاد هم با خود دموکراسی میآورد. دولت، اقتصاد دولتی و مدیریت دولتی فسادآور است و باید که دولت تا میتواند از همه گسترههای زندگی دامن برچیند. رقابت، بنیاد پیشرفت است. کشورهای توسعهنیافته اگر میخواهند توسعه بیابند باید درِ واردات را باز بگذارند تا محصولهای صنعتی و کشاورزیشان با کالاهای خارجی وارداتی رقابت کنند، آن زمان است که پیشرفت خواهند کرد. همه کشورهای توسعهیافته در گذشته با همین روش به توسعه رسیدهاند.» درستی این سخنان به نزد بسیاری از ما آنچنان روشن است که نیازی به استدلال ندارد و گزاف نیست که بگوییم در هر روز چندینبار یا خود آنها را بر زبان میرانیم یا از دیگران میشنویم. اگر هم کسی در درستی آنها، چند و چونی کند بیدرنگ متهمش میکنیم به بیسوادی یا ایدئولوژیک و حتی کمونیستبودن؛ چرا که دارد از نقش گسترده دولت هواداری میکند و گویا هنوز نشنیده است کمونیسم، که به دنبال دولتی کردن همهچیز بود، به سختی شکست خورد و سالها پیش درگذشت! به گفته آن اسقفی که میگفت: «هنگامی که به تنگدستان غذا میرسانم قدیس نامیده میشوم و آنگاه که از آنها میپرسم چرا تنگدستان غذا ندارند مرا کمونیست میخوانند.» اما راست این است که پذیرش دربست و بیکم و کاست این گزارهها، خود یک ایدئولوژی است که چون از زبان دانشآموختگان «آزاداندیش» هم زیاد شنیده میشود درافتادن با آن، هم سختتر میشود و هم بایستهتر. پروفسور هاجون چنگ، اندیشهور اقتصادی کرهای، یکی از کسانی است که با اینگونه ایدئولوژیهای فراگیر به نیکویی درافتاده است. «نیکوکاران نابکار» - برگردان نبوی و شهابی، کتاب آمه- یکی از کتابهای ارزنده و خواندنی چنگ است که در آن با آوردن نمونهها و برهانهای گوناگون، درستی گزارههای خودپیدای بالا را سخت به پرسش گرفته است.