شماره ۱۱۱۸ | ۱۳۹۶ يکشنبه ۱۷ ارديبهشت
صفحه را ببند
روایت‌هایی از پیشینه تنش‌ها و جنجال‌های انتخابات در روزگاران قاجار و پهلوی
خرید رأی تهیدستان
نظامیان چگونه با تاثیرگذاری بر انتخابات، سردارسپه را به تخت سلطنت رساندند

پرستو رحیمی- تاریخ‌پژوه| پیش از آن که مظفرالدین شاه قاجار فرمان مشروطه را امضا کند، پدیده‌ای چون انتخاب و برگزاری انتخابات برای مردم ایران مفهومی دربرنداشت زیرا آنان در گذر تاریخ هیچگونه انتخابی نکرده بوده، نمی‌توانستند در تعیین سرنوشت خویش تاثیرگذار باشند؛ حکومت و شخص شاه در راس آن همواره برای تک‌تک مردم تصمیم می‌‌گرفت. کوشش‌های ایرانیان اما سرانجام برای شورایی‌کردن حکومت، در انقلاب مشروطه به ثمر نشست و مجلس شورای ملی که میراث گران‌بهای مشروطیت بود، به عرصه سیاست پا نهاد. این جنبش بزرگ ایرانیان در روزگار معاصر به عنوان دستاوردی مهم، مفهوم «حق» را به ذهن‌های عمومی و اندیشه سیاسی و حقوقی ایرانیان وارد کرد؛ مفهومی که به ایرانیان اجازه می‌داد بر اساس آن به دادخواهی سیاسی- اجتماعی برخیزند. فرآیند جنبش مشروطه سرانجام چنین بود که نهاد سلطنت، خود را در انحطاط دید و خواست مشارکت سیاسی مردم را در قالب مجلس شورا پذیرفت. پارلمان بدین‌ترتیب خود را در جایگاه بزرگ‌ترین دستاورد مشروطیت نشاند. این نهاد مردمی گرچه به لحاظ سیاسی بعدها با چالش‌هایی سهمگین روبه‌رو شد اما مسیری تازه در ساختار سیاسی ایران گشود و مفهوم قانون‌گذاری را به میان مردم آورد؛ خود نیز در این مسیر هرچند لنگ‌لنگان اما موجودیت خویش را تثبیت می‌کرد. این حرکت آرام در مجلس‌های دوران مشروطه یعنی پنج مجلس نخست، تا پیش از روی‌کار آمدن پهلوی اول بیش‌تر به آزمون و خطایی شبیه بود که هم برای مردم هم برای هیات حاکمه و دست‌اندرکاران مشروطه برای نخستین بار آزموده می‌شد. مجلس‌های آن دوره و انتخابات مربوط به آن به ویژه انتخابات دوره نخست بنابراین انتخاباتی دشوار و متشنج بود. انتخابات مجلس در ایران از دوران مشروطه البته به طور کلی با چالش‌ها و مانع‌هایی بسیار روبه‌رو بوده است. کوشش‌های هیات حاکمه برای نظارت کامل بر ورود نمایندگان به مجلس شورای ملی، یکی از مشکلات و مصیبت‌های همیشگی آن به شمار می‌آمد. سلطنت‌طلبان در مجلس‌های دوران مشروطه، بیش‌تر بر این کار پای فشرده، می‌کوشیدند جانب شاه و قدرت مطلقه او نگه دارند؛ جایگاهی که با پیروزی جنبش، به سوی مشروط‌شدن گام برداشته بود. ورود رضا خان سردارسپه به عرصه قدرت در دوره‌های بعد، از مجلس ششم بدین‌سو وضعیت را بدتر کرد به گونه‌ای که در پاره‌ای دوره‌ها انتخابات عملا به رخدادی نمادین تبدیل شده بود و رضا خان به ویژه از برافتادن حکومت قاجار و رسیدن به پادشاهی می‌کوشید با مداخله از راه‌های گوناگون، مجلس را به سود خود مصادره کند. پهلوی اول به شدت معتقد بود صلاح کشور را تنها خود می‌داند و نمایندگان برای پیشرفت کشور باید گوش به فرمان شاه و هیات حاکمه باشند. این وضعیت، از مجلس سیزدهم که با روی کارآمدن پهلوی دوم همراه و در روزگار وی برپا شد، به دلیل آشفتگی‌های پس از برافتادن رضاشاه، اندکی به تعادل رسید اما این بار حضور نیروهای روسیه و انگلستان که عملا ایران را به دو حوزه بخش کرده بودند و قدرتی که برای رسیدن به اهداف خود بر نمایندگان اعمال می‌کردند موجب شد مجلس بار دیگر را به نهادی تشریفاتی و تصنعی در اداره امور کشور بدل شود. فراکسیون‌هایی گوناگون آرام‌آرام در دوره‌های شانزدهم و هفدهم با ورود جبهه ملی و دیگر حزب‌ها به مجلس تشکیل شد  که به نظر می‌رسید مجلس بیش از آن که در پی اداره کارهای کشور باشد تنها به مکانی برای جدال میان این فراکسیون‌ها و حزب‌ها بدل شده است. با نگاهی به دوره‌های انتخاباتی و نیز مجلس‌های گوناگون در ایرانِ مشروطه‌شده بنابراین می‌توان دریافت فرآیند تاریخی دموکراتیزه‌شدن در ایران، به ویژه آنجا که پای فرآیند انتخابات به میان آمده، چندان در مسیری درست روزگار نگذرانده است.
نخستین تجربه
 چرت کسالتِ خواب بیرون رفت
سران مشروطه، با صدور فرمان مشروطیت در ایران، گرد هم آمده، با وجود کارشکنی‌ها که هنوز به ماندگاری و پایداری حکومت استبدادی امیدوار بودند، درباره مقدمات تشکیل مجلس شورا به گفت‌وگو نشستند. مجلسی موقت از میان سران مشروطه و حاضران تشکیل شد، این مجلس تا تشکیل مجلس منتخب، هفته‌ای دو روز جلسه داشت و نخست دوازده نفر را به تنظیم و نگارش نظام‌نامه انتخابات مجلس مامور کرد. انتخابات تهران در 25 شهریور 1285 خورشیدی آغاز شد. نظا‌م‌نامه مصوب انتخابات، شمار نمایندگان مجلس را 156 تن در نظر گرفته بود. 60 وکیل از این شمار به پایتخت اختصاص داشت و باقی‌مانده میان ایالت‌های و ولایت‌ها تقسیم شده بود. مجلس اختیار قانونی داشت به ضرورت بر شمار نمایندگان تا 200 نفر بیفزاید. این، یک پیش‌اندیشی خردمندانه بود. آنگونه که فریدون آدمیت در کتاب ارزشمند «ایدئولوژی نهضت مشروطیت» بیان می‌دارد، چون مجلس شورای ملی با همان نمایندگان پایتخت گشایش یافت انتخاب نمایندگان دیگر شهرها در زمان کار مجلس ادامه یافت. همین مساله نشان‌دهنده آشفتگی اوضاع بود اما با همه کوششی که رفت، انتخابات نخستین دوره مجلس شورای ملی تا کودتای محمدعلی شاه و برافتادن مجلس کامل نشد. انجام انتخابات این دوره بی‌دردسر نبود به گونه‌ای که پس از تشکیل آن نیز بارها در مجلس مطرح شد. سیل شکایت‌ها بنابر روایت منابع تاریخی از ولایت‌ها روان بود که حاکمان در انتخاب وکیلان مجلس کارشکنی می‌کنند. اساسا از عاملانی که یک عمر به سنت مطلقه حکم رانده بودند، انتظار نمی‌رفت یک‌باره ترک عادت گویند. راهی دراز و دشوار بدین‌ترتیب تا دست‌یابی به نظامی سیاسی با ماهیت دموکراتیک در پیش بود. گزینش نمایندگان افزون بر تنگناهای نظام انتخاباتی، در عمل و اجرا با مانع‌هایی بسیار روبه‌رو بود. تنها بخشی اندک از جامعه ایرانی به موجب مواد نظام‌نامه می‌توانستند در انتخابات شرکت جویند. جمعیت ایران در 1285 خورشیدی بر اساس آمار منابع تاریخی 10 میلیون و 290 هزار نفر بود که 79 درصد در روستاها و 21 درصد در شهرها می‌زیستند. جمعیت شهری بدین‌ترتیب نزدیک به 2 میلیون و 160 هزار نفر بود. با توجه به این که بر اساس نظام‌نامه انتخابات، افراد بالای 25 سال حق رای داشتند، بنابر این تنها یک میلیون و 296 هزار نفر بالای 25 سال قرار می‌گرفتند. اگر نیمی از این جمعیت را زنان بدانیم، شمار رای‌دهندگان نزدیک به 648 هزار نفر از همه جمعیت ایران می‌شد که می‌توانستند در انتخابات شرکت کنند. شمار رای‌دهندگان البته با در نظر گرفتن قشرهای غیرمتمول از این هم کم‌تر می‌شد. با این وصف تنها کمتر از ده درصد مردان بالای 25 سال حق رای داشتند. این یکی از نمونه‌های آشفتگی و بی‌دقتی در تنظیم نظام‌نامه نخست بود که کار انتخابات را محدود و دشوار می‌کرد. نظام دموکراتیک عملا برای معدودی از طبقه‌های مرفه و متوسط تنظیم شده بود. همین نظام‌نامه البته با وجود همه کاستی‌ها، شادی و خرسندی مردم را برانگیخت و مشروطه‌خواهان را برای اصلاحات و کارهای بعدی امیدوارتر کرد. ناظم‌الاسلام کرمانی در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» در این‌باره می‌نویسد «شب گذشته در شهر تهران چراغانی باشکوه کردند برای تصحیح و اتمام نظامنامه و ما هم برای یمن و تبرک صورت نظامنامه را در تاریخ بیداری ایرانیان درج می‌کنیم که، اگر زمانی اهل ایران به خوبی از خواب بیدار شدند و چرت کسالت خواب از چشم آنها بیرون رفت، حسن و قبح و یا عیب و نقص آن را بفهمند». افزون بر آنچه در قانون نظام‌نامه مکتوب شده بود، این انتخابات در اجرای محدود نیز مسایلی فراوان پیش روی خود می‌دید. دشواری‌هایی که مردم با آن روبه‌رو بودند و کارشکنی‌هایی که در حوزه‌های رای‌گیری انجام می‌گرفت به گوش رهبران جنبش مشروطه و مجلسی‌ها می‌رسید. به روایت فریدون آدمیت در کتاب «ایدئولوژی نهضت مشروطیت» سعدالدوله در همان آغاز کار در مجلس اعلام کرد «حکام ولایات برای تصرفات مالکانه‌ای که در امر حکومت می‌کنند و خیالات مستبدانه‌ای که در نظر دارند، میل به پیشرفت عمل انتخاب وکلا ندارند و در این مورد مسامحه می‌کنند». سیدمحمد طباطبایی نیز پیشنهاد کرد هیاتی سیار از جانب مجلس به همه ولایت برود و با نظارت بر انتخابات هر ناحیه، آن را به سرانجام برساند. مجلس اما این پیشنهاد را جدی نگرفت.
مجلس یکم شورای ملی به عنوان نخستین تجربه انتخاباتی و پارلمانی ایران با مشکلاتی بسیار آغاز شد، همانگونه که جنبش مشروطه به سختی با جدال‌هایی فراوان توانسته بود حق برپایی مجلس را از آن خود کند. مجلسی که با نمایندگان برگزیده از میان شاهزادگان قاجار، علما، اعیان و اشراف، بازرگانان و اصناف و پیشه‌وران تشکیل شده بود، با این حال با مرگ ناگهانی مظفرالدین شاه، حکمران نرم‌خوی قاجار به رکود درآمد و سرانجام با شدت عمل محمدعلی شاه و کلنل لیاخوف روسی در سال 1287 خورشیدی به توپ بسته شد؛ مشروطه نوپای ایرانی بدین‌ترتیب دستخوش بحرانی بزرگ شد.
دومین مجلس  
مشروطه لرزان، باز به پاخاست
مجلس نخست با یورش دربار به همراهی قزاق‌های روس به توپ بسته و پیش از پایان دوره قانونی برچیده شد. مهم‌ترین دستاورد سیاسی جنبش مشروطه بدین‌ترتیب 18 ماه، تا برگزاری انتخابات مجلس دوم معطل و بسته ماند. قدرت استبدادی یکسره به نهاد سلطنت بازگشت و دوره استبداد صغیر با برچیده‌شدن بساط مشروطیت بر جای آن نشست. به نظر می‌رسید مردم ایران باز هم برای دست‌یابی به حقوق خود، نیز برای رسیدن به آنچه یک‌بار برای به‌دست‌آوردن‌اش بسیار کوشیده بودند، باید خود را آماده می‌ساختند. ایرانیان با فتح تهران در تیر 1288 خورشیدی توانستند حقوق سیاسی و اجتماعی خود را بازستانند. دوران استبداد صغیر بدین‌ترتیب با فتح تهران از سوی مشروطه‌خواهان پس از پناهندگی محمدعلی شاه به سفارت روسیه پایان یافت. پاره‌ای از روزنامه‌نگاران، نمایندگان مجلس و آزادی‌خواهان در آن دوره کوتاه اما تلخ دستگیر و اعدام شده یا از تهران گریختند اما جنبش مشروطه با ایستادگی مشروطه‌خواهان دیگر شهرها به ویژه مجاهدان تبریز زنده ماند و این دوره سرانجام با حرکت مجاهدان تبریز و گیلان، نیز مشروطه‌خواهان ایل بختیاری به سوی تهران و فتح پایتخت پایان یافت. مشروطه‌خواهان پس از فتح تهران با صدور بیانیه‌ای محمدعلی شاه را از سلطنت عزل و فرزند خردسال‌اش احمد میرزا را به جای او بر تخت پادشاهی نشاندند. با این وضعیت متشنج و آشفته نه تنها پایتخت، که سراسر ایران نمی‌توانست به برگزاری انتخاباتی آرام و اصولی امید داشته باشد، از این‌رو انتخابات دوره دوم مجلس شورای ملی به گونه اضطراری پس از فتح تهران از میان پانصد شخصیت برگزار شد. اندکی بعد در 26 مرداد 1288 خورشیدی مجلس عالی به ریاست سپهدار و سردار اسعد روی کار آمد که به همراه هیات مدیره موقت، دربرگیرنده 12 مشروطه‌خواه برجسته، تا زمان تشکیل مجلس دوم و برگزاری انتخابات باید اداره کارها را برعهده می‌گرفت. اکنون که مشروطه‌خواهان با کوشش‌های بسیار توانستند بار دیگر به هدف‌های خود برسند، بسیار شتاب‌زده‌تر و ناآرام‌تر از مجلس یکم رفتار کردند؛ آنان بی‌درنگ دادگاهی نظامی برای رسیدگی به جرایم مخالفان مشروطه برپا کردند. به روایت ژانت آفاری پژوهشگر برجسته تاریخ معاصر ایران در کتاب «انقلاب مشروطه ایران» به دلیل جو ناآرام مجلس دوم و تلاش برای تعیین سرنوشت مخالفان مشروطه همچون شیخ فضل‌الله نوری و خلع محمدعلی شاه، احزاب و انجمن‌هایی فراوان  و گوناگونی همچون اجتماعیون اعتدالیون و اجتماعیون عامیون رو نشان دادند. اوضاع کشور باز به تشنج و آشوب کشید. سران کشور و جنبش، انتخابات مجلس دوم را در چنین وضعیت نابسامان، با کمبود آزاردهنده بودجه انجام دادند تا آنجا که از ثروتمندان خواستند مبلغ‌هایی را به خزانه مجلس واریز کنند. نظام‌نامه جدید انتخابات مقرر می‌کرد سن کاندیداهای انتخابات از 25 به 20 سال، نیز شرط ثروت از هزار تومان به 250 تومان کاهش یابد. این نظام‌نامه همچنین انتخاب نمایندگان را دو درجه‌ای می‌کرد. اکثریتی محافظه‌کار که بیش‌تر از اشراف و ثروتمندان بودند، در پی برگزاری انتخابات به مجلس راه یافتند. یحیی دولت‌آبادی که هوادار حزب دموکرات بود، در کتاب «حیات یحیی» این‌باره می‌نویسد «ولى مجلس‏ دوم‏ دارد رنگ اعيانيت بخود مي‌دهد و پر مي‌شود از اشراف و متمولين و اعتنائى به انتخاب نمايندگان توده ملت نمي‌شود و بذر اين كار در آن هنگام ريخته شده است كه انتخاب نمايندگان بدو درجه مقرر گشته». گواه‌های تاریخی نشان می‌دهد طبقه‌های ممتاز به پشتوانه پیوندهای اجتماعی و ثروت خود کوشیدند بازرگانان و ثروتمندان را به مجلس وارد کنند؛ آنان به روایت ژانت آفاری حتی در مواردی به تهی‌دستان پول دادند تا به نامزدهای ثروتمند رای دهند. احزابی نو هم‌زمان با برگزاری انتخابات مجلس دوم پا گرفتند، از جمله حزب دموکرات که برنامه کار سوسیال دموکراتیک داشت و حزب اعتدالیون که محافظه‌کار به شمار می‌آمد. شکاف بزرگ میان این دو حزب و اندیشه، اوضاع مجلس را برهم می‌ریخت. مجلس دوم نیز سرانجام با رد التیماتوم روسیه تزاری منحل و یک دوره فترت 2 سال و 11 ماهه از سرگرفته شد. مجلس‌های یکم و دوم شورای ملی به راستی وضعیتی آشفته و پرآشوب از سرگذراندند زیرا اوضاع عمومی و سیاسی کشور نیز بسیار نامساعد بود. عبدالحسین نوایی پژوهشگر تاریخ ایران در کتاب «دولت‌های ایران از آغاز مشروطیت تا اولتیماتوم» اما این دوره را با همه سختی‌ها و دشواری‌ها «دوران مشروطیت ناب» نامیده، درباره آن می‌نویسد: «در اين سال‌ها كه مى‏توان آن را «دوران مشروطيت ناب» ناميد شور و شوق مردم به مشروطيت و حريت وصف‏ناكردنى بود. انتخابات مجلس اول و دوم كه در وضعى خاص صورت گرفت گواه اين مطلب است. مشروطيت را، پس از قرن‌ها حكومت استبدادى و ساليان دراز حكومت منحوس قاجارى، مردم در حقيقت از دهان شير گرفتند و مجلس اول منتخب مردمى استبدادزده بود كه يكباره به آزادى رسيده و زنجير استبداد را درهم شكسته بودند. مجلس‏ دوم‏ هم مجلسى بود كه پس از بمباران مجلس اول و دوران استبداد صغير، بر اثر كوشش مجاهدان تبريز و گيلان و اصفهان افتتاح گرديد و اين مجلس را هم ايرانيان آزادى‏‌طلب از دهان توپ گرفته بودند. اما اين هر دو مجلس منحل گرديد». نخستین تجربه‌های دموکراتیک ایرانیان اما پایانی خوشی نداشت. سومین مجلس نیز وضعیتی بهتری نیافت و با شروع جنگ یکم جهانی و ورود نیروهای روس و انگلیس به ایران، بیش از یک سال ماندگار نشد.
پنجمین مجلس  
ورود رضاخان به عرصه قدرت
پنجمین دوره انتخابات با ورود رضا خان سردارسپه به گستره قدرت، جنبه‌هایی دیگر به خود گرفت. انتخابات این دوره برای سردارسپه بسیار مهم بود زیرا اندیشه‌هایی چون خلع قاجاریه از سلطنت را در ذهن داشت، از این‌رو نمایندگانی به مجلس باید راه می‌یافتند که بتوانند این آرزوی وی را برآورند. رضا خان بدین‌ترتیب با بهره‌گیری از نیروی نظامی برای دست‌کاری در انتخابات، در بسیاری از حوزه‌های انتخابیه عشایری وارد شد؛ باری دیگر غوغا در برگزاری انتخابات شکل گرفت. عبدالله مستوفی در کتاب «شرح زندگانی من» در این‌باره می‌نویسد «مى‏دانيم، غير از وكلاى تهران و بعضى از ولايات باقى انتخابات‏ مجلس‏ پنجم، بوسيله غير مستقيم نظاميان، بعمل آمده و اكثريت وكلا طرفداران جدى سردارسپه بودند. فراكسيون تجدد، با چهل و چند نفر، و ليدرى سيدمحمد تدين، كاملا مطيع رئيس دولتند، و بميل و اراده او عمل ميكنند». رضا خان با این‌کار البته به هدف خود رسید و سلطنت را از قاجارها گرفته، خود با برنامه‌ریزی هدف‌مند بر تخت نشست و دودمان پهلوی را بنیان گذارد. کسانی چون سیدحسن مدرس، محمد مصدق، سیدحسن تقی‌زاده، حسین علا‌، ملک‌الشعرای بهار و یحیی دولت‌آبادی، به عنوان نمایندگان مخالف در مجلس در این‌باره سخنرانی‌هایی کردند. ماده واحده دگرگونی سلطنت با وجود این مخالفت‌ها به رای گذاشته شد که با 80 رای موافق و پنج مخالف به تصویب رسید. مقدمات این کار البته پیش از آن تدارک دیده شده بود تا برای رضا خان جای شک و شبهه نماند. سيدمحمد تدين، نايب‌ریيس مجلس در اين‌باره مي‌نويسد «غروب روز جمعه 8 آبانماه 1304 بود. بنده در شميران بودم. ديدم تلفن كردند حضرت اشرف (رضاخان) مي‌فرمايند به شهر بياييد كه شما را ملاقات كنم. آمدم شهر. رفتم منزل خدمتشان رسيدم. فرمودند در زيرزمين، داور مشغول كارهايي است، برويد به او كمك كنيد. رفتم زيرزمين ديدم داور پشت ميزي نشسته و وكلا ورق‌هاي را امضا مي‌كنند و داور به پيشخدمت مي‌گويد به منزل بقيه وكلا هم تلفن كنيد بيايند. بعد از آن وكلا رفتند و اطاق خلوت شد، داور آمد پيش من، ماده واحده را نشان داده گفت: اين وكلا اين نامه را امضا كرده‌اند شما هم موافقت داريد امضا كنيد». خبر برافتادن سلسله قاجاریه بی‌درنگ به سراسر کشور فرستاده شد و بعدازظهر همان روز افسران ارشد ارتش به دستور رضا خان به کاخ گلستان رفته، محمدحسن میرزا، ولیعهد احمد شاه را از کاخ اخراج کردند. بسیاری از نظامی‌ها در منطقه‌های گوناگون کشور، با جا افتادن نسبی حکومت پهلوی، در انتخابات دوره ششم مجلس شورای ملی در فرآیند انتخاب نمایندگان دخالت می‌کردند؛ سلسله فعالیت‌هایی گسترده برای بیرون‌کردن نمایندگان مخالف حکومت از میدان رقابت انتخابات، از این دوره به بعد آغاز شد. دو نفر از نمایندگان یعنی سیدحسن مدرس و محمد مصدق، در این دوره با قاطعیت با اعتبارنامه کسانی مخالفت‌کردند که با پشتیبانی همه‌جانبه هواداران دربار پهلوی به مجلس وارد شده بودند.
مجلس هفتم؛ رای خودم کجاست؟!
انتخابات مجلس هفتم پرجنجال‌ترین دوره انتخابات، از میان دوره‌های ششم تا دوازدهم مجلس شورای ملی به شمار می‌آید که در روزگار سلطنت پهلوی اول برگزار شد. دربار رضا شاه که اکنون راه خودکامگی پیش گرفته بود، به اندازه‌ای در انتخابات مجلس هفتم دست برد که صدای نامزدهای انتخابات و نمایندگان مجلس را درآورد. مجلس هفتم که از 14 مهر 1307 تا 14 آبان 1309 خورشیدی فعالیت می‌کرد با دخالت مستقیم و مشخص رضا شاه همراه بود و نمایندگانی بله‌قربان‌گو با نظارت دربار وی به مجلس راه یافتند. ماموران دولت و پليس به روایت منابع، سياهه نمايندگان را از پيش تعيين می‌کردند و برنامه‌ای به گونه‌ای تنظیم شده بود که نام همان‌ها از صندوق باید بيرون مى‏آمد. نمايندگان اين مجلس از كسانى بودند كه با سلطنت شاه بايد همراهی همه‌جانبه می‌داشتند. گستردگی تقلب و دست‌بردن در این انتخابات به اندازه‌ای بود که موجب شد سیدحسن مدرس حتی یک رای هم نیاورد؛ او که در دوره‌های پیشین به ویژه مجلس ششم از رای‌هایی بسیار برخوردار و به عنوان نماینده تهران به مجلس راه یافته بود، با دخالت و اعمال نفوذ حکومت حتی یک رای هم نیاورد. پرآوازه است که مدرس با طنز و کنایه‌ای بسیار معنی‌دار گفته بود گیرم که هیچ کس به من رای نداد اما آن یک برگ رای که خودم به خودم دادم چه شد؟ پهلوی اول البته نمی‌توانست مخالفت‌های کسانی چون سیدحسن مدرس را تاب آورد، به همین دلیل دو روز پس از گشایش مجلس هفتم، او را در 16 مهر 1307 خورشیدی به منطقه دورافتاده خواف تبعید کرد. رضا شاه بدین‌ترتیب با تبعید سیدحسن مدرس به عنوان یکی از نمایندگانی بانفوذ مجلس، یکه‌تاز میدان شد و مجلس شورا بیش از پیش جنبه تشریفاتی یافت. محمد مصدق نیز که در دوره‌های پنجم و ششم مجلس به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس حضور داشت، در دوره هفتم حتی در نفرهای ذخیره نیز جایگاهی نیافت. این مساله آغازگر انزوای سیاسی مصدق تا مجلس چهاردهم در روزگار پهلوی دوم شد. همه دوره‌های انتخابات روزگار حکومت رضاشاه بر همین رویه سپری شد؛ نمایندگانی در مجلس‌های ششم تا دوازدهم شورای ملی می‌توانستند حضور یابند که با برنامه‌های رضاشاه هماهنگ و همخوان باشند. انتخابات مجلس سیزدهم نیز در دوران پهلوی اول انجام گرفت و با وجود اعتراض مردم و تجدید انتخابات اما تقریبا همان نمایندگان اولیه به مجلس راه یافتند. فعالیت‌های مجلس با توجه به گشایش فضای سیاسی، به استناد روایت یرواند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو کودتا» با پایه‌گذاری فراکسیون‌های اتحاد ملی، میهن، آذربایجان و عدالت گسترده شد. نمایندگان در دوره‌های بعدی مجلس به دلیل حضور نیروهای روس و انگلیس در ایران در جریان جنگ دوم جهانی و تلاش آنان برای تامین منافع ملی‌شان، گاه با تهدید و فشار به پذیرش نظرهای این دو کشور بیگانه و اشغالگر ناچار می‌شدند.

مجلس چهاردهم؛ حضور پررنگ بیگانگان

انتخابات مجلس چهاردهم در حالی برگزار شد که ایران همچنان از حضور بیگانگان رنج می‌برد. دولت علی سهیلی در انتخابات این دوره نیز بسیار اعمال نفوذ کرد که با اعتراض شدید گروه اقلیت مجلس به رهبری محمد مصدق روبه‌رو شد. حکومت در برنامه انتخابات مجلس چهاردهم به اندازه‌ای دست برد که نامه‌هایی اعراض‌آمیز را از جای‌جای کشور به سوی پایتخت روانه کرد. مجله «خاطرات وحید» یکی از نامه‌های فرستاده‌شده به مجلس را بررسی کرده است که امضای چندین تن را با خود دارد و در پایان آن عبارت «از طرف فارسی‌های آزادی‌خواه مقیم پایتخت» درج شده است. روایت این مجله از انتخابات دوره چهاردهم در شیراز جالب می‌نماید «انتخابات فارس و مخصوصا شیراز مفتضح‌تر و بدترین انتخابات است که در ایران انجام گرفته و با انواع خلاف‌ قانون‌ها و جنایات و فجایع و تضییقات و ظلم‌ها همراه بوده، اساسا نمی‌توان نام آن را انتخابات گذاشت. صندوق‌ها را علنا تعویض نموده 21 صندوق حوزه‌های فرعی را که برای بعضی از آنها پرونده‌های جزائی در دادسرای شیراز تشکیل شده شکسته و آراء را دسته‌بندی کرده و از نظر مردم مستور داشته‌اند. برخلاف تمام مواد قانونی انتخابات رفتار و با تهدید و تطمیع و اعمال زور و نفوذ قانون‌شکنی و ضرب و جرح مردم به قوه ژاندارمری و شهربانی چند نفر را که مورد نظر بوده‌اند از صندوق بیرون آورده و به مجلس معرفی کرده‌اند و اکنون هم که انتخابات شیراز تمام شده است آزادی‌خواهان و دانشمندان و جوانانی را که از جریان انتخابات شکایت کرده‌اند به قصد تلافی به دستور معمول تحت فشار گذاشته و به یک نفر از ایشان تیراندازی و قصد ترور داشتند و چند نفر دیگر را برخلاف قانون مانند یک دزد دستبند زده و محبوس نموده و مورد آزار و فشار قرار داده‌اند. روح مردم فارس از چنین انتخابات بی‌خبر و بیزار می‌‌باشد و ما فارسیان مقیم پایتخت تنفر و انزجار شدید خود را نسبت به انتخابات مخدوش و سراسر دسیسه و تقلب شیراز اعلام می‌کنیم». در جوابیه‌ای که به این نامه داده می‌شود البته همه موارد مورد اشاره به گونه‌ای رد شده، در پایان چنین می‌آید «نسبت به اعتراض که در مورد استخراج و قرائت آراء در انجمن مرکزی شده است تصریح می‌شود که استخراج و قرائت آراء با حضور کفیل محترم استانداری و بازرس وزارتی و وجوه محترمین و طبقات مختلف طبق قانون به عمل آمده است و اینکه تقاضا شده اوراق با حضور نماینده جمعیت آزادگان دوباره قرائت شود چون خلاف قانون است پذیرفته نیست و مطابق ماده 34 عمل می‌شود. به دلائل و جهات ذکر شده بالا اعتراضات مذکوره غیر وارد تشخیص و مردود است و چون انجمن نظارت مرکزی انتخابات شیراز، جریان انتخابات چهاردهمین دوره قانون‌گذاری حوزه انتخابیه شیراز را طبیعی و صحیح می‌داند قرار رد اعتراضات را صادر می‌نماید».

دوره پانزدهم اعتراضی همه‌گیر

انتخابات مجلس‌های پانزدهم، شانزدهم و هفدهم، از دوره‌های پرجنجال تاریخ انتخابات در ایران به شمار می‌آید. هراسی در میان مردم و نمایندگان، از زمان مجلس پانزدهم با ورود محمد مصدق به گستره سیاست، جدال‌ با قوام‌السطلنه بر سر امتیازهای نفتی  وضعیت آشفته کشور گسترده شده بود. انتخابات مجلس پانزدهم بسیار پرتنش برگزار شد؛ از آن‌رو که احمد قوام، نخست‌وزیر با راه‌اندازی حزب دموکرات و دخالت در انتخابات برآن شده بود بیش‌ترین سهم نمایندگان مجلس را از میان هواداران دولت به دست آورد تا پشتوانه‌ای استوار برای اجرای برنامه‌هایش باشند.   مصدق نیز نامه‌ای سرگشاده به قوام در آستانه انتخابات نوشت و به تشکیل حزب دولتی دموکرات در آستانه انتخابات و دخالت در انتخابات اعتراض کرد. او حتی در مسجد سلطانی نیز به تحصن نشست اما پهلوی دوم به این کنش سیاسی او بی‌توجه ماند. انتخابات تهران در جریان انتخابات مجلس شانزدهم نیز با ترور هژیر و اعتراض‌های گسترده مردم، با اعلام سیدمحمدصادق طباطبایی رییس انجمن نظارت به موجب اعلا‌میه‌ای باطل شد. محمد مصدق در انتخاباتی که دوباره برگزار شد به عنوان نماینده نخست پایتخت به مجلس راه یافت. گرانتوسکی در کتاب «تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز» در این‌باره می‌نویسد «خشم توده‏هاى مردم نسبت به سوء‌استفاده دولت ضمن انتخابات مجلس 16 در تهران آن اندازه جوشان و فراگير بود، كه دولت مجبور شد در دسامبر 1949 برابر با 1328 شمسی نتيجه انتخابات را لغو و انتخابات تازه‏اى را اعلام كند». انتخابات و چگونگی حضور مردم در پای صندوق‌ها، نیز با نخست‌وزیری مصدق به یکی از مسایل پیچیده کشور بدل شد. انتخابات مجلس هفدهم با فاصله‌ای در حدود دو ماه از پایان مجلس شانزدهم در فضایی پرتنش برگزار شد. دولت مصدق در حالی که می‌کوشید جلوی دخالت سازمان‌یافته را در انتخابات بگیرد اما دخالت نظامیان و خان‌های نیرومند محلی و کارگزاران دولت‌های بیگانه اجازه نداد انتخابات در بیش‌تر حوزه‌ها به درستی برگزار شود؛ به ویژه دولت انگلیس که با ملی‌شدن نفت ایران و خلع ید از کارکنان انگلیسی شرکت نفت، دست‌اش را همه جا کوتاه می‌دید، همه کوشش خود را برای مداخله همه‌جانبه در انتخابات دوره هفدهم به کار گرفته بود. دخالت کشورهای بیگانه بدین‌ترتیب در کنار همه درگیری‌ها و عامل‌های درونی، مجلس شورای ملی را از توان کافی برای رسیدگی به کارهای کشور محروم می‌کرد. نهاد برجای‌مانده از جنبش مشروطیت ایران از این‌رو نمی‌توانست به گونه‌ای شایسته به وظیفه خود بپردازد. مجدالاسلام کرمانی که از نزدیک رخدادهای روزگار مشروطه را دریافته است، در کتاب «تاریخ انحطاط مجلس» علت‌هایی بسیار برای این انحطاط و ناکامی برمی‌شمارد. وی در کنار شاه و دربار و روزنامه‌نگاران، از نمایندگان مجلس به عنوان طیفی دیگر انتقاد می‌کند که گاه با تصمیمات نادرست خود همچون تشکیل قشون ملی و بی‌توجهی به مسایل اساسی همچون امور مالیه، سقوط مشروطه را موجب شدند. ناآگاهی جدی نمایندگان مجلس نسبت به وظایف و مسئولیت‌هایشان، یکی از دغدغه‌های مجدالاسلام به شمار می‌آید. او این مسأله را بیش‌تر از سوء‌استفاده از ناآگاهی مردم در برگزیدن نمایندگان برآمده می‌داند «واقعا بعضی از وکلا به کلی از این عوالم بی‌خبرند. مثلا فلان شخص چلوپز یا فلان شخص سیگارفروش را چه کار با وضع قوانین است».


تعداد بازدید :  332