شماره ۴۰۷ | ۱۳۹۳ دوشنبه ۲۸ مهر
صفحه را ببند
تعارضات تجددخواهی ایرانی

|  فرزام اجلالی  |    پژوهشگر تاریخ   |

تجددخواهی دو وجه دارد؛ مادی و غیرمادی که هریک از این مفاهیم تجددخواهی و مدرنیسم تعاریف متفاوتی دارد.
تجددخواهی وجه مادی که اصطلاحا به آن مصادیق تمدنی جدید می‌گویند و شامل تکنولوژی، علم، صنعت و آموزش می‌شود. وجه غیرمادی تجددخواهی اما به عبارتی فرهنگ تلقی می‌شود چراکه در مضامین فرهنگی بروز می‌کند؛ تجددخواهی غیرمادی مستقیما در رفتارها و کنش‌های اجتماعی بازتاب می‌یابد. در وجه مادی یعنی ورود علم و تکنولوژی مدرن در ایران چندان محلی از مناقشه نیست البته برخی به همین جنبه‌ها یعنی پیشرفت و توسعه علم و تکنولوژی به‌عنوان بروز از خودبیگانگی فرهنگی می‌نگرند. گروه دیگر در تقابل با این گروه، می‌گویند اگر زیرساخت‌های اجتماعی اساسی، عمیق و ریشه‌ای دگرگون می‌گشت، عامل شکل‌گیری تجددخواهی اصیل و ریشه‌ای می‌شد. چون مظاهر مادی و زیرساخت‌های فرهنگی اجتماعی به صورت عمقی و اساسی به سمت مدرن شدن پیش نرفت به همین واسطه ظهور پدیده تجددخواهی در ایران را «شبه‌مدرنیسم» می‌نامند.
از سویی تقابل سنت و مدرنیسم در ایران، با ظهور قدرت‌های استعماری و مطامع آنان همسو شد که این قدرت‌ها پایگاه‌های خویش را نه در سنت بلکه در تجددخواهی جست‌وجو کردند. بدبینی تاریخی به تجددخواهان که با اصطلاح «غرب‌زدگی» متداول شد، نماد همین تفکر بود که تجددخواهی را پایگاه استعمار غرب می‌دانست. از سویی تجددخواهی در شکل شبه‌مدرنیسم و غیراصیل و ناکارآمد آن در بخشی از اخلاق‌اجتماعی گروه‌هایی از جامعه بازتاب یافت که نماد آن «لمپنیسم» بود. ژیگوله‌های دهه‌های 40 و 50 خورشیدی و فیلمفارسی از مصادیق بارز آن است. البته فیلمفارسی درنهایت به‌رغم این‌که با ابتذال همراه بود، اما قهرمانان مظلوم آن نماد سنت محسوب می‌شدند. شبه‌مدرنیسم با رویکرد ناکارآمد و ابتر خویش در تجددخواهی در مد مثلا البسه و پوشاک یا سلایق هنری خود را نشان داد که چنین پدیده‌ای از ابتلائات جوامع درحال گذار است؛ که نهایتا این شبه‌مدرنیسم با وقوع انقلاب‌اسلامی در عرصه عمومی به صورت آشکار و نه پنهان حذف شد.
بخشی از تجددخواهی هم در میان گروه‌های سنتی جامعه بازتاب می‌یافت که آنان باید نسبت به پدیده‌های جبری اجتناب‌ناپذیر موضع‌گیری مشخص می‌کردند اگرچه چنین رویکردی هم بسیار قطعی بود که از حالت صلب و غیرمنعطف به‌تدریج خارج می‌شد. یک رویکرد دیگر هم در میان روشنفکران سنتی تجلی می‌یافت به این ترتیب که آنان هنوز هم معتقد هستند باید مظاهر مثبت تمدن غرب را اخذ کرد و مظاهر به‌زعم خودشان منفی را نفی کرد. این دسته معتقد هستند که به نوعی باید مظاهر تمدنی جدید را در رویکرد و فرآیند تجددخواهانه خود بومی‌سازی کرد. این افراد در دهه‌های 40 و 50 ژاپن را به‌عنوان الگو مطمح‌نظر خود داشته و عنوان می‌کردند که وضع فعلی ژاپن در روند رضایتمندی و موفقیت چنین رویکردی پر از ابهام است؛ با این حال ما همچنان در این تعارضات و کشمکش‌ها درگیر هستیم.


تعداد بازدید :  890